تـــصـــوف و عـــرفـــان

(تــزکــیــه و احــســان)

با یک محبوب الهی محبت ورزید ؛ نزد همه محبوبان محبوب می شوید.

قطب الارشاد شیخ التفسیر والحدیث حضرت مولانا محمدعمر سربازی رحمه الله

"خاصیت محبت آن است که اگر به جایی پیوند بخورد ، به تمام متعلقات محبوب سرایت می کند.

به همین سبب وقتی کسی با یک ولی محبت کند ، تمام اولیاءالله _اعم از اولیای زنده و اولیای مرده_ به طور یکسان او را دوست می دارند. علتش این است که محبت هر ولی از یک طرف با خداوند متعال گره خورده و از طرف دیگر محبت همه آنان وابسته به محبت با نبی خداوند متعال صلی الله علیه وسلم است و متقابلا محبت نبی صلی الله علیه وسلم وابسته به "الله" ذوالجلال می باشد.

با این وضع وقتی تو با یکی از این محبان و محبوبان محبت می کنی ، همه آنان تو را دوست خواهند داشت . پس از آن برای همیشه زنده خواهی شد.

نزد صوفیان این حالت در مراحل تدریجی خویش، "فنا فی الشیخ" ، "فنا فی الرّسول" و "فنا فی الله" گفته می شود

شخصیتی مثل حضرت مولانا "عبدالمالک صدیقی "رحمه الله که مشرف به سلام نبی کریم صلی الله علیه وسلم گردیده و تا سی سال مدعوی آن حضرت علیه السلام برای زیارت مرقد پاکش بود ، به حقیری همچون من می گفت:

"چون در قلب مرشد خود محبوبیت یافته ای ، لاجرم به نزد هرکس محبوبی و در دل ما نیز این چنینی!"

و فرموده بودند : "آن قدر با تو محبت دارم که دلم می خواهد هر سال بیایی و هر دم نزد من باشی !" یک سال که من نرفتم ، ایشان خود تا کویته آمد و بعد پیغام فرستاد :"من تا کویته آمدم. چون به دیار شما نزدیک بود ؛ گفتم شاید تو می آیی ، اما نیامدی!

"سبحان الله! این قدر محبت!"

حال من به شما می گویم : فقط در یک دل محبوب ، محبوبیت پیدا کنید و خودتان را در آن جای دهید و عاشق و محب او باشید ؛ خواهید دید که تمام اولیا شما را دوست خواهند داشت

و گاه به خواب تان می آیند و هرکدام به شما می گویند:
"تو از آنِ منی!"

تفسیر تبیین الفرقان ؛ ج۱۷_ ص۳۹۹


بایزید بسطامی را گفتند:

" کیف الطریق إلی الله؟ "

گفت: خود را در درون دوستی از آنِ او جای کن!

گفتند: آن‌گاه چه بود و این حدیث چه معنا دارد؟

گفت: زیرا که او هر روز هزار بار در دل دوستان خود نظر کند.

باشد که یکباری در دل دوستی نظر کند

و تو خود را در دل او جای کرده باشی،

به تبعیتِ دل او، دل تو محلّ نظرِ عنایت گردد. و تو را خود در همه‌ی عمر این بس بود.

عین‌القضات همدانی


جان عالم آدمست ای آدمی

دل به من ده یک دمی گر همدمی

در خرابات فنا با ما نشین

ذوق سرمستان بزم ما ببین

آینه بردار تا بینی نکو

جان و جانان خوش نشسته روبرو

نور او داریم دائم در نظر

یک نظر در چشم مست ما نگر

حسام الدین
سه شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۲۱
8:18 AM

تبرّی از غیر الله

قطب الارشاد، علامه مفسّر حضرت مولانا محمدعمر سربازی نقشبندی رحمه الله

"قوله تعالی :《و من یَعتَصِم بالله فَقَد هُدِيَ إلى صراطٍ مستقيمٍ》 و هر کس به الله چنگ‌زند ، پس قطعا بسوی راه راست رهنمون شده است.

در این آیه ، تبَرّی از ماسوی الله که یکی از شعائر اهل طریقت است و در اینجا به "اعتصام" تعبیر شده است ، بیان می شود ؛

چنان که صاحب روح علامه آلوسی رحمه الله می فرماید: حقیقت این اعتصام نزد بعضی این است که از اسباب که در حکم اصنام معنویه اند ، دل برداشته شود و از دعوای حول و قوّت و اَنانیّتِ خود بیرون آید و همگی به حق سبحانه و تعالی بپردازد.


بعضی فرموده اند که اعتصام عاشقان ، ترک ماسوی و دخول در استار غیب است.
چو سرّی محرم راز خدا شد
خیال ماسوی الله زو جدا شد


حضرت مجدد الف ثانی رحمه الله فرموده است : " اگر اتفاقاً عمر نوحم دهند باز هم خطره ی غیری در قلبم خطور نمی کند."
و نیز فرمودند : "من به این کلمه ، غلام خواجه نقشبندم که فرمودند : هرچه دیده ای و خوانده ای و شنیده ای همه را زیر کلمه ی"لا" نفی باید ساخت."!

اعتصام اهل حقیقت این است که خود را در قبضه ی حق سپارد و اعتصام را هم فنا کند.
می گویم : این ، مقامِ فناءالفناء و نفی النفی است."

تفسیر تبیین الفرقان

کانال تلگرام مولانا شمس الحق فقهی

حسام الدین
سه شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۷
6:3 PM

پاسخ به یک شبهه بزرگ عقیدتی/نذر برای قبور اولیاء الله و استمداد از آنها/از دیدگاه علمای دیوبند

*چند لحظه در محضر درس تفسیرِ حضرت شیخ التفسیر و الحدیث، علامه مولانا محمد عمر سربازی رحمه‌الله...*

به‌قلم:* گروه "هیئت تدوین تفسیر تبیین الفرقان"

______________

[قوله تعالی:]

*«و قیّضنا لهم قرناء فزیّنوا لهم...»*

[فصلت: 25]

*[پاسخ به یک شبهه بزرگ عقیدتی]*

من در ابتدای این سوره‌ی مبارکه گفته بودم که این سوره پس از ارایه‌ی مطالبی در چند مرحله، به رد شبهه‌ای بزرگ از شبهات کفار درباره‌ی «توحید» می‌پردازد.

*[شبهه:]*

آن شبهه‌ی بزرگ این‌که:

زمانی که «رسول‌الله»صلی‌الله علیه و سلم کفار را از شرک و کفر و از پرستش بتان و زیارات منع کرد، آن‌ها این‌گونه به الزام آن‌حضرت علیه‌السلام پرداختند که شما ما را از صدا زدن بتان باز می‌دارید

و می‌گویید: آن‌ها نه نفع می‌دهند، نه قادر به دفع ضرر هستند؛ حال‌آن‌که وقتی ما آن‌ها را صدا می‌زنیم، بسا اوقات آن‌ها جواب ما را می‌دهند و به دفع مصیبت از ما می‌پردازند.

و چه بسا آن‌ها به خواب ما می‌آیند و ما را به نذر کردن فرا می‌خوانند و وقتی ما چنین می‌کنیم، مصیبت‌ها از ما رفع و ضررها از ما دور می‌شوند. حال چطور شما قایلید که آن‌ها به درد ما نمی‌خورند!‌؟

*[پاسخ:]*

این‌جا در این آیه «الله» تعالی به جواب این شبهه می‌پردازد که این امور از طرف جنات و شیاطینی صورت می‌گیرند که ما آن‌ها را بر آنان مسلط کرده‌ایم.

در حدیثی آمده است: «[برای هر انسانی] لمة من الشیطان و لمة من الرحمن» وجود دارد.

این‌جا مقصود از «قرین» همان شیطان است که همواره انسان را همراهی می‌کند. کافرانی که نسبت به بتان معتقد هستند و می‌بینند بت‌ها ندای آن‌ها را بی جواب نمی‌گذارند، این را نمی‌دانند که جن‌ها و شیاطین زیادی همراه آن‌ها هستند.

این‌که کافران در خواب می‌بینند یکی به سراغ آن‌ها می‌آید و در خواب چیزهایی به آن‌ها القا می‌کند یا آن‌ها بتی را صدا می‌زنند و از آن جواب می‌شنوند، این‌ها همه زیر سر همان قرناء شیطانی هستند.

همین دست اجنه و شیاطین از میان خود یکی را وادار می‌کنند برود دست بر سر بچه‌ی یکی بمالد تا سرش درد بگیرد و مریض شود و از آن سو در دل‌اش این وسوسه را بیندازد که برای معالجه‌ی او باید به نزد فلان پیر یا فلان قبر مراجعه کند.

او وقتی به نزد آن پیر یا آن قبر می‌رود شیاطین به آن جن امر می‌کنند، حالا از آن بچه کنار بگیرد تا بدین طریق به اصطلاح شفا یابد. شیاطین از این کانال اعتقاد و ارادت مردم را نسبت به پیران و نسبت به قبور و بت‌ها عمیق می‌گردانند.

شاه «ولی‌الله دهلوی» رحمه‌الله می‌نویسد: زمانی که من مشغول ترجمه‌ی قرآن کریم بودم و به این آیه‌ی کریمه رسیدم با خود اندیشیدم که آیا این‌جا مقصود، تسلط حقیقی شیاطین است یا این یک تعبیر است از مجاز که مقصود از آن وساوس هستند.

از قضا من در همان ایام بعد از عصر روز جمعه به منظور دعا بر سر قبر خواجه «نظام الدین اولیا» رحمه‌الله حاضر شدم و سلام دادم و در همان‌جا ایستادم.

زنان و مردانی پیش از رفتن من، در آن‌جا حضور داشتند که سنگ‌های قبر را می‌بوسیدند و از آن‌جا خاک بر می‌داشتند.

خداوند متعال در آن‌جا بر من حالتی طاری کرد و حقیقت «و قیضنا لهم قرناء» را برای من عیناً منکشف ساخت.

من دیدم بر هر زن یک ابلیس مسلّط است و با او مشغول زنا است. و مردان را دیدم که شیطان در بینی‌ها و پیشانی‌های آن‌ها طنابی انداخته و آن‌ها را به دور قبر طواف می‌دهد.

نگاهم را متوجه خود خواجه «نظام الدین»رحمه‌الله گردانیدم تا ببینم در چه حالی بسر می‌برد. دیدم ایشان‌رحمه‌الله چهره‌ی خود را از این‌ها به‌طرف پایین برگردانده و داد می‌زند و بر علیه آن‌ها دعا می‌کند و می‌گوید:

خداوندا! من برای بعد از مرگ خویش چنین چیزی نمی‌خواستم. این‌ها مرا رها نمی‌کنند و موجب آزار من شده‌اند.

بعد در ادامه‌ی دعای‌اش در حالی‌که به‌طرف من داشت اشاره می‌کرد، می‌گفت:

بار خدایا! این‌گونه انسان‌هایی بدین‌جا بفرست تا برایم دعای خیر کنند.

*[در ادامه نقل چند خاطره از خود حضرت شیخ التفسیر رحمه‌الله از زبان خودش]*

آری! این تسلّط قرناء بر انسان‌های بی‌دین یک امر مسلّم است.

زمانی که من در کراچی در سال دوره‌ی حدیث مشغول تحصیل بودم، در آن‌جا مقتدیان موحدی داشتم.

یک روز یکی از مقتدیان من مردی را که با بچه‌اش از «باهو» [منطقه‌ی چابهار] بدان‌جا آمده بود به نزد من آورد و پس از معرفی‌اش اظهار داشت:

این مرد از بستگان ما است و به نیت کاری به این‌جا آمده است.

شما ببینید آیا نیت او برای این کار صحیح است یا خیر؟

من از آن مرد درباره‌ی نیت سفرش به کراچی پرسیدم، او گفت:

مدتی بود من صاحب فرزند نمی‌شدم.

یک‌بار نذر کردم اگر صاحب فرزندی پسر بشوم، او را بر سر قبر «قلندر» [زیارتی در سِند پاکستان] خواهم برد.

بعد زمانی که خداوند متعال به من فرزندی بخشید از تصمیم خود برای بردن فرزندم بر سر قبر قلندر، منصرف شدم.


شیخ التفسیر والحدیث مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله روزی فرمودند :

بعد از مبارزات اصلاحی بنده علیه اهل بدعت و خرافات آنان، روزی یکی از همین دسته افرادی که توبه نموده بود نزدم آمد و گفت، من هرسال یک درد عجیب در دستم ایجاد می گردد و تا کنار قبر فلان پیر نروم و نذر و قربانی ننمایم دردِ دستم شفا نمی یابد و شما نیز از این کار ممانعت نمودید و من نیز توبه نمودم و امسال دردش شرع شده من چکار کنم.

مولانا فرمودند : دستش را گرفتم و بلند گفتم أعوذ بالله من الشیطان الرجیم و ضربه محکمی بر دستش زدم.

وی گفت مولانا یک گرمی از دستم بیرون شد و درد آن رفع گردید.

بوی گفتم این شیطان و حزبش بود که در دستت هر ساله نفوذ می کند تا کنار قبور رفته و با انجام امور نامشروع ایمانت را برباد کنی و آنگاه از دستت خارج می شود و تو فکر می کنی صاحب قبر بخاطر نذر و نیازت شفا داده است.

شمس الحق فقهی


حیات طیبه وابسته به صحبت اولیاء است / اعتقاد به قبور اولیاء بدور از افراط و تفریط

کوتاه سخن این که طبقه اولیاء وصوفیان کرام رحمهم الله از نظر علمای دیوبند به روح وجوهره این امت می مانند وحیات باطنی به آن بستگی دارد که در واقع حیات واقعی وحقیقی است.

به این علت، علمای دیوبند محبت به آنان واحترام شان را برای حفاظت ایمان ناگزیر می دانند، اما هرگز با افراط در این محبت وارادت، آنان را به مقام ربوبیت نمی رسانند.

تعظیم آنان را لازم می دانند، اما آن رابه عبادت تفسیر نمی کنندکه آنان را یا قبورشان را سجده، رکوع ویا طواف نمایند و یا این که آنان را مرکز نذر و قربانی دهند.

علمای دیوبند قایل به حصول برکت از مرقدهای منورشان هستند، اما آنان را مشکل گشا ونجات دهنده از حوادث ومصیبت ها نمی دانند؛ زیرا این امر فقط به ذات کبریایی حق اختصاص دارد.

آنان دریافت برکات را از اهل قبول می پذیرند، اما استمداد ویاری از آنان را نمی پذیرند.

پس در این شیوه عملی، تعظیم اولیاء الله جزء دین است.

📚 اندیشه دینی وشیوه عملی علمای دیوبند۰ص ۱۸۱

نویسنده : حضرت قاری محمد طیب رحمه‌الله

تقریظ: شيخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه‌الله

مترجم : حضرت مولانا نجم الدین محمد درکانی حفظه الله

گفتنی است هدف از نشر این اثر، آشنایی با طرز فکر، روش ومسیرفکری مجدد بزرگ حضرت مولانا عبدالعزیز رحمه الله وتمامی علمای دیوبند است در واقع تفکر علمی وعملی بیشتر قریب به اتفاق علمای این منطقه، به ویژه اساتید، فاضلان وفارغ التحصیلان دارالعلوم زاهدان نیز همین است(مقدمه کتاب)


صوفی‌نما، نه صوفی!

بخش اول:

همان‌گونه که در طبقات عمومی جامعه و میان هر قشری خوب و بد موجود است در میان صوفیه نیز افرادی هستند که در حال سوء استفاده از این «جزو لاینفکّ» شریعت‌اند و در واقع این افراد که خود را به لباس مبارک این طایفه درآورده‌اند، مردم باید متوجّه باشند که این افراد را به دید یک صوفی و عارف ننگرند و اعمال شنیع ایشان را بر کارنامه‌ی پاک صوفیه نچسبانند و اگر در دام چنین افرادی گرفتار شدند باید بیعت خویش را فسخ نمایند.

امروزه عدّه‌ای به نام تصوّف، ذبح و طواف بر قبور و نذر بر آن را جزو راه و روش خود قرار داده‌اند و غرق بسیاری از بدعات شده‌اند و به ذکر و اذکار مختصر، خود را دلخوش نموده و این را راه و روش صوفیه می‌دانند در حالی که حضرات صوفیان کرام و مشایخ نقشبندی رحمهم الله آن‌گونه که در مباحث بعدی خواهد آمد شوق بر سنّت و نفرت از بدعت را جزو اصول لاینفکّ طریقه‌ی خود بیان داشته‌اند.

منابع:

فتاوای رشیدیه (53 و 69).

فتاوای محمودیه (1/312و286و370).

برگرفته از کتاب جام شریعت و سندان عشق نوشته مولانا شمس الحق فقهی حفظهم الله صفحه 91


تابشی از قرآن

((إن الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذبابا ))

در این آیه اشاره است به ذم کسانی که در شان اولیا الله غلو می کنند و در مشکلات به آنها استغاثه می کنند و از خداوند متعال غافل هستند و برای آنها نذر می کنند

و عاقلان آنها می گویند این ها(اولیا)وسیله ما به خدا هستند و نذر برای خدا می کنیم و ثوابش را به اولیا می بخشیم

پوشیده نیست که آنها در ادعای اول خود(استغاثه کردن از اولیا)بسیار به بت پرستان شبیه هستند که می گفتند:بت ها را می پرستیم که ما را به خدا نزدیک می کنند

و ادعای دوم آنها( که نذر برای خدا می کنند و ثوابش را به اولیا می بخشند)اشکال ندارد در صورتی که از اولیا شفای مریض خود یا پیدا شدن گمشده ای و...را طلب نکنند

ولی ظاهر حال آنها این است که این چیزها را می طلبند و دلیلش این است که اگر به آنها بگویی:نذر برای خدا کنید و ثوابش را به والدین خود ببخشید چرا که آنها محتاج تر از اولیا هستند،این کار را انجام نخواهند داد.

و بسیاری از آنها را می بینی که بر سنگ های قبر سجده می کنند و بعضی برای آنها تصرف در قبور را اثبات می کنند...

و اگر از آنها دلیل خواسته شود می گویند برای ما این چیز از کشف ثابت شده است.

خدا آنها را بکشد که چقدر جاهل هستند و افترا می کنند و بعضی از آنها گمان می کنند که اولیا از قبرهای خود خارج می شوند و به شکل های مختلفی در می آیند...

این همه ادعای باطل است و اصلی از کتاب و سنت و کلام سلف امت ندارد و اینها دین مردم را فاسد کردند و مضحکه ادیان منسوخه یهود و نصاری شدند...

📚روح المعانی ۶۴۸/۹ خاتمه مفسرین سید محمود آلوسی نقشبندی بغدادی قدس سره

فرید
شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
1:1 AM

علت حرمت و ممنوعیت منّت و اذیت در انفاق*

در بوستان تفسیرِ تبیینُ الفرقان

به اتفاق علما،من واذی از گناهان کبیره هستند و ثواب انفاق و صدقه را به کلی از بین می‌برند. این حرمت و ممنوعیت به چند علت و وجه است:

شخص منت گذار و اذیت کننده،نعمت را از خود می‌فهمد و خود را منعِم و محسِن اصلی تصور می‌کند و این علاوه بر ناشکری،یک نوع شرک است. اگر او حول و قوت و توفیق خداوند متعال را مدنظر داشت ،هرگز چنین نمی‌کرد.

چنین کسی خود را دیان می‌پندارد . فکر می‌کند او قابل دادن و انفاق بوده است،در حالی که در حقیقت او هم یک بنده ی نیازمند است و به کرم و توفیق خداوند متعال محتاج است. اگر خداوند متعال به او ندهد او از کجا انفاق می‌کند؟!

او با این کار،موجب ناراحتی و اذیت مومن قرار می‌گیرد که قطعاً گناه کبیره است.

معتزله از همین آیه استدلال کرده‌اند که کبایر اعمال را حبط می‌کنند. اما اهل سنت خلاف این، عقیده دارند: کبایر هرچه باشند،با اصل اعمال کار ندارند،بلکه نور و برکت و ثواب آن را کم می‌کنند.

┄┅━━━•◈•◆•◈•━━━┅┄

📚 تفسیر تبیین الفرقان

ج۵_ص۱۱۰

🤍 اثر ارزشمند حضرت مولانا محمد عمر سربازی رحمة الله علیه.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

فرید
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۸/۰۱
6:54 PM

یک فایده ی نیکوی برای وصیت کردن 

از بهترین فواید وصیت علاوه بر ثواب استحباب و سنیّت آن،زرنگ شدن میّت در قبر وقت جواب دادن به سوالات منکر و نکیر است.

او در آن وقت بسیار فصیح چالاک می‌شود و به راحتی می‌تواند سوالات را پاسخ دهد. گویا با وصیت خیالش بابت امور دنیا راحت شده و از کوتاهی‌هایی که در آنجا از او سرزده نگران نیست.

بزرگی می‌گوید: چند نفر از مردگان را در خواب دیدم،آنان را اندکی سرد و خشک یافتم به جز یکی که خیلی سرحال و شاداب بود به چالاکی و فصاحت سخن می‌گفت. از او پرسیدم: علت چالاکی تو و نگرانی بقیه چیست؟گفت: من در زندگی وصیت کرده‌ام،اما آنان نه.

➖➖➖➖➖➖➖➖

📚 تفسیر تبیین الفرقان

ج۴_ص۷۳

اثر ارزشمند حضرت مولانا محمد عمر سربازی رحمة الله علیه

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

فرید
سه شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۲
5:36 PM

گذری بر گلستان تبیین الفرقان

🖇️ *مسایل سلوک و عرفان*

‏✧قوله تعالی:

﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ﴾‏✧

-لفظ «دنیا»به عموم خود هر عاجله ی غیر ماموره بالحصول را شامل است. و در این عموم ثمرات باطنیه ی عاجله مثل کشف و کرامت و غیره هم داخل اند.

و نیز ثابت شد که آنها مقصود و مراد به عمل نیستند؛بلکه هدف از اعمال خیر،جلب رضای مولا و تحصیل ثواب اخروی است.

┄┅━━━•◈•◆•◈•━━━┅┄

📚 تفسیر تبین الفرقان

ج۷_۴۶۱

اثر گرانبهای حضرت مولانا محمد عمر سربازی رحمة الله علیه

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰


گذری بر گلستان تبیین الفرقان

*قبولیت اعمال،به واجد شرایط بودن است نه به کثرت آن*

معلوم شد که قبولیت عمل به کثرت آن بستگی ندارد،خداوند متعال این نکته را در جای دیگر چنین اظهار فرموده است:

(لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلࣰاۚ)

ببینید،او تعالی نفرمود:(اَکْثَرُ عَمَلا) بنابراین،اگر یکی فقط دو رکعت نفل با رعایت نکاتی که باید در ادای آن به کار برده شود،بخواند و با اخلاص انجام دهد،ثوابش به مراتب بیشتر و بالاتر از هزاران رکعت فرض کسی است که اخلاص ندارد و آن را به شیوه مسنون ادا نمی‌کند.

به همین ترتیب کسی که دو رکعت تحیة الوضو به طریق سنت می‌خواند،بهتر از دو رکعت فرض صبح کسی است که آن را در وقت طلوع آفتاب می‌خواند.

┄┅━━━•◈•◆•◈•━━━┅┄

📚 تبیین الفرقان-ج۷

ص۴۴۴

🔹 اثر حضرت مولانا محمد عمر سربازی رحمة الله علیه🔹

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

فرید
دوشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۱
12:31 PM

گذاری چند بر عالم رویا

═════❁❁❁═════

اقسام «خواب ها »

با توجه به اختلاف انسان‌ها در قوت و ضعف روحی یا صدق و کذب خیال، خواب هایی هم که می بینند ،مختلف خواهند بود. حضرت «جعفر صادق» رحمت الله که گفتیم در «علم تعبیر» استاد و امام مسلمی بود و تعابیر ایشان در کتابی جمع شده‌اند؛هرچند که در آنها تغییر و تبدیل آورده‌اند_ورنه تعابیر خود ایشان معتبر هستند_در ارائه تعبیر،این عوامل مورد نظر قرار می‌داد. مثلاً شخصی نزد ایشان آمد و گفت: من ماه را چنین و چنان خواب دیده‌ام. ایشان فرمودند: دیدن ماه در خواب،چندین تعبیر دارد. من اول باید بدانم تو دارای چه افکار و نظریات و خیالاتی هستی؛آن وقت می‌توانم خوابت را تعبیر کنم.

خلاصه علما ،تعبیر خواب را به سه قسم تقسیم کردند:

(۱) خواب رحمانی

(۲) خواب شیطانی

(۳) تسویلِ نفس

هر یک تفصیلی دارد.

«خواب رحمانی» آن است که انسان با رعایت آداب خواب و با وضو بخوابد. اگر شخصی با رعایت آداب خواب بخوابد،از اغلب رویاهای خویش بشارت به چیزی و یا نذرات از موضوعی می‌یابد. اما تشخیص اینکه کدام خواب،«رحمانی» با کدام «شیطانی»ویا «تسویلِ نفس » است،کار هر کس نیست و افراد خاصی را می‌طلبد.

چون این وجدان یا عقل است که باید آنها را بفهمد و ادراک کند و بپسندد.

«خواب شیطانی» آن است که انسان آداب خواب را رعایت نکند. در این صورت وقتی انسان خوابش می‌برد و«روح»و«قوه متخیله ی» وی به پرواز در می‌آیند،شیطان آنها را از اینکه در جاهای نیک به حرکت خود ادامه دهند،باز می‌دارد و اهداف خود را در آن مخلوط می‌کند که در نتیجه شخص خواب‌های بد و ترس‌آور می‌بیند. مثلاً می‌بیند که از فراز کوهی به پایین پرت می‌شود یا سرش را قطع کرده اند و.... مانند خواب آن صحابی که دیده بود سرش قطع شده بود و«رسول الله صلی الله علیه و سلم» آن را قابل تعبیر ندانستند.

««تسویلِ نفس» آن است که انسان در عالم بیداری با چیزی یا موضوعی ارتباط دارد و همواره در آن فکر است و بعد خیال انسان در عالم خواب پیرامون همان چیز دور می‌زند او تصور می‌کند که خوابش درباره آن صادق افتاده است؛در حالی که حقیقتاً این همان انقلاب و تاثیر خیالش بوده که در خواب برایش نمایان شده است.

مثلاً در بیداری فکرش درگیر آن است که باید فلان تجارت را می‌کرد و اینقدر پول به دست می‌آورد و بعد شب خواب می‌بیند که آن تجارت را انجام داده و ثروت مورد نظرش را جمع کرده است! این،اثر همان خیال روزمره‌اش است.

لازم به یادآوری است که این قسم در حق من و شماست و بر خواب‌های پیامبران علیهم السلام صدق نمی‌کند؛چون خواب‌های پیامبران علیهم السلام فقط «رحمانی» هستند؛یا صادقی،یا صالحه و یا واضحه.

خواب‌های اولیا هم بیشتر «رحمانی» و صالح اند؛هرچند که ممکن است آنان هم خواب‌های «شیطانی» ببینند؛چون اولیا در بیداری و نه در خواب معصوم نیستند.

خواب‌های عوام الناس و کسانی که همواره در مشغله‌های دنیا به سر می‌برند،اکثراً «شیطانی‌اند»؛الا شاذ و نادر که ممکن است خواب« رحمانی» ببیند.

📚 تفسیر تبیین الفرقان _ج۱۳_ص۶۹

✍️ اثر ارزشمند و گران سنگ حضرت مولانا محمد عمر سربازی رحمت الله علیه.


═════❁❁❁═════

آیا هر خوابی را می‌توان نزد هر کس تعریف کرد؟

چنانکه گفتیم امتیاز میان خواب‌های «رحمانی»و«شیطانی»و«تسویلات نفس»،کار هر کس نیست؛ چه«تعبیر» علم به بخصوص است و از آن نوع هم نیست که می‌توان با تعلم و درس گرفتن آن را آموخت،بلکه یک مفهوم و درک وجدانی و وهبی است و و گاه هم با الهام روشن می‌شود. کسانی که به این مرحله نرسیده و وجدان مورد نظر را ندارند،وقتی خواب می‌بینند،از کتاب‌های تعبیر استفاده می‌کنند.

گفتنی است از میان این سه نوع خواب،فقط «خواب رحمانی» قابل تعبیر است و بس و دو نوع دیگر اصلاً قابل تعبیر نیستند و اولیٰ و بهتر این است که تعبیر را باید ترک کرد. خواب اگر «رحمانی» باشد،می‌توان به طور خصوصی آن را برای علما و افراد صالح و فهمیده و دوستان شایسته و خوب تعریف کرد.

بهتر است که «رحمانی» هم در جمع عمومی تعریف نشود؛چون خواب هرجور که تعبیر شود،اغلب همان تعبیر تحقق پیدا می‌کند. از این رو بهتر است خواب را برای افراد صالح تعریف کرد تا به فال نیک بگیرند و تعبیر شایسته کنند.

خواب‌های غیر رحمانی قابل تعبیر نیستند و اگر کسی از این نوع خواب‌ها دید،به فرمان «رسول الله صلی الله علیه و سلم» به محض بیدار شدن،سه مرتبه «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» بخواند و به سمت چپ خود تف کند. (اذا رأی احدكم الرؤيا يكرهها فليبصق عن يساره ثلاثاً،وليستعذ بالله من الشيطان ثلاثاً،وليتحوّل عن جنبه الذي كان عليه) الرؤياء/باب ۱،ش۱الی۵(۲۲۶۲).

در این صورت،شر و ضرری که خواب گویای آن بوده،دفع خواهد شد. بنابراین،این نوع خواب‌ها نباید برای کسی تعریف شوند.

در این زمان مردم تعبیر معمولی‌ترین خواب‌هایشان را هم می‌پرسند که قطعاً کار نادرستی است؛زیرا هر خواب تعبیر ندارد. بسا اوقات به من همین نوع خواب‌ها را می‌نویسند و تعبیرش را می‌خواهند و من گاه کاغذهایشان را پاره می‌کنم و می‌اندازم؛چون حقیقتاً احمقانه است و اصلاً تعبیر نمی‌خواهند و بلکه از آثار متخیله ی آنان و یا بازی شیطان. گفتیم که خود آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: «..... لَعِبَ الشيطانُ باَحدِكُم في منامه....»(شیطان در خواب با شما بازی می‌کند.)

بنابراین،کسی که هر خوابی را تعبیر می‌کند،بدانید که اصلاً تعبیر نمی‌داند و بلکه هرچه را که در خیالش می‌آید،می‌گوید.

این هم یک امر مسلم است که بیان کردن خواب با هر کس جایز نیست با این مطلب در خود حدیث نبوی آمده است.

نبی کریم صلی الله علیه و سلم فرمودند «تعبیر خواب را باید از ازسه کس پرسید؛از یک حبیب یا لبیب یا ناصح .»

یعنی شخصی که خوابت را برایش تعریف می‌کنی یا باید دوست تو باشد (آن هم دوستی عاقل و نه احمق)،یا فردی دیگر اما عاقل و فرزانه که علم تعبیر خواب را بداند،یا فردی ناصح و خیرخواه مانند استاد یا شیخ. کسی که صاحب طریقت و سلوک است،خواب خود را حتی با پدر و مادر هم بیان نکند بلکه فقط با شیخ خود در میان بگذارد که اگر قابل تعبیر باشد،او خود برایش تعبیر می‌کند.

نزد همه علما تعریف خواب برای هر کس و ناکس *مکروه* است.

و هیچگاه هم در مجلس عموم نباید تعبیر خواب را پرسید که این هم حماقت است،بلکه به طور خصوصی و آن هم فقط از همین سه قسم مردم باید جویای تعبیر شد. علت این امر آن است که وقوع تعبیر به طرز برداشت معبر بستگی دارد. مثلاً اگر رخ تعبیر به جانب خیر بود و معبر نادانسته آن را به شر تعبیر کرد و شخص هم عتماد کند که او تعبیرش را می‌داند،در آن وقت تعبیرش طبق گفته معبر بد واقع می‌شود؛این مطلب در خود حدیث وارد شده است؛پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:«الرؤیا علی رِجل طائرٍ ما لم تُعبر ،فاذا عُبرت وقعت.»(رویا به پای یک پرنده بسته است و چون تعمیر شود،به همان صورت واقع می‌گردد.)

*حال علما از آیه (لا تقصص رءياك...)[یوسف ۵] استدلال کردم که اگر انسان خوابی ببیند،اول_همچنان که در حدیث آمده_بهتر است آن را با هیچ کس باز نگوید ،بلکه اگر خودش به نوعی تعبیر آن را می‌داند،توجیه کند. اما اگر برایش دغدغه ایجاد شود که حتماً باید تعبیرش را بداند،در آن صورت_باز همانطور که در حدیث دیگر آمده_با یک دوست عاقل و دانا در میان بگذارد هر کس و خصوصا از کسی که دشمن یا مخالف اوست،نپرسد تا مبادا تعبیر دشمنانه‌ای از آن ارائه کند.*

📚 تبیین الفرقان_ج۱۳_ص۷۰

✍️اثر آن عالم ربانی ،آن شفیقِ امت ،آن مخلصِ بی ادعا ، حضرت مولانا محمد عمر سربازی رحمت الله علیه ✨

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

فرید
سه شنبه ۱۴۰۴/۰۶/۱۱
3:4 AM

آیا با عزم مصمم بر توبه،گناه جایز است؟!

در آیه:

اقتلوا يوسف او اطرحوه ارضا يخل لكم وجه ابيكم *وتكونو من بعده قوما* *صالحين

«یوسف،آیه ۹»

دو مسئله قابل بحث است به ترتیب بیان می‌کنیم یکی اینکه:

با توجه به موضوع تصمیم پیشاپیش برادران یوسف علیه السلام از توبه پس از نابود کردن وی این سوال رخ می‌دهد که آیا اگر شخصی اراده صد درصدتوبه در آتیه (آینده) دارد مثلاً می‌گوید «اکنون که جوان هستم گناه می‌کنم ولی وقتی پیر شدم حتماً توبه می‌کنم از حیث شر گنجایش ارتکاب گناه برایش هست؟!

مسئله به عبارت ساده‌تر این است گناه کردن به امید توبه بعد چگونه است؟

در این مورد فقها می‌نویسند در این هیچ شکی نیست که گناه به امید توبه بعد، حرام است

اگر کسی با اراده توبه گناه کند، این خود *یک گناه* است

و اگر گناه را انجام داد و قبل از توبه مرد این *گناه دوم* است

بنابراین این کار شرعاً *حرام و مستلزم دو گناه است*

گناه به امید توبه نشانگر *کمال حماقت شخص است،

چون این امید مصداق «طول الامل» و باطل است .

عمر انسان در دست خود او نیست، و ممکن است پس از انجام گناه مجالی برای توبه برایش نباشد یا اصلاً موفق به توبه نشود

پس چنین انسانی بدون تردید در دام فریب و نیرنگ شیطان افتاده است ؛

بنابراین این کلام برادران یوسف علیه السلام غیر صحیح است.

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

📚 تفسیر تبیین الفرقان جلد سیزدهم_ص۱۰۸و۱۰۹

✍️ اثری ارزشمندشیخ التفسیر والحدیث حضرت مولانا محمدعمر سربازی رحمة الله

فرید
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۶/۰۶
10:26 AM

سبب نزول آیه اَلَّذِیْنَ یُنْفِقُوْنَ اَموَالَهُم‌ْ بِالَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَّعَلَانِیَةً

🌱برگی زرین از زرین دفترِ عشق🌱

✨ *اَلَّذِیْنَ یُنْفِقُوْنَ اَموَالَهُم‌ْ بِالَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَّعَلَانِیَةً فَلَهُمْ اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوفٌ عَلَیْهِم وَلاهُم یَحزَنُون* ✨

(آیه ۲۷۴ بقره )

🫧این آیه دارای سبب نزول خاصی است و درباره آن اقوالی مختلفی روایت شده است.

۱-صاحب کشف آورده است که این آیه درباره حضرت صدیق رضی الله عنه نازل شد.

واقعه حضرت صدیق رضی الله عنه بدین قرار بود که ایشان وقتی از مکه به مدینه هجرت نمود،تمام اموالش را رها کرد و فقط ۴۰ هزار دیناربا خود برداشت.

در مدینه وقتی حالت زار مهاجران فقیر را مشاهده کرد این مقدار را هم در راه خداوند متعال به آنان داد

۱۰ هزار را علناً در مسجد صدقه نمود و ۱۰ هزار سراً و ۱۰ هزار را در شب صدقه نمود و ۱۰ هزار در روز.

در تایید و قبولیت انفاق چهار جانبه حضرت صدیق رضی الله عنه آیه فوق نازل گردید و به او و امثال او بشارت اجر اخروی و عدم خوف و حزن داده شد.

۲-از حضرت ابن عباس رضی الله عنه مروی است که آیه درباره حضرت علی رضی الله عنه نازل شده است؛

بدین شرح: حضرت علی رضی الله عنه فرد فقیری بود. وقتی فضایل بزرگ انفاق را شنید چهار درهمی را که تنها ذخیره مالیش بود برداشت و یک درهم را شب و یک درهم را روز و یکی را مخفیانه و دیگری را علناً به فقرا صدقه کرد.

۳-حضرت ابو درداء رضی الله عنه حضرت ابوامامه رضی الله عنه،حضرت ابن عباس رضی الله عنه-در قولی دیگر-، مکحول ،اوزاعی و رباح بن یزید رضی الله عنه گفته‌اند:

آیه در مورد پرورش و تیمار اسب برای جهاد نازل گردید.

بعضی از صحابه رضی الله عنه در خانه اسبانی نگه داشته بودند و از آنها به طرزی شایسته محافظت و اموالشان را برای پرورش و ترتیب و رشد آنها خرج می‌کردند تا در جهاد به کار آیند.

۴-بعضی گفته اند: وقتی آیه یک «للفقراء الذين احصروا في سبيل الله....» نازل شد، حضرت عبدالرحمان بن عوف رضی الله عنه از خانه مقدار زیادی دینار آورد و به فقرای صفه صدقه نمود و حضرت علی رضی الله عنه نیز مقداری خرما شبانه به آنان داد. پس از آن آیه «الذين ينفقون اموالهم.....»(آیه بعد) نازل شد.

۵-از قتاده رحمت الله مروی است که برای کسانی نازل شد، که بر حسب نیاز و در حد اعتدال انفاق می‌کنند و از افراط و تفریط به دورند.

🫧محققان قائلند همه این کارها سبب نزول آیه قرار گرفت چون همه آنها ثابتند و حکم آیه نیز عام و کلی است. بنابراین،نیازی نیست نزول آیه را فقط مربوط با یک مورد از واقعات مذکور دانست.

📚 تبیین الفرقان از علامه محقق مولانا محمد عمر سربازی رحمة الله علیه -جلد پنجم /ص۱۷۳و۱۷۴

فرید
سه شنبه ۱۴۰۴/۰۵/۲۸
6:6 PM

«نخل» و خصوصیات آن

درخت خرما نیز از جمله درختان طویل العمر است و بعد از زیتون، عمر آن از همه ی درختان بیشتر است و به همین مناسبت بعد از زیتون» در مرحله ی سوم «نخل» را ذکر فرمود.

درخت خرما گاه تا صد سال و بیش از آن حتی تا هفت نسل انسانی پایدار میماند

ثمره ی «نخل» (خرما) یک غذای آماده است و میوه بودن آن خود ظاهر است.

قبلاً توضیح دادیم که تمام اجزای این درخت حاوی منافع اند.

در مدینه منوره پیرمردی کهن سال از مسلمانان را دیدم که همیشه از ناحیه ی باب السلام وارد میشد

به من گفتند: این یک مرد کثیر العمر است.

من از وی عمرش را پرسیدم؛ گفت: صدوبیست سال سن دارم

پرسیدم: «آیا در باغ حضرت سلمان رض از درخت خرماهایی که رسول الله صلى الله عليه وسلم کاشتند، چیزی باقی مانده است؟

گفت: «خیر اما از نهالهای آن بنابه گفته ی پدرم یکی وجود دارد که اکنون سر و وضع خوبی ندارد.

یکی از کرشمه های جالب توجه قدرت خداوند متعال در درخت خرما این است که با وجود آن که شکل ظاهری تمام اقسام آن یکسان است؛ میوه های هر کدام در رنگ و مزه متفاوت است.

📚منبع: تفسیر تبیین الفرقان جلد ۱۵ ص ۲۷و۳۸

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

فرید
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۵/۲۳
5:33 PM

سوره‌ی مبارکه‌ی فاتحه گنجینه‌ی اسرار و رموز 

☑️حضرت قطب الارشاد مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله تعالی در تفسیر گرانسنگ خود تبیین الفرقان می‌فرمایند:

✔️ نقل مى‌كنند: خواجه محمد نقشبند بخارى رحمه الله در واپسین لحظات زندگی سر مبارک را بلند نمود و از خلفا و مريدان خود كه در اطراف و بالين وى جمع شده بودند، پرسيد:

جامع‌ترين جمله‌اى كه تمام مراتب توحيد را در خود جمع دارد، كدام است؟

بعضى گفتند: «لا اله الاالله» است.

فرمودند: نه، «لا اله الاالله» فقط يك جنبه‌ى توحيد را ثابت مى‌كند كه توحيد ذاتى است.

بعضى دیگر «سبحان اللّه» و برخى دیگر «الْحَمْدُلِلَهِ» را گفتند، ايشان همه را نفى نمودند و خودشان فرمودند:

((من موفق شده‌ام در اين آخرين نفس‌هاى حيات، دو كلمه‌اى را بگویم كه جامع‌ترين كلمات هستند». در اين وقت نفَس مبارك ايشان به سينه رسيد؛ ((تعوذ)) و ((تسميه)) را خواندند و پس از آن سوره‌ی ((فاتحه)) را قرائت نمود و به محض اين كه به ( وَلا الضَّالِين) رسيد، روح پر فتوح‌شان پرواز نمود.

اين پيكره‌ى عرفان بدين طريق به مريدان فهماند كه جامع‌ترين الفاظ و جملاتى كه تمام مراتب توحيد را در جمع دارد، سوره‌ی ((فاتحه)) مى‌باشد.

كسى كه سوره‌ى ((فاتحه)) را خواند، گویا به تمام مراتب توحيد ايمان آورد.

خواندن اين سوره را در وقت موت، از كرامات حضرت خواجه محمد نقشبند بخارى رحمه الله ذكر كرده‌اند.


📚تفسیر تبیین الفرقان [۱/۳۶۲] از حضرت قطب الارشاد مولانا محمد عمر سربازی مجددی رحمه الله تعالی

فرید
شنبه ۱۴۰۴/۰۵/۰۴
10:23 PM

«تصوف» وسیله‌ی دستیابی به «خشوع»

✍️ حضرت شیخ التفسیر و الحدیث علامه بزرگ مولانا محمد عمر سربازی رحمه‌الله:

در جلسه‌ای نشسته بودیم که شخصی از من پرسید: «هدف از تصوف چیست؟ و چرا باید به آن روی آورد؟ و اصلا چه ضرورتی افتاده که مردم باید به تصوف روی آورند؟

در همان جلسه به او پاسخ دادم چون اولیا متوجه شده‌اند که «خشوع» دارد از دست می‌رود. برای حفظ آن به «تصوف» ضرورت افتاد و به آن روی آوردند.»

برای او توضیح دادم که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود‌‌اند «خشوع» اولین نعمتی است که از امت من سلب می‌شود.

اولیا در زمان بعد از صحابه و تابعین رضی الله عنهم احساس کردند که این نعمت رو به تنزل است و کم کم دارد ناپدید می‌شود.

آنان برای حفظ و به دست آوردن آن وسیله‌ای درست کردند که همان توجه کامل به تزکیه‌ی نفس بود.

آنان این وسیله را از همین آیاتی که هم اکنون مورد بحث و مذاکره‌ی ما هستند و آیات مشابه دیگر اخذ کردند؛ چه، از آن‌ها معلوم می‌گردد با تزکیه‌ی نفس می‌توان «خشوع» را به دست آورد و حس نمود.

این همان چیزی است که در اصطلاح «قرآن»، «تزکیه» و «خشیت» و در اصطلاح حدیث «احسان»نام دارد. در حدیث در تعریف آن آمده است

«أن تعبد الله كانك تراه، فإن لم تكن تراه فإنه يراك»

و بعدها صوفیان آن را «تصوف» و «عرفان» نام گذاشتند؛ «ولا مناقشة في الإصطلاحات».

📚منبع: تفسیر تبیین الفرقان جلد ۲۰ ص ۲۶۸

فرید
چهارشنبه ۱۴۰۴/۰۳/۱۴
1:14 AM

پدران و مادران انسان

جاهلان تصوّر مى‏كنند كه انسان بيشتر از يك پدر و مادر نخواهد داشت.

امّا در شريعت از جنبه‏ ى ادب و اخلاق، براى هر انسانى، هشت پدر و مادر مى‏ تواند وجود داشته باشد كه اداى احترام فرزندانه و خدمت به آنان بر او مثل پدر و مادر حقيقى واجب است.

اين پدران و مادران عبارتند از: پدر و مادر، برادر بزرگتر و خواهر بزرگتر، عمو و عمه، دايى و خاله، پدر زن و مادر زن (براى مرد) و پدر شوهر و مادر شوهر (براى زن).

خدمت به اين افراد چنان مهمّ است كه -به طورى كه حديث قبلى دلالت صريح داشت- مى ‏تواند جرم‏هاى سنگين را برطرف سازد و نيز اگر كسى حق پدر و مادر مرده ‏اش را به جاى نياورده است، با احترام و خدمت به آنان مى ‏تواند اين نقيصه را تلافى نمايد.

روايت شده كه حضرت «عباس» رضى‏ الله‏ عنه عموى «رسول اللّه» صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏سلم ، نزد آن‌حضرت عليه ‏السلام از كم لطفى قريش در حق خود شكايت نمود.

آن‌حضرت عليه‏ السلام ناراحت شد و در موعظه علنى، خطاب به آنان فرمود:

«با عموى من، عباس به نيكى رفتار كنيد. عباس، عموى من و از بقيه‏ آباى من است. و عموى هر كس، به منزله‏ پدر اوست».

از آن وقت به بعد صحابه رضي الله عنهم احترام زايد الوصفى به او نشان دادند. در زمان حضرت «عمر» رضى‏ الله ‏عنه كه قحط شديدى روى نمود، ايشان به حرمت و جاه «عباس» رضى ‏الله ‏عنه به عنوان پدر «رسول اللّه» صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏سلم

استسقاء نمود و در دعا، فرمود: «در زمان حيات رسول اللّه صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏سلم به او توسل مى ‏جستيم ولى اكنون با توسل به عموى گرامى او، عباس، از تو باران مى ‏طلبيم». (اين دعا مستجاب شد و خداوند متعال قحط را برطرف گردانيد.)

......

امروزه متأسفانه حق پدر و مادر حقيقى پايمال مى‏شود، كجا برسد به حقوق ساير پدران و مادران. امّا به ياد بايد داشت كه بدون ادا و رعايت اين حقّ، هيچ عبادتى ولو فرايض و واجبات كامل نخواهند شد.

______

📚 منبع: تفسیر «تبیین الفرقان»، جلد سوم، اثر ارزشمند حضرت شیخ التفسیر و الحدیث علامه *مولانا محمد عمر ملازهی سربازی* رحمه‌الله

فرید
چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۷/۰۴
4:19 PM

بزرگان از دست زدن به چیزهای مشتبه و مشکوک هم هم مثل حرام گریزان و تایب بودند

حضرت مولانا احمد علی لاهوری رحمه الله از مشایخ بزرگ هند و پاکستان از شخصیت های مستجاب الدعوات مشهور بودند


ایشان برای دور ماندن از غذاهای حرام یا مشکوک و مشتبه حتی حاضر نمیشدند دعوت میهمانی کسی را قبول کنند شرط کرده بودند که اگر کسی خواهان پذیرایی او باشد باید

مواد خوراکی از زمین خودش برداشت شده باشد،

و زمین هم مال خودش باشد و از آبا و اجداد به ارث نرسیده باشد

و تهیه کننده نمازی باشد و با نام الله غذا را بپزد

این شرایط دشوار بودند برای همین هر کس نمی توانست ایشان را به میهمانی خود راضی کند


و بزرگان از دست زدن به چیزهای مشتبه و مشکوک هم، هم مثل حرام گریزان و تایب بودند

گاه که به میهمانی میرفت مقداری عدس قرمز از محصولات حلال خود به همراه میبرد و از آن میخورد

ایشان دارای فراست قوی ای بودند طوری که به کرامت غذای حرام یا مشکوک را از بوی آن تشخیص میدادند


نقل کرده اند یک بار کسی او را راضی به پذیرفتن دعوت خویش کرد با هزار مشکل توانست حلال طیب به دست آورد و برای تهیه به خانه برد مواد غذایی را به زنش نداد به مادرش که زنی عبادت گزار و نمازی بود دستور داد غذاها را آماده کند

وقتی مولانا حاضر شد، او غذاها را سر سفره چید و توضیح داد که همه ی چیزها حلال طیب است و با نام الله درست شده است

مولانا سخنان او را تصدیق کرد و گفت اما بدان که دختر تو سر وقت دیگ رفته تا مزه ی آن را بچشد و چون آن را بی نمک یافته در آن نمک ریخته ولی اسم الله را نگفته است

و من از بوی آن حس میکنم!


یکی از بزرگواران تعریف میکرد که یک بار ما سر سفره ی مهمانی با مولانا بودیم میزبان هر نوع احتیاط لازم را در تطییب غذا بکار برده بود

اما وقتی غذا حاضر شد، مولانا از خوردن امتناع کرد و گفت که در غذاها اثر حرمت میبینم میزبان قبول نکرد

مولانا تکه ای نان در میان پنجه هایش فشرد که از آن قطرات خون از میان انگشتان وی چکید

میزبان در صدد تحقیق برآمد و چون تمام جزییات را از اهل خانه جویا شد متوجه شد که کار او خلل داشته است.


ما امروز از عمل و تصفیه ی باطن فاصله گرفته ایم و برای همین ،مورد هجوم مصایب و مشکلات بیشمار قرار گرفته ایم

این وضع ما را دعا کنندگانی چیره دست و گریان و گریاننده ساخته است اما از قبولیت دعاها خبری و اثری نیست

علت این امر در در پرتو این احادیث روشن است؛

علتی که همه ی ما بدان مبتلا هستیم

هر کس میبیند که تغذیه از حرام و کسب مال از راه های نامشروع چقدر ،متعدّد متداول و عادی شده است.

با این وضع دعاها چه وقت قبول میشوند؟!


📕تفسیر تبیین الفرقان اثر گرانقدر حضرت قطب الارشاد شیخ التفسیر والحدیث مولانامحمدعمر سربازی رَحِمَهُ اللّٰهُ تَعَالَى

فرید
چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۰۱
3:42 PM

هر گریه ای، علامت و دلیلِ  کمال نیست

✍ حضرت شیخ التفسیر والحدیث مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله


🔹 بزرگان فرموده اند: هر گریه، دلیل بر کمال فرد نمی شود‌.

افراد زیادی هستند که در ظاهر صاحب کمال به نظر می آیند و در حین سخن گفتن گریه می کنند، اما در واقع هیچ کمالی ندارند.

🔹کمالات و کرامات افراد باید با ترازوی شرع سنجیده شود؛ زیرا اگر احوال و اعمال کسی مورد تایید شرع نباشد، به پشیزی نمی ارزد و دلیل ولایت وی نیستند.

اگر خداوند متعال بر یکی بر مبنای خوف الهی گریه طاری کند، نعمت خوبی است.

اما گریه به تنهایی کمالی نیست و چنین هم نیست که انسان با گریه به کمال می رسد.

🔹بنابراین، تمنای گریه کمال نیست.

بسیاری از افراد طبعاً نرم دل و بلکه "بُز دل" هستند که به اندک امری گریه می کنند.

من خودم بسیاری را دیده ام که خیلی گریه می کنند و به کوچکترین سخنی، اشک چشمانشان می ریزد، اما می دانم که اغلب اینان از ترس خداوند متعال نمی گریند، بلکه در طبع او ضعف و جُبن هست و خود به خود از مسایل و حوادث متاثر می شوند.

این جُبن و ترس، نامردی است.

مثل یک مریض که به اندک موضوعی شروع می کند به گریستن و داد و فریاد به راه انداختن.

[این ها عیب است، نه کمال.]

🔹در اصل عجز و نیاز انسان است که او را به جایی می رساند و این عجز از قلب نشأت می گیرد.

عجز و نیازی که انبیاء علیهم السلام داشتند، از قلب شان سرچشمه می گرفت؛ در قلب آنان دغدغه و لرزش می آمد و قلب شان می گریست.

نزد آنان گریه ی چشم چندان نبود.

🔹صاحبان کمال زمانی که به کمالات می رسند، اشک چشم شان نمی ریزد، بلکه قلب شان می گرید و اشک آلود می شود.

عرفی رحمه الله در این مورد گفته است:

عرفی به گریه اگر میسّر شدی وصال / صد سال می توان که به تمنا گریستن

خاقانی رحمه الله هم گفته است:

پس از سی سال این معنا محقق شد به خاقانی ‌/ که یک دم با خدا بودن، به از ملک سلیمانی

پس، کسی تا سی سال هم به تمنا بگرید، به درجه ای که مقام ذکر الله و عبادت است، نمی رسد.


📕 تفسیر تبیین الفرقان: جلد: ١٣

فرید
دوشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۲
9:24 PM

«ابلیس»، نخستین مروج موسیقی در جهان

نخستین کسی که موسیقی نواخت، «ابلیس لعین» بود.


غزنوی می گوید: حضرت «آدم» علیه السلام، اولاد «هابیل» علیه السلام، را در بالای کوه و اولاد «قابیل» را که دخترانی بسیار زیبا داشت، در پایین کوه اسکان داده بود. «شیطان» برای این که آنان را گمراه سازد، به فکر جمع کردن شان افتاد. او نزد آنان به نی زدن پرداخت.


پیش اولاد «قابیل» رفت و به آنان گفت: شما را پریشان و غمگین می بینم؛ اما من کاری می کنم که شاد و خرم شوید. آن گاه شروع به زدن نی کرد و آنان دور او جمع شدند.


سپس پیش اولاد «هابیل» علیه السلام، رفت و آنان را نیز برای شرکت در مجلس شاد خود دعوت کرد. آنان نیز شرکت جستند.


بدین ترتیب راه مخالطت میان اولاد ذكور و إناث این دو برادر گشوده و زمینه ی فحشا هموار شد و آنان به زنا مبتلا گردیدند.


📚منبع: تفسیرتبیین الفرقان ص ٣٢ج ١٦
📌اثری گــرانقدر از : قطب الارشـاد شیخ التــفسیر والحــدیث عـلامــه شهــیدمــولانا محــمد عـمرســربازی رحمــةاللــه علیــه

﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌

فرید
دوشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۲
9:19 AM

در دل محبوبی جای گیرید

حضرت مولانا محمدعمر سربازی رحمه‌الله فرمودند:

حضرت مولانا عبدالمالک صدیقی رحمه‌الله که مشرّف به سلام نبی کریم صلی‌الله علیه وآله وسلم گردیده و تا سی‌سال مدعوی آن حضرت صلی‌الله علیه و‌آله و‌سلم برای زیارت مرقدش بود.

نبی اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم در خواب به ایشان پیام داده بودند هر سال به زیارت آن حضرت صلی‌الله علیه و‌آله و‌سلم بیاید و فکر چگونگی تدارک مسافرتش را نداشته باشد که به اذن الله‌تعالی خود ردیف خواهد شد.

ایشان رحمه‌الله به برکت این دعوت آن حضرت صلی‌الله علیه و‌آله و‌سلم، در سی‌سال آخر زندگی‌اش هر سال موفق به زیارت حرمین شریفین می‌شد

ایشان به حقیری همچون من _مولانا محمدعمر سربازی_ می‌گفت: چون در قلب مرشد خود محبوبیت یافته‌ای لاجرم به نزد هر کس محبوبی و در دل ما نیز این چنینی و فرموده بودند؛ آن قدر با تو محبت دارم که دلم می‌خواهد هر سال بیایی و هر لحظه نزد من باشی.

یک سال که نرفتم ایشان خود تا کویته آمده و بعد پیغام فرستاد؛ من تا کویته آمدم، چون به دیار شما نزدیک بود، گفتم شاید تو می‌آیی اما نیامدی.

سبحان الله! این قدر محبت.

حال من _مولانا سربازی_ به‌شما می‌گویم فقط در دل یک محبوب ، محبوبیت پیدا کنید و خودتان‌را در دل آن جای دهید، و عاشق و محب او باشید، خواهید دید که تمام اولیا شما را دوست خواهند داشت و گاه به خواب‌تان می آیند و هر کدام به شما می گویند: تو از آنِ منی.

📚 تفسیر تبیین الفرقان جلد ۱۷

حسام الدین
شنبه ۱۴۰۱/۱۲/۰۶
8:54 AM

«خـیـر» و «شـر»؛ آزمـون‌هایـی الـهی

✍️ *شیـخ التفـسیـر والحـدیـث عـلامـه شـهـید مـولانا محـمد عـمر سـربازی رحمه‌الله:*

جمله‌ی قدسى *«وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالخَيْرِ فِتنة»*(أنبياء: ۳۵)


دلیلی صريح است بر این که تمام خوشی‌ها و ناخوشی‌های دنیا از طرف خداوند متعال و در حقیقت آزمون‌های او تعالی هستند.


پس مصایبی مانند ،بیماری، مرگ عزیزان، مخالفت دشمنان، تنگی رزق، پریشانی فکر، جلا وطن شدن از دیار و ... همه را برای بندگان و خصوصاً برای مؤمنان باید آزمون‌های الهی دانست.


«الله» تعالی با ارسال مصایب و بلیات و همچنین عطای اسباب عیش و تنعم به‌ مؤمنان، ایمان آنان را محک می‌زند تا ببیند آیا شکر پیشه می کنند یا راه ناشکیبایی و ناسپاسی می پیمایند.


گرچه «الله» تعالی خود بدون امتحان بر همه چیز آگاه است اما می‌خواهد از این طریق صبر و ثبات مؤمنان را در مواقع سختی، و شکرگزاری آنان را به هنگام تنعم و میزان حقیقت ادعای ایمان و اسلام‌شان را برای دیگران هم آشکار و مشخص کند.


امروز مسلمانان برای درمان بیماری‌های معمولی فوراً سر از مطب پزشکان در می آورند.
مثلاً اگر یکی شب دندانش دردکند، تا صبح منتظر نمی ماند و بلادرنگ در جست وجوی ماشینی بر می آید تا هر چه سریعتر خود را به بیمارستان یا مطب پزشک برساند
مردان بمانند، اگر خانمی هم به عارضه‌ای معمولی دچار شود؛ مثلا دانه ای کوچک بر بدن‌اش نمودار گردد آرام و قرار از شوهرش ربوده می‌شود و بدون توجه و تحقیق از علما به این که آیا از منظر شرع این بیماری به اندازه ای هست که جواز رفتن زن به نزد پزشک وجود داشته باشد یا نه او را به نزد پزشک می برد.


شرع زمانی مراجعه‌ی یک زن مسلمان بیمار را به نزد پزشک جایز قرار داده که هیچ دارویی در خانه و یا نزد آشنایان برای درمان او پیدا نشود و هیچ راه علاجی جز مراجعه به پزشک وجود نداشته باشد در آن صورت هم باید به نزد پزشک زن برود و تنها در صورتی که پزشک زن وجود نداشته باشد می‌تواند به پزشک مرد مراجعه کند و در آن صورت هم مراعات اصول و شرایط شرعی برای هر دو لازم است.


لازم است شوهران به این مسأله توجه داشته باشند و از رفتن غیر ضرور و غیر شرعی همسرانشان به نزد پزشکان مانع شوند.
اما آیا مسلمانان امروزی اصلاً از چنین
حساسیت دینی برخورداراند؟


در زمان قدیم اگر کسی خود یا فرزندش مریض می‌شد، مردم مرتباً او را تلقین به صبر می کردند تا آن زمان که مرض توان انجام فرایض را از او می گرفت و او قدرت وضو و نماز خواندن را از دست میداد آن وقت مریض از خداوند متعال عذر و عفو می خواست و خود را به نزد طبیبی می‌رسانید در چنین حالتی مراجعه به پزشک حتی عبادت محسوب میشود و برای چنین کسی در واقع هم بیماری و هم درمان موجب اجر و ثواب است


اما امروز مردم برای درمان بیماری‌هایی معمولی نیز بدان جهت اقدام به مراجعه به پزشک می‌کنند تا سبب تعطیلی کارهای دنیوی شان نشود و بنابراین، بیماری اصلاً مایه‌ی خیر برای اینان نیست و ثوابی برای شان در بر ندارد.


خلاصه‌ی کلام، همه‌ی این حالات خوش و ناخوش زندگی آزمون‌هایی الهی هستند و روز قیامت بنده از عکس العمل خویش در قبال آنها مورد محاسبه قرار خواهد گرفت
اما همان طور که توضیح دادیم متأسفانه ما در آزمون «شر» معمولاً سربلند بیرون نمی آییم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚 منبع: تفسیر تبیین الفرقان جلد ۱۹ ص ۲۸
📌 اثرگرانقدر شیخ التفسیر والحدیث مـولانا مـحـمـد عـمر سـربازی رحـمه الله

حسام الدین
جمعه ۱۴۰۱/۱۱/۲۱
2:15 AM

مـصادیـق تمـثال پرسـتی در جامـعـه‌ی روز

✍️ *شیخ التـفسـیر والحدیـث عـلامـه شهیـد مـولانا محـمد عـمر سـربازی رحمـه‌الله:*
🔹 در این برهه از زمان احترام به تمثال در دنیا رواج زیادی پیدا کرده و مظاهر آن فراوان است. از جمله مصادیق بارز آن داد و ستد تصاویر بزرگان و شهدا و شخصیت های محبوب هر جامعه است که مردم پس از خریداری، آن‌ها را با احترام در خانه‌ها، مغازه‌ها و محل کار خود نگه می‌دارند و یا همیشه پیش روی خود دارند.
حکم نگهداری تصاویر کسانی از بستگان که در جاهای دور به سر می برند در جیب یا آلبوم تا گاه گاه به آن‌ها نگاه کنند و به یادشان بیفتند نیز همین است
▪️ یکی از روش‌های زشتی که خبر رواج آن به واسطه‌ی مراجعین دعابگیر به من رسیده، آن است که عده‌ای دعانویس برای تشخیص بیماری مریضان، تصویر مریض را جایگزین حضور مستقیم خود او کرده‌اند،
یک روز شخصی به نزد من آمد و اظهار داشت «چون آوردن مریض برایم مقدور نبود، تصویرش را با خود آورده‌ام» و به من گفت: «این عکس را بگیرید و از روی همان بیماری‌اش را مشخص کنید و برایش دعا بنویسید» به او گفتم « عکس را نزد خودت نگهدار من از آنان نیستم که چنین می‌کنند و اصلاً هم با این کار آشنا نیستم!»
گفت: «جناب خواجه! ملایانی هستند که به ما می‌گویند قادریم بیماری شخص را از روی تصویرش تشخیص دهیم و بنابراین، اگر قادر نیستید خود مریض را به نزد ما بیاورید، کافی است عکس‌اش را همراه داشته باشید.» گفتم: «این شیوه‌ی کار مخصوص خود آنان است؛ من به آن آگاهی ندارم.»
▪️باید بگویم که این دست ملاهای بدبخت، نه تنها خودشان گرفتار بت تمثال و تصاویر هستند، بلکه مسلمانان بیچاره‌ای را که کارشان لنگ است و به آنان مراجعه کنند نیز گرفتار این بلا می‌گردانند.
اصلاً ملای تعویذ نویس را با عکس چه کار؟!
این کار پزشک است که گاهی برای کشف علت و تشخیص بیماری، به دیدن عکس‌های داخل بدن ضرورت پیدا می‌کند

▪️حقیقت این است که این کار دعانویسان یک فریب است و قصدشان به دام انداختن مردم است.
می‌خواهند با این روش افکار عوام را متوجه مهارت دروغین خود کنند و این گونه وانمود نمایند که ما نیز همچون پزشکان قادر به تشخیص بیماری از طریق عکس هستیم.
یعنی چنین می‌کنند تا مردم نسبت به آنان اعتماد و عقیده و ارادت بیشتر پیدا کنند و در نتیجه از این رهگذر به نوای خود برسند.
این را به صراحت بگویم که وقتی کسی به تعویذ نویسی خو گرفت، دیگر توجه‌اش از چپ و راست و بالا و پایین سلب می‌گردد و رفته رفته حکم شریعت را به باد فراموشی می‌سپارد؛ چون آنگاه مطمع نظرش فقط یک چیز خواهد بود؛ به جیب زدن چهار ریال مسلمانان بیچاره؛ به هر قیمت و با هر نیرنگی که برایش ممکن باشد؛ ورنه از کجا با رؤیت عکس مریض، قادر است بیماری او را دریابد؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚منبع: تفسیر تبیین الفرقان جلد ۱۹ ص ۹۱
📌 اثرگرانقدر شیخ التفسیر والحدیث علامه شهید مولانا محمد عمر سربازی رحمه‌الله.

حسام الدین
پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۰
7:50 PM

سوره فاتحه گنجینه‌ی اسرار و رموز

■ هفت آیه مبارکه سوره فاتحه دافع هفت اخلاق قبیحه‌ی انسانی: 

  

☑️ قطب الارشاد حضرت مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله تعالی در تفسیر گرانسنگ خود تبیین الفرقان می‌فرمایند: 

 

🔻اصول اخلاق ذمیمه سه مورد هستند:

❍ شهوت

❍ غضب

❍ هویٰ

که با نتایج خود

❍ بخل و حرص

❍ عُجب و کبر

❍ کفر و بدعت

 

شش مورد می‌شوند و از جمیع آنها یک مورد دیگر هفتم که بدتر از همه است، متولد می‌گردد و آن همانا «حسد»است. 

 

🔻عارفان می‌گویند: وقتی انسان می‌گوید: «الحمدلله» از این تحمید، شکر تكميل می‌شود و شهوت از بین می‌رود. 

 

✔︎ وقتی می‌گوید: «رب العالين» حرص و بخل او از بین می‌رود. 

 

✔︎ وقتی که به «الرحمن الرحیم» و «مالك يوم الدين» توجه می‌کند، غضب ختم می‌گردد. اگر به وصف «مالك يوم الدين» توجه می‌کردی و مجازات اخروی خویش را به یاد می‌آوردی، خشم تو نابود می‌شد. کسی که به حقیقت «مالک یوم الدین» پی‌برد، تکبر و غرور او تمام می‌شود. 

 

✔︎ با توجه به «ایاک نستعین» عُجب از بین می‌رود که خود توان هیچ کاری ندارد. 

 

✔︎ «اهدنا الصراط المستقیم» شیطانِ هویٰ را از بین می برد. 

 

✔︎ با نایل شدن به «صراط الذين أنعمت عليهم» کُفر او از بین می‌رود 

 

✔︎ و «غير المغضوب عليهم و لاالضالین» بدعت را از بین می‌برد.

 

📚تفسیر تبیین الفرقان [۱/۳۴۳] از حضرت قطب الارشاد مولانا محمد عمر سربازی مجددی رحمه الله تعالی 

 

 

حسام الدین
چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۲/۲۰
5:36 PM

زيبايی‏ های حقيقی بانوان

﴿فَإِن كَرِهۡتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰٓ ...﴾


چنان‏چه اين برخورد تند شما با زنان بنا بر نازيبايى و عدم اخلاق در ايشان باشد، پس بسا اوقات شما چيزى را ناپسند می‌كنيد و خداوند متعال خوبی‌هاى زيادى در آن گذاشته.


لذا با وجود اين، انتظار می‌رود در زن نيز خوبی‌هاى زير وجود داشته باشند:


1️⃣ اگر زن زيبا نباشد و مرد صبر نمايد، روز قيامت زيبايی‌اى نصيب زن خواهد شد كه در زيبايى از زنان ديگر گوى سبقت می‌ربايد.


2️⃣ اگر زن بد اخلاق باشد و مرد صبر پيشه سازد و با نرمى با او بسازد، هر روز برايش اجر و ثواب نوشته می‌شود و هر روز درجه‏‌ى او بلندتر از روز قبل می‌گردد.


3️⃣ ممكن است كه از چنين زنى، فرزندى متولد گردد كه در آينده انسان كاملى گردد و داراى علم و عرفان شود.


نقل می‌كنند: بزرگى آوازه‏‌ى عرفان و شكوه معنويت شيخ «ابوالحسن خرقانى»رحمه‌الله را شنيد و قصد ديدار نمود. شيخ «ابوالحسن»رحمه‌الله، فيض يافته‏‌ى معنوى از ميزاب فيوضات «بايزيد بسطامى»رحمه‌الله سلطان العارفين بود و در ميدان عرفان از هم‏‌عصران گوى سبقت ربوده بود. آن شخص كوله بار سفر بر پشت گرفت و راهى «خرقان» گرديد.


وقتى به «خرقان» رسيد، سراغ خانه‏‌ى شيخ رحمه‌الله را گرفت. آدرس خانه را به وى دادند. به در خانه آمد و در زد.


دخترى در را باز كرد ؛ از او پرسيد: كيستى و چه می‌خواهى؟ مسافر از شيخ‌رحمه‌الله سؤال نمود. جواب داد: اين‏‌جا نيست، از خانم می‌پرسم. دختر رفت و موضوع را به زن شيخ رحمه‌الله گفت. از قضا زن شيخ رحمه‌الله از آن زنانى بود كه خُويَش تُند و اخلاقى بسيار سخت داشت.
با صداى بلند گفت: چه خبر است؟ هر كس می‌آيد و از شيخ می‌پرسد. مگر «ابوالحسن» چه چيزى دارد كه ديگران فريفته‏‌ى او گشته‏‌اند؟ برو به اين مرد احمق بگو كه شيخ اين‏‌جا نيست. او يك زنديق و نادان بيش نيست، بهتر است از راهى كه آمده‏‌اى برگردى!


مسافر از دم در تمام سخنان زن را می‌شنيد و سر تا پايش را تعجب فرا گرفته بود. با خود فكر می‌كرد اين ديگر چه ماجرايى است.


اين همه تعريفات از عرفان و روحانيت «ابوالحسن» و خانه‏‌اش بدين وضع گرفتار؟! حتما چيزى در وجود اين مرد نيست وگرنه زنش چنين پرخاشگر و بی‌ملاحظه بار نمی‌آمد.


از خانه‏‌ى شيخ رحمه‌الله برگشت. امّا با خود گفت اين همه راه را آمده‏‌ام، بهتر است شيخ را ببينم و از نزديك حقيقت را بفهمم. مردى ديد، از او درباره‏‌ى شيخ رحمه‌الله پرسيد كه كجا می‌تواند او را ملاقات نمايد. آن مرد گفت: مدتى پيش آن سوی جنگل رفته و هنوز برنگشته است. اگر به آن طرف بروى حتما او را خواهى يافت.


شخص مسافر راه جنگل را در پيش گرفت. پس از مدتى شيخ رحمه‌الله را ديد در حالى كه بسته‏‌اى هيزم در دو طرف يك شير بسته و خود سوار بر آن بود و اژدهايى به‏‌عنوان شلاق در دست داشت و بر بدن شير می‌كوفت و به‏‌طرف او می‌آمد.


در اين موقع ديگر تعجب او از حد گذشته بود و در ذهنش سؤالات گوناگون در مورد مطابقت وضع شيخ رحمه‌الله و وضع زنش پيش آمد.


شيخ «ابوالحسن» رحمه‌الله نزديك رسيد و پس از سلام بدون تأمل گفت:
ما بار آن گرگان كشيده‏‌ايم كه اين گرگان بار ما را می‌كشند! جاى تعجب نيست، مدت‏ها است كه جور و جفاى اخلاقى زن را تحمل كرده‏‌ايم و در مقابل خداوند متعال هر روز درجه‏‌اى بالاتر به من عنايت می‌فرمايد.


حقيقتا با بركت‏‌تر از اين زن گير نمی‌آيد؛ البته اگر كسى از اصل موضوع سر در آورده باشد.


اين زنى است كه باعث ارتفاع درجات من نزد خداوند
متعال می‌گردد؛ درجاتى كه با سال‏‌ها عبادت نمی‌توانم آن‏‌ها را اخذ نمايم.

-------------------
📚 تفسیر تبیین الفرقان : جلد هفتم، اثر ماندگار و جاید حضرت شیخ التفسیر و الحدیث مولانا محمدعمر سربازی رحمه‌الله

حسام الدین
جمعه ۱۳۹۹/۰۶/۲۸
8:41 PM

سخنی با منکران  تقلید از ائمه مذاهب

 

✍ شیخ التفسیر والحدیث حضرت علامه مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله 

🔹 امام سیوطی رحمه الله علیه که در طول زندگی اش.  پانصد کتاب را به رشته تحریر در آورده بود ، دعوا نمود که به درجه ی اجتهاد رسیده است . 
اما علمای هم عصرش قبول نکردند و او را به سکوت وا داشتند و گفتند : 
اگر برای خودت دلیل هم داشته باشی ، اما امام تو شافعی رحمه الله علیه بوده و کسی از ما حاضر نیست از تو تقلید نماید . 


پس از آن علما چند مساله را پیش رویش گذاشتند تا بدون آن که دلایل شافعی رحمه الله علیه و ابوحنیفه رحمه الله علیه را تکرار نماید ، خودش آنها را مدلل نماید .
 علامه سیوطی رحمه الله علیه پس از زحمت فراوان توانست فقط چند مساله را مدلل سازد . اما بالاخره اعتراف نمود که این کار از او ساخته نیست و اجتهاد از وی فرسخ ها فاصله دارد. 
📚 منبع :تفسیر تبیین الفرقان ، سوره نساء آیه 59 ، جلد 7 ، صفحه 242

https://t.me/mulanafeghhi

حسام الدین
پنجشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۲۳
10:58 AM

 آداب دعا

دعا، بزرگترین و قویترین سلاح مؤمن است و امکان رد قضای إلهی هم با آن هست. اما باید در نظر داشت که این عمل برای خود دارای آداب و شرایطی است؛ از جمله: این شش ادب 

۱- عظمت و ربوبیت «الله» تبارک و تعالی را مد نظر داشته باشد.


۲-  با کمال عجز و نیاز دست به دعا بر دارد و با آواز پست دعا کند و قدرت خود را کاملا منتفی بداند.


۳- ادب را کاملا ملاحظه کند.


۴- با امیدواری کامل به دعا بپردازد. آدم وقتی برای طلب چیزی نیاز به رفتن در دربار یک پادشاه مجازی دنیوی پیدا می‌کند، با قلبی آکنده از امید در محضر او حاضر می‌شود. پس کسی که برای خواستن چیزی به «الله» سبحانه و تعالی روی می‌آورد، لازم است به عطایا و رحمت های او تعالی بیشتر امید داشته باشد.


۵- دعایی که انسان برای کسی بعد از خود می‌کند، لازم است برای خیر و صلاح وی باشد و سلامت و خوبی او را مسألت نماید. این نوع دعا برای بعد از موت خود جایز است.


۶- هدف او تنها یک مطلب دنیوی نباشد، بلکه دینی باشد و آن را مشخص کند و جامعا در دعا خیر دنیا و آخرت را بخواهد.

منبع: 📚 تفسیر تبیین الفرقان/ ۲۲۰/ ج ۱۷.

به کوشش (حضرت قاری )ابوطیب محمد ابراهیم دهمرده مدظلهم

https://t.me/mulanafeghhi

حسام الدین
چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۲۲
9:1 AM

اقسام انفاق

 

   اقسام انفاق

قطب الإرشاد حضرت مولانا محمّدعمر سربازی قدس سره 

انفاق بر دو قسم است:

۱.انفاق نَعمای دنیوی۲.انفاق نعمای اخروی

منظور از نعمای دنیوی ، هما نعمت های ظاهری خداوند متعال بر بندگان در دنیاست ؛ مانند ثروت ، اموال ، اجناس و..‌. و مقصود از نعمت های اخروی ، نعمت های معنوی از قبیل علم و عرفان و امثال آن است. در هر دو قسم نعمت ها ، انفاق ، جاری و موجب ثواب های بزرگ است. قسم اولِ انفاق ، ظاهرست.


مثال قسم دوم این است که مثلا شخصی عالم یا عارف ، علم و معرفت خویش را به خلق خداوند متعال می رساند و این قسم انفاق حتی از قسم اول هم بزرگ تر است‌.

به همین دلیل ، بزرگ ترین ثروتمندان و سعادتمندان ، پیامبران و بعد از آنان ، علما و عرفا هستند ؛ زیرا توفیق انفاق هر دو نعمت (انفاق دنیوی و اخروی) به آنان عطا شده است."


تبیین الفرقان

https://t.me/mulanafeghhi

حسام الدین
چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۲۲
8:52 AM

اولـــیـــن تـــعـــبـــیـــرکـــنـــنـــده خـــواب

دانلود کتاب: تعبير خواب در پرتو قرآن و سنت
مؤلف: خالد بن علي العنبري
مترجم: صلاح الدين توحيدي

دانــــــــلــــــــود❤

○●○●○●○●○●○●

قطب الارشاد حضرت شیخ التفسیر و الحدیث مولانا محمدعمر سربازی مجددی قدس سره می فرمایند:

"مشهور است که اولین معبِّر کامل از میان انبیا و اولیا و غیرهم _ به استثنای خاتم المرسلین علیه السلام _ علی الإطلاق حضرت یوسف علیه السلام است. خداوند متعال ، در علم تعبیر که یک علم مستقل و وسیع است ، معبری مثل او پیدا نکرده است و در واقع مرکز علم تعبیر ، ایشان علیه السلام است و به دیگران که چیزی رسیده ، به هر کدام قطره ای از دریای علم تعبیر که به حضرت یوسف علیه السلام داده شده ، رسیده است.

در این امت ، بعد از رسول الله صلی الله علیه وسلم ، بزرگترین معبر ، حضرت صدیق أكبر رضي الله عنه است .

پس از ابوبکر صدیق رضي الله عنه ، محمّد بن سیرین رحمه الله و حضرت جعفر صادق رحمه الله از میان تابعین به این علم معروف بودند

خصوصا ابن سیرین که بزرگانی چون امام ابوحنیفه رحمه الله و خواجه حسن بصری رحمه الله با وجود جلالت شأن و کمال علمی خود ، برای کشف تاویل خواب های شان ، به وی مراجعه می کردند. از علمای هند ، جناب شاه عبدالعزیز دهلوی رحمه الله و بانی دارالعلوم دیوبند ، مولانا محمّدقاسم نانوتوی رحمه الله ، هم زبانزد هستند. و این دو شخصیت در این فن چنان مهارت داشتند که تعبیرهای خود را از قرآن و حدیث ثابت می کردند."

تبیین الفرقان ؛ جلد۱۳

حسام الدین
سه شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۲۱
9:12 PM

شیطان نخستین  بنیانگذار موسیقی در جهان

 

قطب الارشـاد شیخ التــفسیر والحــدیث، مــولانا محــمد عـمر ســربازی رحمــه اللــه 

نخستین کسی که موسیقی نواخت، «ابلیس لعین» بود.
 

غزنوی می گوید: حضرت آدم علیه السلام، اولاد هابیل علیه السلام، را در بالای کوه و اولاد «قابیل» را که دخترانی بسیار زیبا داشت، در پایین کوه اسکان داده بود.

«شیطان» برای این که آنان را گمراه سازد، به فکر جمع کردن شان افتاد. او نزد آنان به نی زدن پرداخت.
 

پیش اولاد «قابیل» رفت و به آنان گفت: شما را پریشان و غمگین می بینم؛ اما من کاری می کنم که شاد و خرم شوید.

آن گاه شروع به زدن نی کرد و آنان دور او جمع شدند. سپس پیش اولاد هابیل علیه السلام، رفت و آنان را نیز برای شرکت در مجلس شاد خود دعوت کرد. آنان نیز شرکت جستند.

بدین ترتیب راه مخالطت میان اولاد ذكور و إناث این دو برادر گشوده و زمینه ی فحشا هموار شد و آنان به زنا مبتلا گردیدند.

منبع : تفسیرتبیین الفرقان ٣٢/١٦

https://t.me/mulanafeghhi

حسام الدین
دوشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۱۳
11:44 AM

هر گریه ای، علامت و دلیلِ کمال نیست

حضرت شیخ التفسیر والحدیث مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله 

بزرگان فرموده اند: هر گریه، دلیل بر کمال فرد نمی شود‌.
افراد زیادی هستند که در ظاهر صاحب کمال به نظر می آیند و در حین سخن گفتن گریه می کنند، اما در واقع هیچ کمالی ندارند.

کمالات و کرامات افراد باید با ترازوی شرع سنجیده شود؛ زیرا اگر احوال و اعمال کسی مورد تایید شرع نباشد، به پشیزی نمی ارزد و دلیل ولایت وی نیستند.
اگر خداوند متعال  بر یکی بر مبنای خوف الهی گریه طاری کند، نعمت خوبی است.
اما گریه به تنهایی کمالی نیست و چنین هم نیست که انسان با گریه به کمال می رسد. 

بنابراین، تمنای گریه کمال نیست.
بسیاری از افراد طبعاً نرم دل و بلکه "بُز دل" هستند که به اندک امری گریه می کنند.
من خودم بسیاری را دیده ام که خیلی گریه می کنند و به کوچکترین سخنی، اشک چشمانشان می ریزد، اما می دانم که اغلب اینان از ترس خداوند متعال نمی گیرند، بلکه در طبع او ضعف و جُبن هست و خود به خود از مسایل و حوادث متاثر می شوند.
این جُبن و ترس، نامردی است.
مثل یک مریض که به اندک موضوعی شروع می کند به گریستن و داد و فریاد به راه انداختن.
این ها عیب است، نه کمال.

در اصل عجز و نیاز انسان است که او را به جایی می رساند و این عجز از قلب نشأت می گیرد.

عجز و نیازی که انبیاء علیهم السلام داشتند، از قلب شان سرچشمه می گرفت؛ در قلب آنان دغدغه و لرزش می آمد و قلب شان می گریست.
نزد آنان گریه ی چشم چندان نبود.

صاحبان کمال زمانی که به کمالات می رسند، اشک چشم شان نمی ریزد، بلکه قلب شان می گرید و اشک آلود می شود. 

عرفی رحمه الله در این مورد گفته است: 
عرفی به گریه اگر میسّر شدی وصال / صد سال می توان که به تمنا گریستن 

خاقانی رحمه الله هم گفته است: 
پس از سی سال این معنا محقق شد به خاقانی ‌/ که یک دم با خدا بودن، به از ملک سلیمانی 


پس، کسی تا سی سال هم به تمنا بگرید، به درجه ای که مقام ذکر الله و عبادت است، نمی رسد. 

 تفسیر تبیین الفرقان: جلد: ١٣


https://t.me/mulanafeghhi

حسام الدین
چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۸
9:29 PM

فرضیت  تزکیه و احسان

قطب الارشاد شیخ التفسیر  والحدیث حضرت علامه مولانا محمّدعمر سربازی قدس الله سره

"عرفا از آیه مبارکه ی 《یا أيُّها الذين ءامنوا اتَّقوا اللهَ و كونوا مع الصّادِقينَ》 [توبه:١١٩] (ای مومنان! از الله بترسید و با راستگویان همراه شوید.)
استدلال کردند که که "تقوا" و "اصلاح نفس" و "همراهی با صادقان" _که در اصطلاح عرفا "معیّت" نام دارد_ فرض است ؛ چون در آن امرِ 《کونوا》 آمده است و قاعدتاً امر الهی برای ایجاب می آید ؛ مگر این که صارفی آن را به حکمی دیگر منصرف و منقلب کند و در این جا چنین قرینه ی صارفی نیست. 


پس ، معلوم می شود که مصاحبت و معیت با صادقان و صالحان لازم و ضروری است. "معیت" عام است و شامل معیتِ "صوری" و "معنوی" هر دو می باشد. "معیت صوری" با "صادقان" ، همان صحبت و مجالست و "معیت معنوی" ، الفت و دوستی با آنان است.


این فرضیت به حدی است که اگر در محدوده ی زندگی شخصی چنین فرد کاملی نباشد ، برای اصلاح نفس خویش باید به مناطق دور و دراز سفر کند و خود را به صحبت صادقان و صالحان برساند و اگر دایم نمی تواند با آنان به سر برد ، چند صباح و مسایی و اگر این هم نشد ، حداقل چند دقیقه ای در صحبت آنان بنشیند که در مجالس و انفاس شان فیض های زیادی وجود دارد.


با عنایت به فرضیت "تزکیه" و "اصلاح نفس" و "معیت با صادقان" به موجب این آیه ، در مجموع فرضیت بیعت با مشایخ که مصادیقی از "صادقان" هستند به منظور اصلاح باطن ، ثابت می شود.


در همین خصوص باید گفت که اتّباع روش "صادقان" بالجمله مستحب است و در عین حال ، آسان ترین طریق برای اصلاح نفس ، صحبت صالحان و کاملان و کثرت ذکرالله است که نهایی ترین درجه استحباب آن ، همان بیعت تصوف است."

📚 تبیین الفرقان ؛جلد۱۱ ، ص۴۹۵ و ۴۹۶

https://t.me/mulanafeghhi

حسام الدین
یکشنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۵
4:13 AM

همنشینی با صالحین

 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ 

 ترجمه : ای اهل ایمان، خداترس باشید و با مردان راستگوی با ایمان بپیوندید

 تفسیر : از این آیه کریمه ثابت می‌شود که پس از تقوا، مهم‌ترین چیزی که در تقویت ایمان انسان موثر است، همراهی با صادقان و نیکان است.

حضرت مولانا لاهوری رحمه‌الله همواره می‌گفت: دین کامل، از قدم‌‌های بزرگان تراوش می‌کند، نه از قلم‌ها و کتاب‌ها.

و می‌گفت: سی سال انسان خون جگر بخورد و کتاب بخواند، نور قلبی را آن حد که یک شب به برکت راست کردن کفش‌های یک ولی حاصل می‌کند، نمی‌تواند به دست آورد

📚 تفسیر تبیین الفرقان: ۱۱/ ۴۹۰. اثر شیخ التفسیر و الحدیث مولانا محمدعمر سربازی رحمه‌الله

 

حسام الدین
شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
9:59 PM

درجات عبادت 

عبادت نزد محقّقان سه درجه دارد :

1⃣ بنده به امید ثواب یا ترس از عذاب و نجات از آن ، الله جلّ جلاله را عبادت می کند . این بنده در اصطلاحِ صوفیان کرام « زاهد » گفته می شود و کمترین درجه عبادت همین است .

2⃣ الله تعالی را برای رفع مرتبه خود و کسب شرافت به پرستش او تعالی و قبول تکالیف اش عبادت می کند . این را « سالک » می گویند . مقام این بنده از اوّلی بالا تر است .

3⃣ بنده ، خداوند متعال را به این خاطر که او لایق و شایسته بندگی و عبادت است پرستش می کند و خودش را بنده و غلام او قرار داده که چاره ای جز اطاعت و بندگی مولایش ندارد ، یعنی هیچ گونه طمعی در عبادت الله تعالی ندارد . این بنده را « عارف » می گویند .

عبادت « عارف » بالاترین درجهٔ عبادت است .

📚 نقل از کتاب : تفسیر تبیین الفرقان 
➖ اثر علّامه حضرت قطب الإرشاد مولانا محمّد عمر سربازی رحمه‌اللّه .

📔 جلد اول ص ۲۹۷ ، تفسیر سوره فاتحه .

✍ حبیب الله کریمی

حسام الدین
شنبه ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
7:13 PM

آمارگیر وبلاگ

Print <-BlogAndPostTitle->
  • new posts
  • ساعت و تاريخ