تـــصـــوف و عـــرفـــان

(تــزکــیــه و احــســان)

در حالت تلاوت و سماع سعادتی که حاصل می‌شود آن بر سه قسم است

یکشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۳۰، 8:33 AM

یک شنبه بست و یکم ماه ذی‌الحجه سنه۷۰۸ه‌ق شرف دست‌بوس حاصل شد.

سخن در تلاوت قرآن افتاد و حق خواندن آن و ترتیلی که آمده است بر لفظ مبارک راند که چون خوانده را در آیتی ذوقی و راحتی پیدا آید باید که آن را تکرار بکند و راحتی بگیرد؛

بعد از آن فرمود که در حالت تلاوت و سماع سعادتی که حاصل می‌شود آن بر سه قسم است:

انوار است و احوال است و آثار است

و آن از سه عالم نازل می‌شود و آن سه عالم کدام است ملک و ملکوت است و بینهما جبروت است،

و آن سه سعادت که نازل می‌شود بر سه جای فرود می‌آید بر ارواح و قلوب و جوارح،

نخست انوار از ملکوت بر ارواح بعد از آن احوال بر جبروت بر قلوب بعد از آن آثار از ملک بر جوارح،

یعنی اول در حال سماع انوار نازل می‌شود از عالم ملکوت بر ارواح، بعد از آن آنچه در دل پیدا می‌آید آن را احوال گویند و آن عالم جبروت است بر قلوب،

بعد از آن بُکایی و حرکتی و جنبشی که ظاهر می‌شود آن را آثار گویند و آن از عالم ملک است بر جوارح والحمدالله رب‌العالمین

مجلس سی‌وسوم، جلد یکم

#فوائدالفؤاد ملفوظات روح افزای سلطان المشائخ حضرت خواجه نظام‌الدین اولیا بدایونی المتوفی سنه ۷۲۵ هجری قدس الله سرّه العزیز

person حسام الدین
chat
•••

کمال کاملان پرتوییست از کمال پیغمبر که جامع جمیع کمالات اند 

شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۹، 3:9 AM

روز پنجشنبه تاریخ بیست و یکم شهر جمادی‌الآخر
در حضور پر نور حضرت ایشان قلبی و روحی فداه حاضر شدم ارشاد فرمودند که پیغمبر ما علیه‌ افضل‌الصلوات‌ و اکمل‌التحیات جامع جمیع کمالات نبوت و رسالت و ولایت اند لکن ظهور هر کمال موقت بوقت خاص و مختص بزمانه از ازمنه و شخصی از اشخاص بود که در افراد امت جلوه‌گر گردید

مثلا کمالی که ناشی از بدن مبارک آن سرور زمین و زمان است علیه‌ و‌علی‌آله‌ من‌ الصلوات‌ اتمّها و‌ من‌ التحیات‌ اکملها و آن گرسنه‌ ماندن و جهاد کردن و عبادت نمودن بود در صحابه کرام رضی‌الله‌ تعالی‌ عنهم‌ اجمعین جلوه‌ ظهور یافت

و کمالی که ناشی از قلب مبارک آنحضرت است علیه الصلاة والسلام که در آن ذوق و شوق و استغراق و بیخودی و آه و نعره و اسرار وجود است از زمانه حضرت جنید بغدادی رحمة ‌الله‌ علیه باولیای امت ظاهر گردید

و کمالیکه ناشی از لطیفهٔ نفس اشرف‌النفوس آن سرور است علیه صلوات الله الملک الاکبر که عبارت از استهلاک و اضمحلال است به اکابران سلسله علیه نقشبندیه از وقت خواجه خواجگان بهاءالملة والدین خواجه بهاءالدین نقشبند رضی الله عنه هویدا گشت

و کمالیکه ناشی از اسم شریف محمد صلوات الله الملک الصمد است بعد از هزار سال بحضرت مجدد الف ثانی قدسناالله تعالی باسراره جلوه‌گر گردید

غرض هر کمالیکه از کاملان ظاهر گردیده عکس و پرتویست از کمال پیغمبر علیه صلوات‌الله الملک الاکبر که جامع جمیع کمالات اند

مصرع:
ای ذات تو از صفات ما پاک*کنه تو برون ز حد ادراک

هم از تو منیر شمع انجم*هم از تو بلند قصر افلاک

آدم ز تو شد منور از مه*پیداست مقام ذره خاک

و درین اثنا ذکر اطمینان نفس و حصول مقام رضا آمد حضرت ایشان ارشاد نمودند که در طریقه ما اول تصفیه قلب که عبارت از نسیان ما‌سویٰ و دوام حضور و آگاهی بتوجه و کثرت ذکر و مراقبه می‌فرمایند و در ضمن آن لطائف اربعه را تهذیبی بهم میرسد بعد از آن به تزکیه لطیفه نفس مشغول میشوند و آن عبارت است از استهلاک و اضمحلال و شکستگی انا که سالک اطلاق لفظ انا بر خود متعذر میداند درین وقت راضی و مرضی می‌شود و فنای انا حاصل می‌گردد ونفس اماره مطمئنه می‌شود و خصائل رذائل زائل می‌گردد یعنی غرور و تکبر و حسد و بغض و کینه و عجب و غیرها مبدل بحسنات میشوند.

#درالمعارف ملفوظات امام‌المتقین آیة من آیات رب‌العالمین سلطان‌الاولیا و محبوب الٰهی حضرت شاه عبدالله المعروف بشاه غلام‌علی قدس الله سره‌السامی

person حسام الدین
chat
•••

علاج بدگمانی عارف بالله مولانا شاه حکیم محمداختر رحمه الله

جمعه ۱۴۰۱/۱۱/۲۸، 12:28 PM

شیخ العرب و العجم، عارف بالله، حضرت مولانا شاه حکیم محمد اختر رحمه الله تعالی


علاج بدگمانی


1- فردي در مورد علاج بدگماني از حكيم الامت رحمه الله پرسيد ايشان در جواب فرمود: هر زمان در دل شما نسبت به كسي بدگماني آمد اول اين فكر را بكنيد كه الله متعال از بدگماني منع فرموده است پس اين كارم گناه مي‎باشد و امكان دارد كه عذاب الهي بخاطر انجام اين گناه بر من نازل گردد آيا مي‎توانم عذاب خدا را برداشت كنم؟!

بعد از تصور اين امور، توبه كنيد و دعا نماييد كه الله متعال دل شما را پاک و صاف بگرداند. و براي كسي كه نسبت به او بدگماني كرده ايد نيز دعا كنيد كه الله متعال نعمت‎هاي هر دو جهان را به او عطا بفرمايد.

اين كار را سه بار در يک روز انجام دهيد اگر آثار بدگماني باقي ماند روز دوم و سوم نيز همين كار را بكنيد اگر باز هم آثارش باقي بود با خود آن شخص ملاقات كنيد و به او بگوييد كه من بدون كدام علتي نسبت به شما بدگمان شده ام من را معاف كنيد و برايم دعا كنيد كه اين بدگماني برطرف بشود.

2- بزرگترين چيز اين است كه انسان هر عملش را با شريعت تطبيق دهد كه كدام عملش مطابق شريعت مي‎باشد و كدام عملش بر خلاف شريعت.

نسبت به همه اعتقاد نيک داشتن ضروري نيست اما بدگماني و بدزباني نسبت به كسي بدون ضرورت جايز نيست.

اگر بدگماني نكنيد به شما چه ضرري مي‎رسد؟!

بدگماني چندين علت دارد و علت همه آن علت‎ها تكبر است.

اگر انسان خودش را از همه كمتر بداند هنگام بدگماني به ديگران، عيوب خودش جلوي چشمانش مي‎آيد و فكر مي‎كند كه خودش از همه نالايق تر است پس هيچ وقت بدگماني نخواهد كرد.

تكبر را با ُگذراندن مدتي پيش يک شيخ كامل بايد علاج نمود.

3- حاجي امداد الله مهاجر مكي رحمه الله در مورد مقوله (الحزم سوء الظن) مي فرمود: اي بنفسه يعني احتياط در اين است كه انسان نسبت به خودش هميشه بدگمان باشد، هيچوقت مطمئن نباشد و هميشه ترسان و خائف باشد.

عارفان مي‎گويند: نسبت به ديگران گمان نيک داشته باشيد و نسبت به خود گمان بد.

4- حاجي امداد الله مهاجر مكي رحمه الله مي‎فرمود: قدم‎هاي كساني را كه نزد من مي‎آيند، وسيله نجات خود مي‎دانم چرا كه آنها يقينا افراد خوبي هستند و دليلش اين است كه آنها نسبت به من با وجود ناچيز بودنم گمان نيک دارند.
5- حاجي صاحب مي‎فرمايد: هر اندازه ديد انسان وسيع ‎شود اعتراض كم مي‎شود.
6- حضرت مولانا عبدالغني پهولپوري رحمه الله مي‎فرمود: با گمان نيک ثواب حاصل كنيد براي بد گماني الله متعال روز قيامت دليل طلب مي‎كند، دليل كه نداريد چرا مفت و مجاني خود را به عذاب گرفتار مي‎كنيد؟! با گمان نيك، مفت ثواب حاصل كنيد.

مأخذ: برگه های اصلاحی غرفة السالكين کراچی از شیخ فیروز عبدالله میمن دامت برکاتهم العالیة

person حسام الدین
chat
•••

توضیح قبض و بسط

جمعه ۱۴۰۱/۱۱/۲۸، 3:1 AM
قبض و بسط دو حالت است که یکی بعد از دیگری بر سالکین وارد میشود.

قبض آن است که واردی از صفات جبّاریت و قهّاریت خداوندبر قلب سالک داخل شود و آن قلب را طوری تحت تأثیر خویش قرار دهد که هیچ بشاشت و انشراحی بر ذکر و طاعت در آن نماند.

بسط آن است که واردی از صفات جمالیت و رحمت خداوند بر قلب سالک داخل
شود و بر آن غالب آید یعنی کیفیت بشاشت و انشراح آنقدر گشاده گردد که شخص سالک، محتاط بودنش را فراموش کند و در امور آتی از احتیاط کار نگیرد.

قبض و بسط برای سالکینی رخ میدهد که در حال تبدیل حالت و گذر کردن از مقام قبلی خود هستند؛ گویا متحمّل نوعی خوف و رجا میشوند،

قبض و بسط با خوف و رجا متفاوت است زیرا خوف و رجا متعلّق به آینده است امّا قبض و بسط متعلّق به حالت و زمان فعلی سالک میباشد
که بر اثر واردات به وجود آمده است.

از حکمت های بسط این است که تو در قبضیّت باقی نمانی و از آن خارج شوی

زیرا اگر سالکی در قبض بماند به مرور زمان تحمّل این حالت برایش بسیار
دشوار میشود زیرا در قبض، قلب وی متأثّر از صفت جاللیّت گردیده، چه بسا اگر وارد قوی باشد موجب هلاکت سالک نیز گردد کما اینکه این چنین وقایعی رخ داده است.

قبض نیز بدین خاطر واقع میگردد تا سالک همیشه در بسط نماند زیرا بسط حالتی است که کاملاً موافق با خواهشات نفسانی است و اگر این کیفیت به درازا کشد حتماً در صفت بندگی نقصان به بار می‌آورد .

قبض و بسط بر افراد کامل، پایدار نمیماند؛ حالت ایشان بین این دو کیفیت است و هیچ یک بر دیگری غالب نیست و قلوب ایشان همیشه متوجّه ذات الهی میباشد نه درگیر قبض و بسط

زیرا در حالت قبضیّت کیفیتی ناگوار بر قلب حاکم میگردد که شخص دائماً در فکر ازاله آن بسر میبرد؛ در حالت بسط نیز خوشگواری آن قدر غالب است که قلب کامالً متوجّه و فریفته ی آن میشود، لذا قلب شخصِ کامل حالتی مابین قبض و بسط دارد.

از آنجایی که حالت بسط همیشه موافق و موزون با خواهشات نفسانی میباشد عرفا از این حالت بیشتر هراسانند به نسبت قبض زیرا در بسط بر نفس خوش میگذرد و امکان دارد از مسیر اصلی تغافل ورزد حتّی در صورت امتداد بسط، احتمال دارد کلماتی خالف ادب صادر و نهایتاً موجب شرمساری گردد.

بزرگان میفرمایند: بسیار کم هستند افرادی که در حالت بسط مراعات ادب و آداب نمایند امّا حالت قبض توأم با عجز، انکساری و عبدیت است و بسا اوقات مغلوب شدن در مقابل قهر و غلبه‌ی حق مشاهده میگردد و علوم و معارفی که در قبض عطا می‌شود در بسط نیست البته در بسط نیز ممکن است سالک به چیزهایی دست یابد که در قبض به آنها
دسترسی نداشته باشد.

به هر حال قبض و بسط کاملاً دو حالت باطنی است و معلوم نیست که کدامیک نافع تر میباشد لذا بر شخص لازم است غرق هیچ یک از این دو حالت نشود و به ماورای آن بنگرد و در هر حال و حالت از بندگی و تسلیم فراموش نکند.

سالکینی که اهل محبّت هستند بسا اوقات در قبضیت دچار این اندیشه میگردند که حضرت حق تعالی نسبت به ما کم لطف شده است و به خاطر این تفکّر دچار غم و اندوه فراوان میشوند زیرا قبض را نشانه‌ی عدم رضای مولا تصوّر میکنند.

بر دل سالک هزاران غم بود
گر زباغ دل خلالی کم بود

حال آنکه این آثار و توّهمات نشانه ی عدم لطف و رضای باری تعالی نیست بلکه نشانه‌ی لطف وی میباشد که برای اصلاح یا پیشرفت سالک حالت بسط وی را موقّتاً سلب کرده و بنا بر حکمت حالت‌ قبض را بر وی مستولی ساخته است.

سالکین مذکور به خاطر عدم آگاهی به حالت قبض همانند اطفالی میشوند که هنگام حجامت یا درمان یا جراحی و یا ختنه، پزشکان و والدین را قاتلین خویش میپندارند در حالیکه ایشان خیرخواهان وی اند.

طفل میلرزد ز نیش احتجام
مادر مشفق از آن غم شادکام

به همین ترتیب خداوند تبارک و تعالی بنا بر اصلاح برخی امور حال یا آینده چنین حالتی را بر سالک وارد میگرداند تا از ثمرات آن در آینده برخوردار شود پس »قبضیت« نشانه‌ی عدم رضایت و کم لطفی باری تعالینیست بلکه رحمتی است توأم با لطف و عنایت وی.

حالت قبض حالت ناخوشایندی نیست، از پیامبر اکرم چه کسی استوارتر و صبورتر است؟

به مدّت سه سال متوالی بر پیامبر اکرم وحی قطع شد، همیشه حضرت جبرئیل نزد ایشان می‌آمدند و صحبت میکردند؛ از آن کیفیت و لذّت فقط خود پیامبر آگاه است.

بعد از آن تا سه ماه وحی قطع میشود و پیامبر اکرم مقداری مضطرب و پریشان
میگردند.

مشرکین میگفتند: خدای محمّد، محمّد را فراموش کرده یا رها ساخته است. پیامبر بر اثر اندوه فراوان بارها تصمیم گرفته تا خود را از بالای کوه بیندازند

یک بار که ایشان بر روی کوه رفته بودند حضرت جبرئیل تشریف آورده و عرض کردند: ای محمّد چنین ننمایید و خود را هلاک نگردانید حضور اکرم صلی الله علیه و وسلم با این صحبت جبرئیل مقداری آسوده خاطر گردیده و از قصد خویش منصرف شدند و پس از آن دوباره وحی شروع شد و بدین ترتیب قبضیت پیامبر اکرم به بسط مبدّل گردید.

بعد از این ماجرا سوره‌ی »والضّحی« و بعد آن »انشراح« نازل گردید که خداوند تعالی میفرماید: وَ وَضَعنَا عَنکَ وِزرَکَ الَّذِی اَنقَضَ ظَهرَکَ 

یعنی حالت قبضیت تو را که بر تو بسیار گران بود مبدّل به بسط گردانیدیم.

مشخّص است که غم پیامبر اکرم صلی الله علیه و وسلم به خاطر دنیا یا فقر و یا توهین نبود و فقط محض قطع تعلّق ظاهری با خداوندبوده است؛

به همین خاطر فرموده‌اند :

خوشا وقت شوریدگان غمش
اگر نیش بینند و گر مرهمش

دمادم شراب الم در کشند
و گر تلخ بینند دم در کشند

منبع: جام شریعت و سندان عشق اثر گرانقدر حضرت مولانا شمس الحق فقهی نقشبندی مجدّدی حفظه اللّه

person حسام الدین
chat
•••

لختی سخن در آداب خدمت پیر افتاد

پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۷، 11:39 AM

می‌فرمود که خدمت شیخ الاسلام فریدالدین گنجشکر قدس‌الله‌سره‌العزیز شنیدم که من در مدت عمر خود یک جرأت کرده‌ام بخدمت پیر خود شیخ قطب الدین بختیار کاکی قدس‌الله‌سره‌العزیز

و آنچنان که من وقتی از شیخ‌ اجازت طلبیدم تا چله بر‌آرم و عزلت گیرم

شیخ قطب‌الدین فرمود که حاجت نیست از این شهرت حاصل آید از خواجه‌گان ما همچنین نیامده است!

من جواب دادم که وقت بر من حاضر است که مرا هیچ نیت شهرت نیست من برای شهرت نمی‌گویم.

شیخ قطب‌الدین ساکت شد.

بعد از آن من در بقیه عمر خود ازین سخن پشیمانی ها خوردم و استغفارها کردم که چرا جوابی دادم که نه موافق حکم ایشان بوده است!

مجلس بست و پنجم جلد یکم

#فوائدالفؤاد ملفوظات روح افزای سلطان المشائخ حضرت خواجه نظام الدین اولیا بدایونی المتوفی سنه ۷۲۵ هجری قدس الله سرّه العزیز

person حسام الدین
chat
•••

حکایت ابراهیم ادهم و پیر روشن ضمیر

پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۷، 2:24 AM

ابراهیم ادهم رَحِمهُ اللّٰهُ تَعَالَى می فرماید: شبی در مسجد بیت المقدس خودم را در میان حصیری پنهان ڪردم، چرا ڪه خادمان مسجد نمی گذاشتند ڪه ڪسی شب در آنجا باشد. وقتی شب به نیمه رسید، دَرِ مسجد باز شد و پیرمردی درویش به همراه چهل مرد زاهد وارد شدند.

آن پیرمرد نورانی به محراب رفت و دو رکعت نماز خواند و سپس پشت به محراب ڪرد. یڪی از آن‌ ها گفت: "امشب ڪسی در این مسجد است ڪه از ما نیست".

آن پیر لبخندی زد و گفت: "آن فرد ابراهیم ادهم است، او چهل شبانه روز است ڪه شیرینی عبادت را نمی چشد". وقتی ڪه این حرف را شنیدم، بیرون آمدم و پیش آن پیرمرد رفتم و گفتم: راست گفتی ای پیر روشن ضمیر، تو را به خدا قسم می دهم ڪه بگویی علت این حال من چیست؟

آن پیر گفت: تو به این دلیل، این چهل شبانه روز لذت عبادت را درڪ نمی ڪنی ڪه در فلان روز در بصره خرمایی خریدی. یک عدد خرما روی زمین افتاده بود و تو فڪر ڪردی ڪه از آن توست و آن را برداشتی و در خرمای خود گذاشتی.

وقتی این سخن را از آن پیرمرد شنیدم، فورا خودم را به بصره نزد آن خرمافروش رساندم و از او حلالیت طلبیدم. خرمافروش مرا حلال ڪرد و گفت: حالا ڪه ڪار دنیا این قدر روی حساب و کتاب است، من خرمافروشی را رها می ڪنم.
او از آن ڪار دست ڪشید و مغازه اش را جمع ڪرد و به عبادت حق تعالی مشغول شد و در ردیف بندگان خاص خدا قرار گرفت.

📚 منبــع :
تذڪرة الاولیاء عطار نیشابوری

══════════

person حسام الدین
chat
•••

قیام الیل بر گناهڪار مشکل است

چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۶، 11:4 AM

شیخ حسن بصری رَحِمهُ اللّٰهُ تَعَالَى می فرماید:

چون شخصی "قیام الیل" را ترڪ می ڪند، او به سبب گناهی چنین می ڪند،

پس شما هر شب هنگام غروب، اعمال نفس خویش را محاسبه ڪنید و بطرف خداوند رجوع و توبه نمایید تا بتوانید شب خیزی ڪنید؛

و اغلب و بیشتر می فرمود: شب خیزی بر شخصی سنگین و دشوار است ڪه گناهان وی را، سنگین نموده باشند.

ابوالاحوص رَحِمهُ اللّٰهُ تَعَالَى می فرماید: من علما و عابدهایی را دیده ام ڪه شب را نمی خوابیدند، و هنگامی‌ ڪه شبانگاه از ڪنار مڪانی یا مسجدی می گذشتم، از آنجا صدایی همچون وزوزه زنبور عسل بگوش می رسید،

اما چه شده اهل دور و زمان ما را ڪه از آنچه اسلاف می ترسیدند، نسبت به آن بی باڪ هستند.

📚 منبــع :
تنبیه المغترین امام عبدالوهاب شعرانی رحمةالله علیه

══════════

person حسام الدین
chat
•••

فرجام بدگمانی و سوء ظن 

چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۶، 1:43 AM

علامه ابن کثیر رحمه الله


وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
ترجمه : و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

▪️علی بن ابی طلحه از ابن عباس نقل میکند که منظور این است که آنچه را علم نداری نگو
▪️ عوفی نیز میگوید آنچه علم نداری را به هیچ کس نسبت نده
▪️ محمد ابن حنفیه میگوید: یعنی شهادت دروغ نده
▪️قتاده میگوید نگو دیدم در حالیکه ندیده ای، نگو شنیدم در حالیکه نشنیده ای، نگو میدانم در حالیکه نمیدانی چرا که الله تعالی از همه اینها از تو سوال خواهد کرد

مضمون تمام آنچه گفته اند این است که الله تعالی از گفتار بدون علم نهی فرموده بلکه از گفتار ظنی که همان توهم و خیال است نهی کرده است چنان که او تعالی فرموده : اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پاره‌اى از گمانها گناه است

و در حدیث آمده که از گمان و ظن پرهیز کنید که ظن دروغ ترین گفتار است
و الله فرمود که هر کدام از گوش و چشم و قلب مورد سوال قرار میگیرد یعنی در روز قیامت از بندگان در مورد آنها سوال خواهد شد)

📗 تفسير ابن كثير : ۵/۶۹

person حسام الدین
chat
•••

حیات آنست که درویش بذکر حق مشغول باشد

سه شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۵، 6:19 AM

لختی سخن درآن افتاد که حیات آنست که درویش بذکر حق مشغول باشد، بعد از آن فرمود که بزرگی بود او را (میره گرامی) می‌گفتند.

درویشی را آرزوی آن شد که بزیارت او آید، و این درویش را کرامتی بود که هر خواب را دیدی راست بودی، تعبیر آن خواب عین آن بودی که دیده بودی تا وقتی او را اشتیاق میره گرامی غالب گشت، روان شد به جای که میره گرامی بوده است، در اثنای راه بمنزلی نزول کرده بود و در خواب شده بود، در خواب شنیده که میره گرامی مُرد.

چون بامداد شد برخاست گفت که دریغ چندین راه بهوای او قطع کردم و او بمُرد، اکنون چه باید کرد، باری بروم بموضعی که او بود گور او را زیارت کنم.

چون برسید بمقامی که میره گرامی بود از هر کسی پرسیدن گرفت که گورِ میره گرامی کجاست؟ همه گفتند او زنده است گورِ او چه می‌پرسی!

این درویش حیران ماند که خواب من چرا دروغ شد.

الغرض بخدمت میره گرامی درآمد و سلام کرد.

میره گرامی علیک داد و گفت ای خواجه خواب تو بمعنی راست بود زیرا که من پیوسته مشغول یاد حق می‌باشم آنشب بغیر او مشغول شدم این ندا بعالم دادند که میره گرامی مُرد! والله اعلم
مجلس هفدهم

#فوائدالفؤاد ملفوظات روح افزای سلطان المشائخ حضرت خواجه نظام الدین اولیا بدایونی المتوفی سنه ۷۲۵ هجری قدس الله سرّه العزیز

person حسام الدین
chat
•••

ولنتاین

دوشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۴، 9:0 PM
ولنتاین

قال النبی صلی الله علیه و سلم: « لَتَتَّبِعُنَّ سَنَنَ مَنْ قَبْلَکُمْ شِبْرًا بِشِبْرٍ، وَذِرَاعًا بِذِرَاعٍ، حَتَّى لَوْ سَلَکُوا جُحْرَ ضَبٍّ لَسَلَکْتُمُوهُ». قُلْنَا: یَا رسول الله، الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى. قَالَ: «فَمَنْ»؟ (رواه البخاری)

رسول اکرم – صلى الله علیه وسلم – فرمود: «شما وجب به وجب و ذراع به ذراع از روش پیشینیان، پیروی خواهید کرد. حتی اگر آنان وارد سوراخ سوسماری شده باشند شما نیز وارد آن خواهید شد».

راوی می گوید: گفتیم: ای رسول خدا! منظور از گذشتگان، یهود و نصارا است؟ فرمود: «پس چه کسی است»؟! (به روایت امام بخاری).

یکی از بزرگترین نعمتهای الله متعال بر امت آخر الزمان این است که از میان تمام امتها ، این امت را به عنوان بهترین آنها برگزیده است ، و بهترین کتاب، و بهترین پیامبر، و کاملترین دین را از میان ادیان گذشته برایش انتخاب کرده است ، و لذا اگر مسلمانها قدر و ارزش دین خودشان را بدانند و به آن تمسک بجویند ، قطعاً هیچ نیازی به رسم و رسوم و فرهنگ ملت های دیگر نخواهند داشت زیرا خود فرهنگی را در اختیار دارند که آنها را از تمام فرهنگ ها بی نیاز می کند.

اما با کمال تأسف مشاهده می شود که بعضی از مسلمانها از این جاده مستقیم که ما را به سر منزل مقصود می رساند منحرف شده ، و در دین اسلام به اسم پیشرفت و ترقی و تمدن هرطور که می خواهند تغییر و تبدیل بوجود می آورند و همانطور که در حدیث بالا ذکر کردیم از یهود و نصاری تقلید می کنند و در شعارها و برنامه های دینی شان از آنها پیروی می کنند و غافلند از اینکه پیامبردر مورد اینگونه افراد فرموده است: « أَبْغَضُ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ ثَلاثَهٌ: مُلْحِدٌ فِی الْحَرَمِ، وَمُبْتَغٍ فِی الإِسْلامِ سُنَّهَ الْجَاهِلِیَّهِ، وَمُطَّلِبُ دَمِ امْرِئ بِغَیْرِ حَقٍّ لِیُهَرِیقَ دَمَهُ». (رواه البخاری)

«مبغوض ترین مردم نزد خداوند سه گروه اند:

نخست، کسانی که در حرم، ستم و الحاد کنند.

دوم: کسانی که در اسلام بدنبال احیاء ارزشهای دوران جاهلیت باشند.

سوم: کسانی که به ناحق در صدد کشتن دیگران برآیند».

هر قوم و ملتی برای خود عیدی دارند که همه ساله به مناسبت آن جشن می گیرند ، و ما مسلمانان نیز بنا بر فرمایش پیامبر صلی الله علیه وسلم در سال فقط دو عید داریم که به مناسبت آن جشن می گیریم ، عید فطر و عید قربان.

بحثی که می خواهیم در این نوشته مختصر به آن بپردازیم در رابطه با آنچه که در بین نصاری به «ولنتاین» یا به تعبیر عربی به «عید الحب» و در بین ایرانیان به «روزعشق» معروف است، می باشد.

ولنتاین چیست و چرا از نظر اسلام مرفوض است؟

داستان والنتاین:
از ناحیه تاریخی اگر بخواهیم بررسی کنیم ، تاریخ آن بر می گردد به حوالی قرن سوم میلادی ؛ آن زمان که امپراطور رومانی به نام لکلایدیس دوم ازدواج را برای سربازانش ممنوع اعلام کرد به این دلیل که اگر سربازانش تشکیل خانواده بدهند ، مشغولیتهای خانوادگی آنها را از رفتن به جنگ و انجام وظیفه باز می دارد.

اما یک کشیش مسیحی بنام «ولنتاین»
مخفیانه اقدام به بستن عقد نکاح آنها می کرد ، ولی بالاخره این راز برملا شد و او را دستگیر، و محکوم به اعدام کردند که در زندان دلباخته دختر زندان بان می شود اما اجل به او مهلت نمی دهد و در ۱۴ فبرایر سال ۲۷۰ میلادی حکم اعدامش اجرا می شود و او را به دار می آویزند؛ و بعد از مرگش مردم لقب « قدیس» به او می دهند چون اعتقاد داشتند که روحش را در راه نصرانیت فدا کرده است.

و از آن روز به بعد هر ساله در چنین روزی دختران و پسران جوان اقدام به تبادل گل و نامه های عاشقانه و کارتهای تبریک عید در بین همدیگر می کنند. و آمریکاییها و اروپاییها این روز را از معدود روزهایی قرار داده اند که در آن ارتباط جنسی بین دختران و پسران به حد اعلای خود می رسد.

و خلاصه اینکه این روز به عنوان یک مناسبت جنسی مقدس در نزد کفار محسوب می شود ، چگونه ما به عنوان یک فرد مسلمان به خودمان این اجازه را می دهیم که با این کار ، خود را به آنها منتسب کنیم و این عید ، که یکی از کثیف ترین اعیاد آنهاست را در بین خودمان رواج دهیم؟!!

پس غیرت دینی ما کجا رفته است؟ آیا تا این حد در عقیده دچار ضعف و تزلزل شده ایم که چشم بسته و کور کورانه از آنها تبعیت می کنیم؟ در حالی که پیامبر صلی الله علیه وسلم در احادیث متعدد ما را از تشبه به یهود و نصارا شدیدا منع کرده است.

person حسام الدین
chat
•••

سخنان ارزنده حضرت قطب الارشاد پیرامون ذکر الله

شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۲، 6:29 PM

حضرت قطب الارشاد مولانا محمّدعمر سربازی قدس سره مینویسند: در این راه سعی و ریاضت در کار است نه گفت و شنید و یا وعظ و اندرز،

ذکر الهی باید در کالبد سالک چنان سرایت کند که اسم و جسم یکی گشته و هر چه از اسرار »الست بربکم« بود از پنهان و آشکار نمایان گردد و مصداق این شعر شود:


چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم

چنان کن اسم را در جسم پنهان
که می گردد الف در بسم پنهان


هیهات که امروز آدم بی فکر از ذوق این »می« بیخبر است و در حقیقت آن لذّت و ذوق که در ذکر محبوب است نه در دنیا نظیرش پیدا میگردد و نه در آخرت.


ذوق این باده ندانی بخدا تا نچشی.


کشتگان خنجر تسلیم را
هر زمان از غیب جانی دیگر است

از دل برون کشیم غم حال و آخرت
یا خانه جای رخت شود یا جمال دوست


خداوند متعال فرموده است:
من در مجلس کسی هستم که مرا ذکر کند.

ذکر است که انسان را از سرّ انسانیّت آگاه میگرداند و به سرای اصلی سیر میدهد و از خودی به خدا میکشد و از آب و گل به حقایق پیوند میدهد و از آفات و انفس به ملکوت میبرد

و از پستی به بلندی سوق میدهد و از بیگانگی میرهاند و به خیمه های عشق و سرای یگانگی میرساند و از عالم خلق به عالم امر میبرد.


چنان غرق گشتم به دریای عشق
که هر دم سر از عشق بالا کشم


بدون کثرت ذکر و صحبت شیخ کامل به پایان رسانیدن این کار، صعب و بلکه محال است.


به قول حافظ شیرازی:
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
فرصت شمار طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه آشکاره نیست


و نیز میفرمایند:
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

در این شب سیاهم گم گشته راه مقصود
از گوشه ای برون آ، ای کوکب هدایت


مقصود کار کردن و ذکر کردن است.
کثرت اسباق و مقامات بدون کثرت اذکار اشتغال به مراقبات سودمند نیست.

اسباق و مقامات فقط منازل ذکراند و به ذات خود غیر مقصود مثل منازل سفر که مقصود اصلی طی نمودن مسیر سفر است و استقرار منازل (در حین سفر) وسایل اند از این وجه گفته‌اند :


کار کن کار، بگذر از گفتار
کاندرین راه کار دارد کار


بعضی از نقشبندیان ما به کثرت اسباق و مقامات غَرّه شده اند و آنها را مقصود میدانند این اشتباهی بزرگ است؛

اگر فردی یک لطیفه گرفته ولی ذکر به کثرت میکند بهتر و اثر پذیرتر است و نزد اهل الله مقبولتر از آنکه ده سبق خوانده ولی ذکر نمیکند

بلکه کثرت اسباق بدون کثرت اذکار موجب کبر و غرور و گمراهی است.


جایی دیگر در جواب مریدی که طریقه ی حصول حبّ و خوف الهی و رسول خدا صلی الله علیه و وسلم و کسب مقام اخلاص و رقّت قلبی و دوری بی حوصلگی را سؤال نموده بود، مینویسند: عالج و داروی شما فقط سه چیز است:

1- کثرت ذکر الله البته تحقیقی نه تقلیدی یعنی همان ذکری که شخصی کامل بعد از اخذ بیعت به آن راهنمایی کند.
2- صحبت کاملین.
3- مطالعه ی احوال صالحین.


در خرمن کائنات کردیم نگاه

یک دانه محبت است باقی همه کاه


ضعف حبّ و خوف الهی و ضعف حبّ رسول اکرم صلی الله علیه و وسلم و نبود اخلاص و عدم رقّت قلب و بیحوصلگی در بندگی و ... همه ناشی از غفلت قلب و کسالت روح و در خواب بودن عقل (معاد) است

و چون غفلت از دل و کسالت از روح و خواب از عقل (معاد) دور شود، قلب متوجّه و روح چُست و عقل بیدار میگردد سپس انسان از حقیقت آگاه شده و جذبات الهی او را حاصل گشته و فکر معاد غلبه میکند و این همه متعلّق به کثرت ذکر است.


در ابتدای امر ذکر، اهل سلوک دو حالت دارند؛

گروهی هستند که ایشان را ابتدا شوق و ذوق و یکسویی در ذکر پیدا میشود

و گروهی را در اوّل مرحله این چیزها رخ نمیدهد بلکه آنها را صد تکلّف و مزاحمت وساوس و تشویش ها پیش میآید،

امّا اگر استقامت نموده و ادامه دهند آخرالامر موفّق میگردند و عنایت خداوندی شامل حالشان میشود و این گروه را به سبب زحمت بیشتر، اجر بیشتر است.


در حدیث است که »اَفضَلُ العِبَادَاتِ اَخمَرُهَا«

در حدیثی دیگر آمده: کسی که قرآن را با زبان لال و به صد مشقّت میخواند اجرش بیشتر است نسبت به آن که به ذوق و شوق و بدون مزاحمت قرائت میکند

لهذا شما را ادامه ذکر میباید، ذوق باشد یا نباشد، وسوسه آید یا نیاید، باک نکنید. ان شاءالله تعالی آخر کار کامیاب خواهید شد.
اصلِ کار دوام ذکر است.


ذکر کن ذکر تا تو را جان است
پاکی دل ز ذکر رحمان است

و به قول عطّار :
یاد حق آمد غذا این روح را
مرهم آمد این دل مجروح را


منبع: جام شریعت و سندان عشق

person حسام الدین
chat
•••

اخفای حالت ذکر در نقشبندیه

شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۲، 3:25 AM
اخفای حالت ذکر در نقشبندیه

مشایخ رحمهم الله گفته اند حین ذکر کردن سر را به پایین نیندازد
تا خطر اطلاع مردم از ذکر کردن نباشد

و حضرت شاه نقشبند قدس سره نیز از این گونه موارد منع می نمودند

حضرت مولانا یعقوب چرخی قدس سره مینویسند: روزی در صحبت خواجه ما قدس سره یکی از اصحاب (بدون غلبه حال) به آواز بلند الله گفت
خواجه نقشبند قدس سره گفتند: این چه غفلت است عَلِمَ مَن عَلِمَ، فَهِمَ مَن فَهِمَ

حضرت ملاحسین واعظ کاشفی قدس سره میفرمایند: بزرگان سلسله شریفه نقشبندیه رحمهم الله در معنی پوشیدن و اخفا از جمیع سلسله ها ممتازند
و به حفظ این معنا اهمیت می دهند
به گونه ای که ابتدای تلقین ایشان ستر و اخفا است

مولانا کاشفی قدس سره نقل می‌کنند که اگر فردی در مجلس خواجه عبیدالله احرار قدس سره گردن خود را کج می‌کرد یا سر را پایین می انداخت ایشان ناراحت می‌شدند

همچنین از حضرت احرار قدس سره نقل شده که میفرمودند همراه ملانظام الدین خاموش قدس سره روز جمعه در مسجد جامع تاشکند بودیم نزدیک ما شخصی مراقبه کرده و گردن کج ساخته بود

مولانا از آن حالت آزرده خاطر گشته و فرمودند: میبینم (از راه کشف) که از وی دود برمی‌خیزد و بالا می‌رود


منبع: جام شریعت و سندان عشق

person حسام الدین
chat
•••

«خـیـر» و «شـر»؛ آزمـون‌هایـی الـهی

جمعه ۱۴۰۱/۱۱/۲۱، 2:15 AM
✍️ *شیـخ التفـسیـر والحـدیـث عـلامـه شـهـید مـولانا محـمد عـمر سـربازی رحمه‌الله:*

جمله‌ی قدسى *«وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالخَيْرِ فِتنة»*(أنبياء: ۳۵)


دلیلی صريح است بر این که تمام خوشی‌ها و ناخوشی‌های دنیا از طرف خداوند متعال و در حقیقت آزمون‌های او تعالی هستند.


پس مصایبی مانند ،بیماری، مرگ عزیزان، مخالفت دشمنان، تنگی رزق، پریشانی فکر، جلا وطن شدن از دیار و ... همه را برای بندگان و خصوصاً برای مؤمنان باید آزمون‌های الهی دانست.


«الله» تعالی با ارسال مصایب و بلیات و همچنین عطای اسباب عیش و تنعم به‌ مؤمنان، ایمان آنان را محک می‌زند تا ببیند آیا شکر پیشه می کنند یا راه ناشکیبایی و ناسپاسی می پیمایند.


گرچه «الله» تعالی خود بدون امتحان بر همه چیز آگاه است اما می‌خواهد از این طریق صبر و ثبات مؤمنان را در مواقع سختی، و شکرگزاری آنان را به هنگام تنعم و میزان حقیقت ادعای ایمان و اسلام‌شان را برای دیگران هم آشکار و مشخص کند.


امروز مسلمانان برای درمان بیماری‌های معمولی فوراً سر از مطب پزشکان در می آورند.
مثلاً اگر یکی شب دندانش دردکند، تا صبح منتظر نمی ماند و بلادرنگ در جست وجوی ماشینی بر می آید تا هر چه سریعتر خود را به بیمارستان یا مطب پزشک برساند
مردان بمانند، اگر خانمی هم به عارضه‌ای معمولی دچار شود؛ مثلا دانه ای کوچک بر بدن‌اش نمودار گردد آرام و قرار از شوهرش ربوده می‌شود و بدون توجه و تحقیق از علما به این که آیا از منظر شرع این بیماری به اندازه ای هست که جواز رفتن زن به نزد پزشک وجود داشته باشد یا نه او را به نزد پزشک می برد.


شرع زمانی مراجعه‌ی یک زن مسلمان بیمار را به نزد پزشک جایز قرار داده که هیچ دارویی در خانه و یا نزد آشنایان برای درمان او پیدا نشود و هیچ راه علاجی جز مراجعه به پزشک وجود نداشته باشد در آن صورت هم باید به نزد پزشک زن برود و تنها در صورتی که پزشک زن وجود نداشته باشد می‌تواند به پزشک مرد مراجعه کند و در آن صورت هم مراعات اصول و شرایط شرعی برای هر دو لازم است.


لازم است شوهران به این مسأله توجه داشته باشند و از رفتن غیر ضرور و غیر شرعی همسرانشان به نزد پزشکان مانع شوند.
اما آیا مسلمانان امروزی اصلاً از چنین
حساسیت دینی برخورداراند؟


در زمان قدیم اگر کسی خود یا فرزندش مریض می‌شد، مردم مرتباً او را تلقین به صبر می کردند تا آن زمان که مرض توان انجام فرایض را از او می گرفت و او قدرت وضو و نماز خواندن را از دست میداد آن وقت مریض از خداوند متعال عذر و عفو می خواست و خود را به نزد طبیبی می‌رسانید در چنین حالتی مراجعه به پزشک حتی عبادت محسوب میشود و برای چنین کسی در واقع هم بیماری و هم درمان موجب اجر و ثواب است


اما امروز مردم برای درمان بیماری‌هایی معمولی نیز بدان جهت اقدام به مراجعه به پزشک می‌کنند تا سبب تعطیلی کارهای دنیوی شان نشود و بنابراین، بیماری اصلاً مایه‌ی خیر برای اینان نیست و ثوابی برای شان در بر ندارد.


خلاصه‌ی کلام، همه‌ی این حالات خوش و ناخوش زندگی آزمون‌هایی الهی هستند و روز قیامت بنده از عکس العمل خویش در قبال آنها مورد محاسبه قرار خواهد گرفت
اما همان طور که توضیح دادیم متأسفانه ما در آزمون «شر» معمولاً سربلند بیرون نمی آییم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚 منبع: تفسیر تبیین الفرقان جلد ۱۹ ص ۲۸
📌 اثرگرانقدر شیخ التفسیر والحدیث مـولانا مـحـمـد عـمر سـربازی رحـمه الله

person حسام الدین
chat
•••

مـصادیـق تمـثال پرسـتی در جامـعـه‌ی روز

پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۰، 7:50 PM
✍️ *شیخ التـفسـیر والحدیـث عـلامـه شهیـد مـولانا محـمد عـمر سـربازی رحمـه‌الله:*
🔹 در این برهه از زمان احترام به تمثال در دنیا رواج زیادی پیدا کرده و مظاهر آن فراوان است. از جمله مصادیق بارز آن داد و ستد تصاویر بزرگان و شهدا و شخصیت های محبوب هر جامعه است که مردم پس از خریداری، آن‌ها را با احترام در خانه‌ها، مغازه‌ها و محل کار خود نگه می‌دارند و یا همیشه پیش روی خود دارند.
حکم نگهداری تصاویر کسانی از بستگان که در جاهای دور به سر می برند در جیب یا آلبوم تا گاه گاه به آن‌ها نگاه کنند و به یادشان بیفتند نیز همین است
▪️ یکی از روش‌های زشتی که خبر رواج آن به واسطه‌ی مراجعین دعابگیر به من رسیده، آن است که عده‌ای دعانویس برای تشخیص بیماری مریضان، تصویر مریض را جایگزین حضور مستقیم خود او کرده‌اند،
یک روز شخصی به نزد من آمد و اظهار داشت «چون آوردن مریض برایم مقدور نبود، تصویرش را با خود آورده‌ام» و به من گفت: «این عکس را بگیرید و از روی همان بیماری‌اش را مشخص کنید و برایش دعا بنویسید» به او گفتم « عکس را نزد خودت نگهدار من از آنان نیستم که چنین می‌کنند و اصلاً هم با این کار آشنا نیستم!»
گفت: «جناب خواجه! ملایانی هستند که به ما می‌گویند قادریم بیماری شخص را از روی تصویرش تشخیص دهیم و بنابراین، اگر قادر نیستید خود مریض را به نزد ما بیاورید، کافی است عکس‌اش را همراه داشته باشید.» گفتم: «این شیوه‌ی کار مخصوص خود آنان است؛ من به آن آگاهی ندارم.»
▪️باید بگویم که این دست ملاهای بدبخت، نه تنها خودشان گرفتار بت تمثال و تصاویر هستند، بلکه مسلمانان بیچاره‌ای را که کارشان لنگ است و به آنان مراجعه کنند نیز گرفتار این بلا می‌گردانند.
اصلاً ملای تعویذ نویس را با عکس چه کار؟!
این کار پزشک است که گاهی برای کشف علت و تشخیص بیماری، به دیدن عکس‌های داخل بدن ضرورت پیدا می‌کند

▪️حقیقت این است که این کار دعانویسان یک فریب است و قصدشان به دام انداختن مردم است.
می‌خواهند با این روش افکار عوام را متوجه مهارت دروغین خود کنند و این گونه وانمود نمایند که ما نیز همچون پزشکان قادر به تشخیص بیماری از طریق عکس هستیم.
یعنی چنین می‌کنند تا مردم نسبت به آنان اعتماد و عقیده و ارادت بیشتر پیدا کنند و در نتیجه از این رهگذر به نوای خود برسند.
این را به صراحت بگویم که وقتی کسی به تعویذ نویسی خو گرفت، دیگر توجه‌اش از چپ و راست و بالا و پایین سلب می‌گردد و رفته رفته حکم شریعت را به باد فراموشی می‌سپارد؛ چون آنگاه مطمع نظرش فقط یک چیز خواهد بود؛ به جیب زدن چهار ریال مسلمانان بیچاره؛ به هر قیمت و با هر نیرنگی که برایش ممکن باشد؛ ورنه از کجا با رؤیت عکس مریض، قادر است بیماری او را دریابد؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚منبع: تفسیر تبیین الفرقان جلد ۱۹ ص ۹۱
📌 اثرگرانقدر شیخ التفسیر والحدیث علامه شهید مولانا محمد عمر سربازی رحمه‌الله.

person حسام الدین
chat
•••

پیام یکی از علمای پاکستان به علامه مفتی محمد تقی عثمانی حفظه الله تعالی -

پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۰، 12:18 AM
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

حضرت (شیخ الاسلام علامه مفتی محمد تقی عثمانی)صاحب!

من حبيب الرحمن از شهر پیشاور با شما صحبت می کنم سال ۲۰۰۰میلادی در محضر مولانا شریف الله (نوّرالله مرقده) از دروس حوزوی فارغ التحصیل شدم اکنون یک مدرسه کوچک بنام دارالعلوم پیشاور در اختیار دارم
پنج یا شش ماه جلوتر خوابی برایتان دیدم شما و همه مشایخ و بزرگان ما تشریف داشتید من چون معلول و از نعمت هر دو پا محروم هستم شما فرمودید برویم جهت ملاقات و زیارت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شما ویلچر بنده را از پشت گرفته منو هول می دادید جایی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور داشتند همه علما آنجا جمع شدند همه مصافحه کردند و دست مبارک را بوسیدند سپس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رو به شما نموده ارشاد فرمودند:
ای تقی عثمانی !
از طرف من به همه این علمای بزرگوار بگویید: این دعا را بکثرت بخوانید ورنه این امت آزمایشهای بزرگی در پیش دارد
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله سلم) این دعا را ارشاد فرمودند:
{ اللهم اغفِر لي ذَنبی کُلَه و دِقَّه و جِلَّه أوَّلَه و آخرَه و علانِیَّتَه و سِرَّه}
بار بار این دعا را تکرار نمودند و به شما بطور خصوصی فرمودند: شما این دعا را بخوانید سپس شما خواندید و ما نیز همراه با شما خواندیم.
بسیار زیاد تلاش کردم تا با شما بگونه ای ملاقات کنم ولی از آنجاییکه شما بسیار مصروف هستید و بنده نیز معذور هستم و بیماری قند هم دارم لذا موفق نشدم اگر پیشاور تشریف می آوردید برا بنده انتقال و نشستن در جایی دیگر مشکل بود به همین خاطر زمانی که مولانا عبدالرحمن ( الله تعالی او را از معرفت خود بهره مند سازد) فرمودند شما پیش ایشان تشریف می آورید از ایشان تقاضا کردم این عرایض بنده را به شما ابلاغ نمایند

کوچک شما حبیب الرحمن از پیشاور

(پاسخ شیخ الاسلام علامه مفتی محمد تقی عثمانی به پیام مولانا حبیب الرحمن از علمای پاکستان)

السلام علیکم و رحمه الله تعالی و برکاته

حضرت مولانا حبیب الرحمن صاحب مُدَّظلُّکم العالی

الله تعالی درجات شما را بلند بفرماید و عافیت دنیا و اخرت نصیب شما بگرداند و همیشه شما را حفظ بفرماید
شما آن پیغام بشارت آمیزی که برایم فرستادید از آن هم بسیار خوشحال شدم و هم شرمنده گشتم که من کجا!!!! و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کجا!!!!
و گرفتن نام بنده توسط سرور دو عالم و فرستادن پیام، این برای من هرچه هست قابل توصیف و بیان نیست ولی ان شاء الله خودم به این دعا اهتمام می ورزم و تلاش می کنم این دعا را به دیگران برسانم
کاش جلوتر مطلع می شدم و پیش از این به آن اهتمام می ورزیدم ولی الان حتما پایبندی می کنم
من که لیاقت ندارم در آن بارگاه شرف حضور یابم لکن ماشاء الله
الله تعالی به شما این نعمت را ارزانی داشته
برای من هم این بسیار سعادت و خوشبختی بزرگی هست
الله تعالی با فضل و کرم خود به من توفیق شایستگی و لیاقت آن را عنایت بفرماید
السلام علیکم و رحمة الله تعالی و برکاته
جزاکم الله تعالی خیر الجزاء

person حسام الدین
chat
•••

آیا زرتشت از پیامبران الهی و دین او از ادیان آسمانی می باشد یا خیر؟

چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱۹، 2:35 AM
سوال:
آیا زرتشت از پیامبران الهی و دین او از ادیان آسمانی می باشد یا خیر؟

زرتشت یا زردتشت یا زردهشت، نامردی از نسل منوچهر شاگرد فیثاغورث در زمان پادشاهی گشتاسب بود.
او دعوای پیمبری نمود و دین آتش پرستی را پیاده کرد.
مجوسی ها او راپیامبر و نام او را ابراهیم وکتاب ژندوستا را کتاب آسمانی می دانند.
این لفظ مرکب است از زر و کلمه دهشت که به معنی بد و زشت است و گاهی حرف دالِ لفظ دشت را به تا بدل و گاهی بر دال حرف ها زاید می کنند.
چون زر پیش آن مرد زشت و بد بود و اصلا از کسی زر نمی گرفت لذا او را به همین نام یاد کردند.
اکثر علما و اهل سنت او را دروغگو و شیاد می دانند ،مگر چند افرادی : مثل سهروردی ، شیرازی ، دوانی ، صدرالدین او را پیامبر و حکیم می دانند.
عقیده بنده همان است که اکثر علمای اهل اسلام گفته اند.
🖋️📘 کذا فی غیاث اللغات ص ۲۳۲.
📖مکتوبات حضرت شیخ التفسیر حضرت علامه محمدعمر مجددی دیوبندی رحمه الله تعالی. جلد۶؛مکتوب۱۳۱۴

person حسام الدین
chat
•••

اشتغال به علم حدیث

سه شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱۸، 2:49 AM

💭شیخ العرب والعجم حضرت مولانا سید حسین احمد مدنی قدس الله سره ، در پاسخ به نامه یکی از مریدان خود ، اینگونه مرقوم فرموده بودند:


اشتغال به علم حدیث بسیار مبارک است.

تعلق روحانی با رسول الله صلی الله علیه وسلم بسیار قوی می شود .

حضرت شاه ولي الله صاحب رحمة الله علیه در «فیوض الحرمین» نوشته اند که من مشاهده کردم که در بین رسول الله صلی الله علیه وسلم و مشتغلین به حدیث ، یک رشته نورانی متصل است.

بدین خاطر ایشان وصیت فرموده بودند که شما باید اشتغال به حدیث داشته باشید

خواه تعلیماً یا مطالعةً یا تحریراً . به هر صورت باید همیشه اشتغال باقی باشد.

در حین اشتغال باید همیشه اتباع سلف صالحین و ادبشان مراعات گردد .

شروح و حواشی مطالعه شود و در هر قول و فعل ، اتباع سنت اهتمام شود. ...


📚مکتوبات حضرت شیخ الاسلام

ترجمه : محمّدعرفان غفرله

person حسام الدین
chat
•••

کلام اولیاء گنجینه‌ای بینظیر از اقوال و گفته های مشایخ و بزرگان تصوف

یکشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱۶، 11:30 PM
Download

از ميان كتابهايى كه اقوال اولياء و بزرگان در آن جمع آورى شده بود من به خواندن "تذكرة الاولیاء" شيخ عطار رحمه الله بسيار علاقه داشته و از خواندن آن استفاده‌های فراوانى میبردم. و با خود ميگفتم چه مى‌شود كه اگر تمامى كلمات اين بزرگان به صورت فصلهايى جداگانه درآورده شود تا استفاده آن براى همه راحت گردد

لذا من هم شروع به فصل بندى تقريبآ تمام كلمات مشايخ آن پرداختم و پس از آن به خاطر اينكه مطالب مفيد آن بيشتر گردد به همين دليل از كتابهاى بزرگان ديگرى
چون حجة الاسلام محمّد غزالى و امام عبدالقادر گيلاني و شيخ ابوالقاسم قشيرى و مولانا جلال الدين رومی و شيخ عطار نيشابور رحمهم الله تعالی ... نيز استفاده كردم

و گنجينه ای تقريبآ بینظیر از كلمات اين اولياء را جمع‌آوری نمودم.

انگيزه ديگر من در جمع‌آوری كلمات اين بزرگان اين بود كه از مشايخ و بزرگان تصوف همچون شيخ العارفين بايزيد بسطامى و شيخ جنيد بغدادى و شيخ
عبدالقادر گیلانی
 و امام محمد غزالىتصوف دچار چالشها و بعضى تغييرات
گرديد به طوريكه به كلى از مفاهيم اصلى آن كه تزكيه روح و اخلاق بود فاصله
گرفت و بازيچه و ذليل اعمال ناشايست بعضى از بی دینان و ملحدان گرديد

همان طور كه امام غزالى در احياءالعلوم ميفرمايد : عده‌اى از اباحتيان به نام تصوف فرايض را كنار گذاشتند و به محرمات دست میزدند و كلماتى را به اين بزرگان نسبت دادند كه خود آن بزرگان هم از آن شرم دارند.

لذا چند فصل اين كتاب را به نام تصوف و صوفى و معرفت و سنت و شريعت نامگذارى كردم تا آنان كه ادعاى تصوف كرده، تصوف حقيقى را از زبان رؤساى
طريقت و متصوفه بزرگ بشنوند؛

و آنان كه ادعاى معرفت كرده، معرفت را از زبان عارفان وارسته بيابند؛ و آنان كه از سنت پيامبر اكرم رو گردانى كرده، اهتمام اين بزرگان را به رعايت شريعت و سنت پيامبر بدانند. و به اين نكته پى ببرند كه در روز قيامت هر كس كه در متابعت سنت بيشتر بكوشد مقامش نيز بلندتر است.

تصوف نه آن است كه عده‌اى آن را كاملا رد مى‌كنند و نه آن كه عده‌اى آن را به بیراه كشانده اند

تصوف در يك كلمه تزكيه است، تزكيه اخلاق و صاف كردن درون براى خداوند:

قَدْ اَفْلَحَ مَنْ َزَّكاَها

شريعت، طريقت، حقيقت اين سه رفتار، اقوال و احوال پيامبر میباشند و بايد هر
سه را با هم داشت تا به خدا رسيد.

و جستجوى هر كدام به تنهايي فرد را به
حقيقت نمیرساند. كه كمال حقيقى در متابعت بى چون و چرا از پيامبر است و
بس.


در پايان از خداوند خواستاريم كه همه‌ى گناهان ما را بخشيده، و به ما اخلاص
وتقوى و صداقت عنايت بفرمايد.
رَبَّنَا اغفِرلِى وَلِوَالِدَىَّ وَ لِلمُؤمِنيِنَ يَومَ يَقُومُ الحِسَابُ

د.ماموستا سيّد زكريا حسينی

person حسام الدین
chat
•••

سوال از جناب مرشد محترم 6

یکشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱۶، 6:39 AM

📝السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته

جناب حضرت شیخ صاحب درپناه الله باشید حضرت شیخ من
بنده طلبه هستم مشغول درس ، و به اذکار آن اندازه که شاید و باید مداومت نکرده ام ،و شاید از همین وجه ذکر تاثیری در قلبم نکرده


حالا ایام تعطیل درس ما است تا بعد از رمضان، و عزم میکنم دیگر سستی نکنم و به اذکار خود پابند باشم بتوفیق الله سبحانه و به مشورت و رهنمایی حضرت ایشان


حضرت جان سالک به چند سال منازل سلوک را طی میکند اگر زحمت بکشد ، و برایش چه مقدار ذکر کردن لازم است تا به سر منزل مقصود برسد


حضرت شیخ من، برای بنده چه مقدار ذکر تجویز میفرمایید که تاثیری در قلبم داشته باشد بخششم کنید به درازا کشید
التماس دارم که در حق بنده دعا و توجه مبذول دارید، در آخر اگر مصلحت میدانید شماره مولانا امدادالله خلیفه شما برایم ارسال کنید با ایشان در تماس باشم
مریدشما...از بغلان


✍وعلیکم السلام و رحمة الله وبرکاته عزیز.
منازل سلوک عزیز پایانی ندارد و با عمر ابدی نیز طی نمیشود البته بعضی از اسباق را که سالک با سیر قدمی بگذراند گویند سلوک معتد بها را طی کرده است.
روزانه سعی کنید حداقل ۵۰۰۰ اسم ذات داشته باشید.
همت کنید.
اصل مقصود حاصل شدن بندگی و محبت خداوند متعال است به تقوا و مداومت بر ذکر پایبند باشید دنبال طی شدن و نشدن راه سلوک نباشید.
شماره شیخ مولانا امداد الله ارسال شد.
با ایشان در ارتباط باشید.

person حسام الدین
chat
•••

توجیه توهین شیخ عبدالقادر گیلانی بر امام ابوحنیفه رحمهم الله و معنی «غوث اعظم»

شنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱۵، 4:14 AM

برگی از مکتوبات حضرت شیخ المشایخ

در مورد توجیه توهین شیخ عبدالقادر گیلانی رحمة الله علیه بر امام ابوحنیفه رحمة الله علیه ومعنی «غوث اعظم»


(۱-بعضی می گویند: شیخ عبدالقادر گیلانی رحمة الله علیه درکتاب «مغنی الطالبین» امام ابوحنیفه رحمةالله علیه را توهین کرده آیا صحت دارد؟

2-چرا به شیخ عبدالقادر، غوث اعظم می گویند ؛ درحالی که غوث به معنی مددگار است؟


فرزند عزیزم ، ملا عبدالسلام اسماعیل زهی!

وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته ؛ اما بعد:


نامه شمارسید و ملاحظه شد ، موفق باشید.

عزیزم! به تحصیل علم و ذکر سعی کنید. خداوند کریم شما را علم با عمل و نافع نصیب گرداند.

1-سیدناشیخ عبدالقادر گیلانی رحمة الله علیه مذهباً حنبلی می باشد. بعضی از مرجئه ، کتابی نوشته بودند و در آن کتاب آورده بودند که امام ابوحنیفه رحمة الله علیه عقیدتاً از ما بوده است. برای ترویج مذهب خود و گرم کردن بازار و کالای خود ، دروغ را بر امامنا الاعظم رحمة الله علیه إنتساب داده بودند ، اما علمای احناف آن راتردید کردند.

همین کتاب به دست شیخ عبدالقادر رحمة الله علیه افتاده بود. پس فقط به همین وجه ، امام ابوحنیفه رحمة الله علیه را مرجئه گفتند و توهین دیگری نکرده است.

اگر یك ولی بزرگ بر شخص دیگری تنقید علمی و نظری اشتباهاً بکند ، بزرگی او از بین نمی رود. بغیر از نبی معصوم، دیگر همه جایز الخطا هستند و با این همه، تمام أولیا ومحققین ، شیخ را «غوث الاعظم» می گویند.

نزد صوفیه ، غوث به کسی گفته می شود که مریدان خود را عرفانی یا علمی مدد(کمک) می کند و این مدد را هر عالم و هر استاد به مرید و شاگرد خود می کند. پیغمبر صلی الله علیه وسلم به این معنا به ذریعهٔ شفاعت ، غوث است، فرشته به این معنا غوث اند، صحابه رضی الله عنهم ، ائمه و ابن تیمیه وابن قیم رحمهما الله تعالی همه وهمه به این معنا غوث اند.

لذا به عقیده این افراد ، این امت، مقلدین ائمه ، سلفیان نجدی.... و همه بدعتی می باشند. محمد بن عبدالوهاب نجدی رحمة الله علیه در تمام اطوار زندگی از علم ابن تیمیه و ابن قیم رحمهما الله تعالی مدد گرفته است. پس معلوم می شود که در نظر این افراد، این هم بدعتی باشد. هیچ کس نگفته که شیخ، غوث مددگار مطلق است.

📕منبع: مکتوبات سربازی، جلدهشتم(مکتوب شماره2440)

«مکتوبات حضرت علامه محقق ، قطب الارشاد مولانا محمد عمر سربازی رحمة الله تعالی علیه»

person حسام الدین
chat
•••

سنگان، موزه معماری ایران

جمعه ۱۴۰۱/۱۱/۱۴، 2:28 AM

شهر سنگان، در جنوب شرقی استان خراسان رضوی، در ۲۴ کیلومتری شهر خواف نام خود را، به گفته برخی، از مزار شاه سنجان گرفته و به گفته‌ای دیگر از وجود معادن سنگ آهن که رفته رفته از سنگاهن به سنگان تغییر کرده است.



سنگان که در گویش محلی سنگون و سنگو هم خطاب می شود روزگار پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. مورخان و جغرافی‌دانان از قرون ششم و هفتم در کتب بسیاری از آن یاد کرده‌اند. این دیار که تا قرون هشتم و نهم در مسیر ترقی بوده داستان‌هایی دور و دراز دارد از صدر اسلام تا امروز. معروف‌ترین‌شان قصه‌ای است به نام "قصه سنجان"، به جا مانده از ادبیات پراکنده زرتشتیان به زبان پارسی که سینه به سینه نقل شده تا در قرن هفدهم میلادی به دست "بهمن کیقباد" به نظم در آمده است.


قصه سنجان قصه مهاجرت پارسیان است به هند پس از هجوم اعراب. مهاجرینی که در ابتدا به سوی جنوب شرقی ایران کوچ کردند و پس از چندین سال زندگی در جزیره هرمز، به وسیله کشتی به سمت گجرات هندوستان حرکت کردند و پس از تحمل مشکلات زیاد در راه، با اجازه حاکم گجرات و قبول شرایط او در منطقه‌ای ساکن شدند که بعدها به یاد دیار خود سنجان نامش نهادند. در بخش‌هایی از قصه سنجان از زبان بهمن کیقباد این‌گونه آمده است:

مقام و جاي و باغ و كاخ و ايوان

همه بگذاشتند از بهر دين‌شان



فرو شد زكوه و به دريا شتافت

به هرمز روان گشت و آرام يافت



به دريا بسي كشتي انداخته

برآن بادبان‌ها برافراخته



چو كشتي سوي هند آمد يكايك

به ديب افتاد لنگروار بي‌شك



ز يمن آتش بهرام فيروز

از آن سختي به هم گشتند بهروز



مر او را نام سنجان کرد دستور

به سان ملک ایران گشت معمور



از دیگر داستان‌های مهاجرت مردمان این دیار می‌توان به مهاجرت به افغانستان در زمان رضاشاه اشاره کرد که به دلیل پایبندی مردم به موازین اسلام و عدم تمکین به کشف حجاب اجباری به هرات و افغانستان گریختند. این سرزمین هیچگاه از گزند تاخت و تاز اقوام مختلف در امان نبوده است. حمله قبایل ترکمن در دوران ناصرالدین شاه، حمله مغولان، هجوم قبایل ازبک و تاتار تنها برخی از حملات متعدد به این منطقه است.



سنجان در دوران شکوه و اقتدار خود دیار بزرگان مهد ادب و فرهنگ خراسان همچون شاه سنجان، امیر قوام‌الدین نصرالله سنجانی، خواجه محمد اثیر حاکم سنگان، امیر شهاب‌الدین سنگانی، مولانا قاضی سنجانی بوده است. آثار تاریخی زیاد به جامانده از گذشته در این شهر از دیگر نشانه‌های تکامل هنر و فرهنگ این سرزمین به حساب می‌آید، زیارتگاه ها و آرامگاه‌های بزرگانی چون حضرت سلطان شکربار، حضرت خواجه یعقوب، رکن‌الدین محمود سنجانی، پیر گرزوان، شیخ یعقوب، میر قوام‌الدین، نشانی دیگر است بر غنای فرهنگ و ادب و معرفت این سرزمین که در کنارآثاری همچون دو مسجد باقی مانده از دوران خوارزمشاهیان، مسجد جامع و مسجد گنبد سنگان به همراه برج و باروهای ارگ قدیم سنگان این روزها گردشگران زیادی را برای بازدید به این شهر دعوت می‌کنند.



برای رسیدن به مسجد جامع سنگان با عبور از کوچه‌ای باریک و دالانی تنگ سردر مسجد پذیرای شماست. قدم که در داخل حیاط بگذارید ایوان اصلی و ایوان‌های کوچک جانبی در ضلع غربی شما را احاطه می‌کنند. زیبایی طرح‌ها و نقش و نگارهای فیروزه‌ای به کار رفته در ایوان اصلی پیش از هر چیز توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند. بسیاری زیبایی این مسجد را امروزه شکل ذوزنقه‌ای ایوان اصلی می‌دانند که پایه‌های آن از بالا به پایین به هم نزدیک می‌شوند که دلایل متفاوتی برای آن ذکر شده است که محتمل‌ترین آن را زلزله‌های متعدد می‌دانند تا بدعتی در معماری باستانی. مسجد گنبد سنگان، که گرچه در نگاه اول ظاهری شبیه دیگر مساجد قدیمی دارد، داخل آن موزه‌ای سرشار از ذوق و هنر دست و فکر بنا است.

با صحنی بسیار کوچک، یک ایوان رو به آفتاب، دو ایوان کوچک‌تر و گنبدی با ارتفاع ۱۵ متر و شگفتی‌های زیادی در دل، و گچ‌بری‌های هنرمندانه و خطوط کوفی، که زینت‌بخش محراب و سقف‌اند.



قدم به درون شهر که می‌گذاری دو بافت شهری متفاوت نظر را جلب می‌کند، بافت کاهگلی خانه‌های یک شکل که زیبایی‌اش را از گذشته به یادگار دارد و دیگری بافتی امروزی تر که بعد از تاسیس شهرداری و حاکم شدن فضای شهری جدید با تخریب گذشته و به هدف رفاه بیشتر برای ساکنین ساخته شده است اما نظیر بیشتر شهرها و روستاهای کشور، این شهری شدن‌ها با تخریب زیبایی و قدمت کوچه‌ها و بر جای همه این یادگاران ساخته می‌شوند.

منابع: /- پیرنیا، حسن. تاریخ ایران باستان، حسن پیرنیا( مشیرالدوله)، تهران، ۱۳۶۲ /- طاهری، احمد. جغرافیای تاریخی خراسان از نظر جهان‌گردان. تهران، ۱۳۴۸ /- موسوی‌نیا، محمد. افسانه مهاجرت زرتشتیان به هند. نشریه کتاب ماه، مهر ۱۳۸۹ /- مشکور، محمدجواد. ایران در عهد باستان. تهران: ۱۳۴۷ /- مقری، علی اصغر. بناهای تاریخی خراسان. مشهد، ۱۳۵۹ /- مولوی، عبدالحمید. آثار باستانی خراسان. تهران، ۱۳۵۴

person حسام الدین
chat
•••

نامه مراقبه وقوف قلب

پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۶، 7:8 AM

نامه

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته

مرشد عزیزم امیدوارم سالم و سلامت باشید پدرجان حدود دو یا سه هفته می شود که مراقبه وقوف قلب را از جانبتان گرفتم

الحمدالله توفیق ذکر هست اگر لحظه ای بدون ذکر باشم انگار چیزی گم کرده ام هرموقع ذکر می کنم فکر می کنم از تمام مخلوقات الله جل جلاله کمترم حتی از یک مورچه

محبت تمام امت در دلم آمده و دلم می خواهد هرکسی را که می بینم او را دعوت بدهم و با الله آشتی دهم

اگر فردی را بی نماز ببینم از ته قلب دلم براش می سوزد

وقتی مراقبه وقوف قلب را می کنم فکر می کنم روحم درآسمان پرواز می کند و خود را در زمین نمی بینم و احساس می کنم از طرف الله پاک بر قلبم به حالت بسیار نرمی فیض به رنگ آبی آسمانی وگاهی به رنگ زرد می آید و احساس می کنم دست مبارک شما برقلب من هست و دست شما را به شکل نورانی می بینم درحالیکه قلبم را فشار میدهید

مراقبه اکثر وقت نیم ساعت تا چهل دقیقه میشود‌ ولی بیشتر وقتم را می دهم به ذکر

الحمدالله توفیق تهجد و دعا برای حفاظت شما ودیگر‌ مشایخ میشود

جواب

عزیزم حافظ ... علیکم السلام و رحمة الله و برکاته

امام ربانی مجدد الف ثانی رحمه الله لطائف را همچون ریشه درخت و نفی و اثبات را تنه و شاخ و برگ آن و مراقبات را به منزله میوه و نتیجه و ثمره سالک تشبیه می کنند که در این مرحله مقصد اصلی مرید مخلص نمایان می شود

سالک باید در این مرحله سعی و تلاش را زیاد بکند تا بهره کافی را ببرد

حالات شما در ابتدای مراقبات مبارک است

نتیجه ابتدایی همان خود کم بینی و دلسوزی خلق است که الحمدلله حاصل شده

مراقبات اتصال معنوی به عالم قدس را به ارمغان می آورد و راهیست که باید با طی منازل آن را طی نمود و در هر پله عروج می داند که در گذشته در چقدر کمی و کاستی داشته و خداوند متعال را بهتر از قبل می شناسد و می داند حقیقت ماورای عقل و دانش اوست بقول شیخ ربانی رحمه الله انه وراء الوراء ثم وراء الوراء ثم وارء الوراء

همچون جوجه پرنده است که تخم حقیر را شکافته و بیرون شده و به اندازه توفیق الهی که منوط به استعداد و تلاش و اخلاص است بال و پر درآورده و بسوی حقیقت پر می کشد

در این میان ابتدا الوان و رنگ ها و عجایب را مشاهد می کند

سالک دون همت گاهی دلخوش بدان شده و از مسیر راه باز می ایستد اما مرید دارای همت بلند نگاه را به بلندای آسمان دوخته و برای خویش آشیانه و منزلی را جهت توقف نمی بیند و به پرواز ادامه داده و بدون خستگی مسیر را ادامه می دهد

کم و مختصر گفتم اما زیاد بدانید

بنده نیز دعاگوی وجود شریف بوده و از باری تعالی بهترین ها را برایتان آرزومندم

(مولانا) شمس الحق فقهی

چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱

۰۲ رجب ۱۴۴۴

person حسام الدین
chat
•••