(تــزکــیــه و احــســان)
✍ قطب الارشاد شیخ التفسیر والحدیث حضرت مولانا محمدعمر سربازی رحمه الله
"خاصیت محبت آن است که اگر به جایی پیوند بخورد ، به تمام متعلقات محبوب سرایت می کند.
به همین سبب وقتی کسی با یک ولی محبت کند ، تمام اولیاءالله _اعم از اولیای زنده و اولیای مرده_ به طور یکسان او را دوست می دارند. علتش این است که محبت هر ولی از یک طرف با خداوند متعال گره خورده و از طرف دیگر محبت همه آنان وابسته به محبت با نبی خداوند متعال صلی الله علیه وسلم است و متقابلا محبت نبی صلی الله علیه وسلم وابسته به "الله" ذوالجلال می باشد.
با این وضع وقتی تو با یکی از این محبان و محبوبان محبت می کنی ، همه آنان تو را دوست خواهند داشت . پس از آن برای همیشه زنده خواهی شد.
نزد صوفیان این حالت در مراحل تدریجی خویش، "فنا فی الشیخ" ، "فنا فی الرّسول" و "فنا فی الله" گفته می شود
شخصیتی مثل حضرت مولانا "عبدالمالک صدیقی "رحمه الله که مشرف به سلام نبی کریم صلی الله علیه وسلم گردیده و تا سی سال مدعوی آن حضرت علیه السلام برای زیارت مرقد پاکش بود ، به حقیری همچون من می گفت:
"چون در قلب مرشد خود محبوبیت یافته ای ، لاجرم به نزد هرکس محبوبی و در دل ما نیز این چنینی!"
و فرموده بودند : "آن قدر با تو محبت دارم که دلم می خواهد هر سال بیایی و هر دم نزد من باشی !" یک سال که من نرفتم ، ایشان خود تا کویته آمد و بعد پیغام فرستاد :"من تا کویته آمدم. چون به دیار شما نزدیک بود ؛ گفتم شاید تو می آیی ، اما نیامدی!
"سبحان الله! این قدر محبت!"
حال من به شما می گویم : فقط در یک دل محبوب ، محبوبیت پیدا کنید و خودتان را در آن جای دهید و عاشق و محب او باشید ؛ خواهید دید که تمام اولیا شما را دوست خواهند داشت
و گاه به خواب تان می آیند و هرکدام به شما می گویند:
"تو از آنِ منی!"
تفسیر تبیین الفرقان ؛ ج۱۷_ ص۳۹۹
بایزید بسطامی را گفتند:
" کیف الطریق إلی الله؟ "
گفت: خود را در درون دوستی از آنِ او جای کن!
گفتند: آنگاه چه بود و این حدیث چه معنا دارد؟
گفت: زیرا که او هر روز هزار بار در دل دوستان خود نظر کند.
باشد که یکباری در دل دوستی نظر کند
و تو خود را در دل او جای کرده باشی،
به تبعیتِ دل او، دل تو محلّ نظرِ عنایت گردد. و تو را خود در همهی عمر این بس بود.
عینالقضات همدانی
جان عالم آدمست ای آدمی
دل به من ده یک دمی گر همدمی
در خرابات فنا با ما نشین
ذوق سرمستان بزم ما ببین
آینه بردار تا بینی نکو
جان و جانان خوش نشسته روبرو
نور او داریم دائم در نظر
یک نظر در چشم مست ما نگر