*چند لحظه در محضر درس تفسیرِ حضرت شیخ التفسیر و الحدیث، علامه مولانا محمد عمر سربازی رحمهالله...* 
 
بهقلم:* گروه "هیئت تدوین تفسیر تبیین الفرقان"
______________
[قوله تعالی:] 
*«و قیّضنا لهم قرناء فزیّنوا لهم...»* 
[فصلت: 25]
 
*[پاسخ به یک شبهه بزرگ عقیدتی]* 
 
من در ابتدای این سورهی مبارکه گفته بودم که این سوره پس از ارایهی مطالبی در چند مرحله، به رد شبههای بزرگ از شبهات کفار دربارهی «توحید» میپردازد. 
*[شبهه:]* 
آن شبههی بزرگ اینکه: 
زمانی که «رسولالله»صلیالله علیه و سلم کفار را از شرک و کفر و از پرستش بتان و زیارات منع کرد، آنها اینگونه به الزام آنحضرت علیهالسلام پرداختند که شما ما را از صدا زدن بتان باز میدارید 
و میگویید: آنها نه نفع میدهند، نه قادر به دفع ضرر هستند؛ حالآنکه وقتی ما آنها را صدا میزنیم، بسا اوقات آنها جواب ما را میدهند و به دفع مصیبت از ما میپردازند. 
و چه بسا آنها به خواب ما میآیند و ما را به نذر کردن فرا میخوانند و وقتی ما چنین میکنیم، مصیبتها از ما رفع و ضررها از ما دور میشوند. حال چطور شما قایلید که آنها به درد ما نمیخورند!؟
 
*[پاسخ:]* 
اینجا در این آیه «الله» تعالی به جواب این شبهه میپردازد که این امور از طرف جنات و شیاطینی صورت میگیرند که ما آنها را بر آنان مسلط کردهایم.
در حدیثی آمده است: «[برای هر انسانی] لمة من الشیطان و لمة من الرحمن» وجود دارد.
اینجا مقصود از «قرین» همان شیطان است که همواره انسان را همراهی میکند. کافرانی که نسبت به بتان معتقد هستند و میبینند بتها ندای آنها را بی جواب نمیگذارند، این را نمیدانند که جنها و شیاطین زیادی همراه آنها هستند. 
اینکه کافران در خواب میبینند یکی به سراغ آنها میآید و در خواب چیزهایی به آنها القا میکند یا آنها بتی را صدا میزنند و از آن جواب میشنوند، اینها همه زیر سر همان قرناء شیطانی هستند.
همین دست اجنه و شیاطین از میان خود یکی را وادار میکنند برود دست بر سر بچهی یکی بمالد تا سرش درد بگیرد و مریض شود و از آن سو در دلاش این وسوسه را بیندازد که برای معالجهی او باید به نزد فلان پیر یا فلان قبر مراجعه کند. 
او وقتی به نزد آن پیر یا آن قبر میرود شیاطین به آن جن امر میکنند، حالا از آن بچه کنار بگیرد تا بدین طریق به اصطلاح شفا یابد. شیاطین از این کانال اعتقاد و ارادت مردم را نسبت به پیران و نسبت به قبور و بتها عمیق میگردانند.
شاه «ولیالله دهلوی» رحمهالله مینویسد: زمانی که من مشغول ترجمهی قرآن کریم بودم و به این آیهی کریمه رسیدم با خود اندیشیدم که آیا اینجا مقصود، تسلط حقیقی شیاطین است یا این یک تعبیر است از مجاز که مقصود از آن وساوس هستند.
از قضا من در همان ایام بعد از عصر روز جمعه به منظور دعا بر سر قبر خواجه «نظام الدین اولیا» رحمهالله حاضر شدم و سلام دادم و در همانجا ایستادم. 
زنان و مردانی پیش از رفتن من، در آنجا حضور داشتند که سنگهای قبر را میبوسیدند و از آنجا خاک بر میداشتند. 
خداوند متعال در آنجا بر من حالتی طاری کرد و حقیقت «و قیضنا لهم قرناء» را برای من عیناً منکشف ساخت. 
من دیدم بر هر زن یک ابلیس مسلّط است و با او مشغول زنا است. و مردان را دیدم که شیطان در بینیها و پیشانیهای آنها طنابی انداخته و آنها را به دور قبر طواف میدهد. 
نگاهم را متوجه خود خواجه «نظام الدین»رحمهالله گردانیدم تا ببینم در چه حالی بسر میبرد. دیدم ایشانرحمهالله چهرهی خود را از اینها بهطرف پایین برگردانده و داد میزند و بر علیه آنها دعا میکند و میگوید: 
خداوندا! من برای بعد از مرگ خویش چنین چیزی نمیخواستم. اینها مرا رها نمیکنند و موجب آزار من شدهاند.
بعد در ادامهی دعایاش در حالیکه بهطرف من داشت اشاره میکرد، میگفت: 
بار خدایا! اینگونه انسانهایی بدینجا بفرست تا برایم دعای خیر کنند.
 
*[در ادامه نقل چند خاطره از خود حضرت شیخ التفسیر رحمهالله از زبان خودش]* 
آری! این تسلّط قرناء بر انسانهای بیدین یک امر مسلّم است.
زمانی که من در کراچی در سال دورهی حدیث مشغول تحصیل بودم، در آنجا مقتدیان موحدی داشتم. 
یک روز یکی از مقتدیان من مردی را که با بچهاش از «باهو» [منطقهی چابهار] بدانجا آمده بود به نزد من آورد و پس از معرفیاش اظهار داشت: 
این مرد از بستگان ما است و به نیت کاری به اینجا آمده است. 
شما ببینید آیا نیت او برای این کار صحیح است یا خیر؟ 
من از آن مرد دربارهی نیت سفرش به کراچی پرسیدم، او گفت: 
مدتی بود من صاحب فرزند نمیشدم. 
یکبار نذر کردم اگر صاحب فرزندی پسر بشوم، او را بر سر قبر «قلندر» [زیارتی در سِند پاکستان] خواهم برد. 
بعد زمانی که خداوند متعال به من فرزندی بخشید از تصمیم خود برای بردن فرزندم بر سر قبر قلندر، منصرف شدم.
شیخ التفسیر والحدیث مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله روزی فرمودند :
 
بعد از مبارزات اصلاحی بنده علیه اهل بدعت و خرافات آنان، روزی یکی از همین دسته افرادی که توبه نموده بود نزدم آمد و گفت، من هرسال یک درد عجیب در دستم ایجاد می گردد و تا کنار قبر فلان پیر نروم و نذر و قربانی ننمایم دردِ دستم شفا نمی یابد و شما نیز از این کار ممانعت نمودید و من نیز توبه نمودم و امسال دردش شرع شده من چکار کنم.
 
مولانا فرمودند : دستش را گرفتم و بلند گفتم أعوذ بالله من الشیطان الرجیم و ضربه محکمی بر دستش زدم.
وی گفت مولانا یک گرمی از دستم بیرون شد و درد آن رفع گردید.
بوی گفتم این شیطان و حزبش بود که در دستت هر ساله نفوذ می کند تا کنار قبور رفته و با انجام امور نامشروع ایمانت را برباد کنی و آنگاه از دستت خارج می شود و تو فکر می کنی صاحب قبر بخاطر نذر و نیازت شفا داده است. 
 
✍ شمس الحق فقهی
حیات طیبه وابسته به صحبت اولیاء است / اعتقاد به قبور اولیاء بدور از افراط و تفریط
 
 
کوتاه سخن این که طبقه اولیاء وصوفیان کرام رحمهم الله از نظر علمای دیوبند به روح وجوهره این امت می مانند وحیات باطنی به آن بستگی دارد که در واقع حیات واقعی وحقیقی است. 
به این علت، علمای دیوبند محبت به آنان واحترام شان را برای حفاظت ایمان ناگزیر می دانند، اما هرگز با افراط در این محبت وارادت، آنان را به مقام ربوبیت نمی رسانند. 
تعظیم آنان را لازم می دانند، اما آن رابه عبادت تفسیر نمی کنندکه آنان را یا قبورشان را سجده، رکوع ویا طواف نمایند و یا این که آنان را مرکز نذر و قربانی دهند. 
علمای دیوبند قایل به حصول برکت از مرقدهای منورشان هستند، اما آنان را مشکل گشا ونجات دهنده از حوادث ومصیبت ها نمی دانند؛ زیرا این امر فقط به ذات کبریایی حق اختصاص دارد. 
آنان دریافت برکات را از اهل قبول می پذیرند، اما استمداد ویاری از آنان را نمی پذیرند. 
پس در این شیوه عملی، تعظیم اولیاء الله جزء دین است.
 
 
📚 اندیشه دینی وشیوه عملی علمای دیوبند۰ص ۱۸۱
نویسنده : حضرت قاری محمد طیب رحمهالله 
تقریظ: شيخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظهالله 
مترجم : حضرت مولانا نجم الدین محمد درکانی حفظه الله 
 
گفتنی است هدف از نشر این اثر، آشنایی با طرز فکر، روش ومسیرفکری مجدد بزرگ حضرت مولانا عبدالعزیز رحمه الله وتمامی علمای دیوبند است در واقع تفکر علمی وعملی بیشتر قریب به اتفاق علمای این منطقه، به ویژه اساتید، فاضلان وفارغ التحصیلان دارالعلوم زاهدان نیز همین است(مقدمه کتاب) 
صوفینما، نه صوفی!
 
بخش اول:
 
همانگونه که در طبقات عمومی جامعه و میان هر قشری خوب و بد موجود است در میان صوفیه نیز افرادی هستند که در حال سوء استفاده از این «جزو لاینفکّ» شریعتاند و در واقع این افراد که خود را به لباس مبارک این طایفه درآوردهاند، مردم باید متوجّه باشند که این افراد را به دید یک صوفی و عارف ننگرند و اعمال شنیع ایشان را بر کارنامهی پاک صوفیه نچسبانند و اگر در دام چنین افرادی گرفتار شدند باید بیعت خویش را فسخ نمایند. 
 
امروزه عدّهای به نام تصوّف، ذبح و طواف بر قبور و نذر بر آن را جزو راه و روش خود قرار دادهاند و غرق بسیاری از بدعات شدهاند و به ذکر و اذکار مختصر، خود را دلخوش نموده و این را راه و روش صوفیه میدانند در حالی که حضرات صوفیان کرام و مشایخ نقشبندی رحمهم الله آنگونه که در مباحث بعدی خواهد آمد شوق بر سنّت و نفرت از بدعت را جزو اصول لاینفکّ طریقهی خود بیان داشتهاند. 
 
منابع: 
فتاوای رشیدیه (53 و 69).
فتاوای محمودیه (1/312و286و370). 
 
برگرفته از کتاب جام شریعت و سندان عشق نوشته مولانا شمس الحق فقهی حفظهم الله صفحه 91 
تابشی از قرآن 
 
((إن الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذبابا ))
در این آیه اشاره است به ذم کسانی که در شان اولیا الله غلو می کنند و در مشکلات به آنها استغاثه می کنند و از خداوند متعال غافل هستند و برای آنها نذر می کنند 
و عاقلان آنها می گویند این ها(اولیا)وسیله ما به خدا هستند و نذر برای خدا می کنیم و ثوابش را به اولیا می بخشیم 
پوشیده نیست که آنها در ادعای اول خود(استغاثه کردن از اولیا)بسیار به بت پرستان شبیه هستند که می گفتند:بت ها را می پرستیم که ما را به خدا نزدیک می کنند 
و ادعای دوم آنها( که نذر برای خدا می کنند و ثوابش را به اولیا می بخشند)اشکال ندارد در صورتی که از اولیا شفای مریض خود یا پیدا شدن گمشده ای و...را طلب نکنند 
ولی ظاهر حال آنها این است که این چیزها را می طلبند و دلیلش این است که اگر به آنها بگویی:نذر برای خدا کنید و ثوابش را به والدین خود ببخشید چرا که آنها محتاج تر از اولیا هستند،این کار را انجام نخواهند داد.
و بسیاری از آنها را می بینی که بر سنگ های قبر سجده می کنند و بعضی برای آنها تصرف در قبور را اثبات می کنند...
و اگر از آنها دلیل خواسته شود می گویند برای ما این چیز از کشف ثابت شده است. 
خدا آنها را بکشد که چقدر جاهل هستند و افترا می کنند و بعضی از آنها گمان می کنند که اولیا از قبرهای خود خارج می شوند و به شکل های مختلفی در می آیند...
این همه ادعای باطل است و اصلی از کتاب و سنت و کلام سلف امت ندارد و اینها دین مردم را فاسد کردند و مضحکه ادیان منسوخه یهود و نصاری شدند...
 
📚روح المعانی ۶۴۸/۹ خاتمه مفسرین سید محمود آلوسی نقشبندی بغدادی قدس سره