تـــصـــوف و عـــرفـــان

(تــزکــیــه و احــســان)

نقش و تأثیر اشیاء در مذاهب کلامی اهل سنت

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۳۰، 12:26 AM

در عالم اسلام, فلاسفه, عرفا و متکلّمان هر کدام به گونه ای و بر اساس مبانی و روش خویش در دو زمینه؛ عام (هستی) و خاص (انسان) نظریاتی ابراز داشته اند.

در کتاب(شرح عقاید) بابی است با عنوان «البحث في خلق الأفعال» در آنجا این بحث با تفصیل توضیح داده خواهد شد، ان شاءالله.


نظریه امام ابوالحسن اشعری:

که وی بنیان گذار مکتب اشاعره است، آنها مخالف تاثیر اشیاء، اجسام و طبایع در یکدیگر هستند.

هر اثری را مستقیما و بلاواسطه از خدا میدانند و برای اسباب هیچ نقشی قائل نیستند،

مثلا معتقداند که آتش نقشی در سوزانیدن و آب در سیراب کردن و باران در رویانیدن و دوا در بهبود بخشیدن ندارد.

خداست که مستقیما می سوزاند و مستقیما سیراب می سازد و مستقیما می رویاند و مستقیما بهبود می بخشد، بود و نبود این عوامل، یکسان است.

چیزی که هست عادت خدا بر این است که کارهای خود را در حضور این امور انجام دهد.

و به طور کلی رابطه‌ی علی و معلولی را در عام طبیعت رد می‌کنند و همه حوادث و فعل و انفعالات جهان مادی را جزء افعال الهی می داند .


از دید اشاعره، اعتقاد به ضرورت علّی باعث می شود علت دارای نیرویی دانسته شود که معلول را به وجود می آورد.

ضرورتِ علّی به این معنا، از یکسو بر توحید افعالی خداوند لطمه می رساند و از سوی دیگر، به نوعی ماده باوری منتهی می شود.

اشاعره سنت های تکوینی را برهم زدند تا توحید افعالی خداوند لطمه نبیند و جهان مستقل از اراده و فعل خداوند تصوّر نشود.

چون میخواستند توحید افعالی خداوند خدشه دار نشود، ناگزیر باید خدا را «علّتِ تامّه» در نظر می آوردند که لازمه ی آن نفی رابطه ی علیّت در میان پدیده ها بود.


حجة الإسلام امام غزالی

برآن بود که پذیرش اصل علیّت به این گمان می انجامد که گویی اشیاء -بی نیاز از اراده ی الهی- دارای خصوصیّت طبیعی و ذاتی یی اند که علیّت را با خود به همراه دارد.

پس توحید افعالی نزد اشاعره بر دو پایه؛ سلبی (انکار نظام علّی جهان) و ایجابی (نظریه عادة الله) مبتنی است.


آنان در جهان بینی خود، نخست نظام علّی و معلولی جهان را نفی و انکار می‌کنند، و سپس در مقام توجیه پدیده‌های آن نظریه عادة الله را مطرح کرده‌اند.

لازمه ی اعتقاد مابعدالطبیعی اشاعره در رابطه به جهان، دخالتِ مستقیم و بی وقفه ی خداوند است.

ایشان دراین‌باره که چرا با یک فعل خاص، همیشه یک اثر خاص پیدا می‎شود، می‎گویند:

عادت الهی بر این جاری شده است که پس از افعال خاص، آثاری خاص به وجود بیاید؛

مثلاً عادت خدا بر این جاری شده است که با افروختن آتش، حرارت تولید شود؛ وگرنه آتش از خود حرارتی ندارد و تمام‌ آثار، مستقیماً ازجانب خداست.


درباره افعال اختیاری انسان نیز می‎گویند:

خدا اراده‎ انسان را ایجاد می‎کند و فعل خارجی را نیز که به‌ظاهر مترتب بر آن است، خدا ایجاد می‎کند؛ منتها عادت الهی بر این جاری شده است که هم‌ زمان با ایجاد اراده‎ خاص در انسان، فعل خاصی را در خارج ایجاد کند.


اشکالی که بر این دیدگاه وارد است و آن اینکه:

اگر ذرّات در اثر دخالت اراده ی الهی موجود و معدوم شوند، آنگاه هر لحظه یی از طبیعت و جهان معجزه است و تفکیک میان جریان عادی طبیعت و دخالتِ خارق العاده ی خداوند(معجزه) از میان می رود.

در جهان سنت ها و قوانینی حاکم است که باید آن را بر پایه ی رابطه ی علّی و معلولی توجیه کرد.

بحرها تبخیر می کنند، بخار به ابر مبدّل می شود و ابر نیز دوباره به صورت های باران، برف و ژاله به زمین فرومی ریزد.

اگر رابطه میان ابر، بخار، ابر و بارش را از نوع رابطه ی ضروری ندانیم، بلکه آن را نوعی دوام و عادت به شمار آوریم، پایه های این سنتِ تکوینی که استوار بر علیّت است، فروخواهید ریخت.

آنگاه این سنتِ تکوینی به خودی خودش معجزه است و چنین معجزه یی را می توان در تمامی هستی و پدیده ها به وضوح دید.


دیدگاه امام ابو منصور ماتریدی

دیدگاهی است با قبول تعارض ظاهری بین توحید فاعلی و علیت، می‌کوشند با تصرف و تعدیل در هر دو طرف، به رفع تعارض بپردازد.

نقش خدا بر جهان هستی و پدیده‌های آن را قبول دارند، اما بر این باوراند نقش خدا به صورت مباشر به معلول اول اختصاص یافته است، و در سایر آفریده‌ها از طریق نظام علیت و شبکه‌ای صورت می‌گیرد.

لازمه این نظریه بظاهر نوعی تحدید فاعلیت خداست.


به تعبیری، در این نظریه تاثیر و قدرت بین خدا و علل تقسیم و توزیع شده است؛ چرا که آن تاکید دارد که علل واسطه، خود در امور و وقایع دارای فعل و تاثیرند.


به تقریر دیگر، تحقق هر نوع فعل- اعم از خلقت و تاثیر و تحریک در هستی- معلول دو نوع علت (خدا به عنوان علت بعیده و علة العلل، و علل ممکن به عنوان علت قریبه و میانجی) هستند.

پس فاعلیت خدا نه مطلق و منحصر به فرد، بلکه همراه علل ممکن است.


میتوان گفت این نظریه قائل به علت طولی است؛ از مجموعة علل مباشر و غيرمباشر براي يک معلول، دو علت را در نظر مي‌گيريم.

چنانچه يکي از دو علت مزبور، علت ديگري نيز باشد، آنها را «علل طولي» يا «علل در طول هم» مي‌ناميم، و چنانچه هيچ يک علت ديگري نباشد، آنها را «علل عرْضي» يا «علل در عرض هم» مي‌خوانيم

بطور مثال؛ در پیدایش هر پدیده ممکن است چند عامل به صورت مجموعه و با همکاری یکدیگر مشارکت کنند؛ مثلا برای رویش یک گل، مجموعه ای از باغبان، خاک، آب، نور و حرارت دست به دست هم می دهند و با مشارکت یکدیگر گل را پدید می آورند این گونه علل را «علل عرضی» می گویند. در عرضی، هر عامل به طور مستقیم نقش خاصی را برعهده دارد که با نقش دیگری متفاوت است برخلاف علل طولی.


اشکال؛ برخی بر نظریه علیت طولی اشکالاتی مطرح کرده‌اند؛ قول به علیت طولی و توصیف اسباب و انسان به علت قریب و مباشر، و توصیف خدا به علت بعیده و علة العلل نوعی تفویض و به رسمیت شناختن علل و فاعل‌های غیر خداست که خروجی‌اش این می‌شود که فاعلیت خدا به معلول مباشر محدود و اختصاص یافته، و خدا به نحو مستقیم بر ایفای نقش در معالیل دیگر قادر نیست.

به دیگر سخن، لازمه قول فوق قول مفوضه است؛ در حالی که ظاهر بل نص آیات و روایات بر فاعلیت و خالقیت مطلق خدا در تمامی اشیاء و پدیده‌ها و به نحو مباشر دلالت می‌کند؛ آیا این سخن محدود کردن قلمرو فاعلیت خدا و نوعی تفویض آفرینش به غیرخدا نیست؟

جواب؛ تعلق فعل مباشر خدا به کائنات، و تعلق آن به علل طولی، تحدید فعل و قدرت خدا محسوب نمی‌شود.

به تقریر دیگر، تفویض باطل، قول به نقش علل طولی به صورت مستقل و بدون ربط‌ انگاری وجود آن علل است، که مدعای این دیدگاه نیست.

از این نکته غافل مانده اید که هم علت و هم معلول را می توان معلولِ علتِ سوّمی نیز دانست. کمااینکه، حرارت علت منبسط شدن آب است، اما این دو (حرارت و منبسط شدن) معلول سوّمی، یعنی آتش است.

به همین سان، آتش را که علتِ حرارت است می توان معلول علت مافوق تری دانست.

بنابراین، اعتقاد به ضرورت علّی نمی تواند به بی نیازی علت و معلول از علتِ حقیقی آنها منتهی شود، بلکه تمام سلسله ی علل و معلولات را می توان ناشی از علت حقیقی و مافوق نهایی به حساب آورد.


علامه سربازی رحمه الله

گفتگویی درمیان خود و مولانا جاجروی رحمه الله را در این زمینه حکایت کرده اند بخوانید در مجالس قطب الارشاد ج۲ص213.


📚توضیحاتی بر شرح عقاید نسفی

person فرید
chat
•••

اهمیت مطالعه احوال و زندگینامه بزرگان

جمعه ۱۴۰۲/۰۵/۲۷، 6:46 AM

▪️حضرت امام خواجه یوسف همدانی قدس الله روحه العزیز را پرسیدند که:


چون این روزگار بگذرد و این طائفه (درویشان حقیقی) روی در نقاب تواری(گمنامی از خلق) آرند، چه کنیم تا بسلامت بمانیم ؟


فرمودند: هر روز هشت ورق از سخن ایشان میخوانید.


(مقدمه رتبة الحيات : ۱۴)

person فرید
chat
•••

محبت بی نهایت امام ابن حجر عسقلانی با دخترشان

جمعه ۱۴۰۲/۰۵/۲۷، 6:39 AM


این نسخه خطی و بسیار قدیمی فتح الباری (شرح گران‌سنگ صحیح بخاری) نوشته شیخ ابن حجر عسقلانی رحمه الله است .


داستان از این قرار است که ابن حجر در حالی که قلم و مرکب (جوهر، رنگ) خود را پشت میزش گذاشته بود عازم نماز ظهر شده بود، دختر سه ساله او از صندلی بالا رفت و شروع به نوشتن روی کاغذ کرد (همانطور که در تصویر می بینید).


امام ابن حجر عسقلانی الشافعی به دلیل محبت به دخترش آن را در اثر اصلی خود باقی گذاشت.


رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم

فرمود:

«هر که با دختران مورد آزمایش قرار می‌گیرد و با آنان به نیکی برخورد می‌کند، آنان سپر او در مقابل آتش خواهند شد.»

[متفق علیه]

person فرید
chat
•••

هارون الرشید و بهلول

پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۶، 2:32 PM

هارون الرشید به بهلول گفت:
می خواهی که وجه معاش تو را متکفل شوم و مایحتاج تو را از خزانه مقرر سازم تا از فکر آن آسوده شوی؟
بهلول گفت:
اگر سه عیب در این کار نبود،
راضی می شدم؛
اول آنکه تو نمی دانی به چه محتاجم،
تا آن را از برای من مهیا سازی.
دوم اینکه نمی دانی چه وقت احتیاج دارم تا در آن وقت، وجه را بپردازی.
سوم آنکه نمی دانی چقدر احتیاج دارم تا همان مقدار بدهی.
ولی خداوند تبارک و تعالی که متکفل است این هر سه را می داند آنچه را محتاجم ،وقتی که لازم است و به قدری که احتیاج دارم می رساند.
ولی با این تفاوت که تو در مقابل پرداخت این وجه، با کوچکترین خطایی ممکن است مرا مورد خشم و غضب خود قرار دهی!

person فرید
chat
•••

غفلت از یاد خدا/سوال از مرشد محترم

چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۵، 1:23 PM

📝السلام علیکم و رحمة الله برکاته
واجه جان حالتان خوب هست.
واجه جانم مدتی هست مسائلی بنده را پریشان کرده اند.
1_روزانه اگر در جمعی شرکت کنم یا به کار دنیوی مشغول باشم در عین مشغولیت از یاد خدا غافل میشوم و کیفیت درونی از بین میرود و بعد از آن تاریکی و قبضی در درونم احساس میکنم که در نماز و ذکر خشوع و خضوع را از دست میدهم.
2_ بعضی روزها به کارها بیهوده مشغولم که مواقعی باعث سستی در معمولات هم می‌شود.
3_دائما این فکر در ذهن بنده هست که اخلاص ندارم و نمیتوانم در این راه استقامت کنم روزی ذکر و عبادت را رها میکنم.
4_در میان ذکر ذهنم پراکنده می‌شود به محض اینکه متوجه میشوم که نه حواس به ذکر و نه به الله تعالی هست.
دو سوال عرفانی واجه جان خدمتتان داشتم.
1_ برای عروج و ذاکر شدن لطایف چه عملی مفید هست؟
2_ روزانه بعد از تکمیل اذکار توصیه شده در اوقات فراغت به کدام لطیفه متوجه باشم؟
محتاج دعا هستم.
بنده....... از زاهدان


✍وعلیکم السلام و رحمة الله وبرکاته عزیز.
در همه مواردی که ذکر کرده‌ اید.
کثرت ذکر،اتباع سنت،تقوا و اخلاص مفید است مقصدتان باید بندگی باشد و بس.
غفلت و مایوسی وغیره از کمی اخلاص و صدق طلب می خیزد.
دنبال حضور و غیره نباشید بلکه فقط عبودیت طلب کنید وبس.
از خداوند متعال صدق طلب واستقامت درخواست کنيد
برای عروج لطایف هم کثرت ذکر هم آنچه در بالا گفته‌ شد مفید است.
سایر اوقات به لطیفه قلب متوجه باشید.

person فرید
chat
•••

آیا دست همه دزدها باید قطع شود؟ شرایط قطع ید دزد در اسلام

چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۵، 9:49 AM

⁉️الاستفتاء⁉️( شماره ۲۴۴)


السلام علیکم واجه جان خوبید سلامتید

واجه جان درباره دزد که حکمش قطع دست هست حکومت اسلامی دست اورا قطع کند

و آیا بغیر از این حکم دیگر حکمی هم بر او هست ؟

مثلا صاحب مال بگه این مال منو دزدیده من معافش کردم و یا مال من را برگرداند من مدعی اجرای حد نمی شوم

و این کار ها سبب بشه که حد (قطع دست)جاری نشود ؛

بعضی افراد بر حکومت اسلامی ایراد میگیرند که حکم الله رو جاری نمی کنند و دست دزد هارو قطع نمی کنند و اونارو شلاق میزنند و یا بر سر حیوان سوار میکنن و در شهر می گردانند؛


✍وعلیکم السلام و رحمة الله وبرکاته عزیز.

الحمدلله خوبم.

باید گفت برای سرقتی که موجب قطع ید است فقهاء شرایط و تفصیلات زیادی ذکر کرده اند که جای در اینجا تفصیل اینجانیست، کسی با فقه و کتب فقهی آشنایی کامل دارد به خوبی می داند که مسائل فقهی بسیارپیچیده است و به این سادگی نمیتوان حکمی برای آنها صادر کرد .

به طور مثال یکی از شرایط برای سرقتی که موجب قطع ید است این است که به صورت پنهانی و خفیه باشد،اگر به صورت آشکارا باشد سرقت گفته نمی شود، بلکه غصب یا اختلاس و... گفته می شود و حکم آن جداست و قطع ید را موجب نمی شود.

شرط دیگری که ذکر کرده اند این است که سارق مال را از حرز(جایی که مال در آن برای محافظت نگهداری می شود ) صاحب مال خارج کند ودر حرز خودش داخل کند به طور مثال اگر سارقی در منزل شخصی داخل شد و در حال بازکردن گاو صندوق بود که دستگیر شد این اخذ تام گفته نمی شود و موجب قطع ید نمی شود.

یا اینکه از چوپان که در صحرا گوسفند می چراند ،گوسفندی دزدید، دستش قطع نمی شود ،ولی اگر از آغل گوسفندان سرقت کرد دستش قطع می شود.


قال الامام الكاساني:

ولو سرق من المراعي بعيرا، أو بقرة، أو شاة لم يقطع سواء كان الراعي معها، أو لم يكن، وإن سرق من العطن، أو المراح الذي يأوي إليه يقطع إذا كان معها حافظ، أو ليس معها حافظ، غير أن الباب مغلق فكسر الباب، ثم دخل فسرق بقرة قادها قودا حتى أخرجها أو ساقها سوقا حتى أخرجها، أو ركبها حتى أخرجها؛ لأن المراعي ليست بحرز للمواشي.

وإن كان الراعي معها؛ لأن الحفظ لا يكون مقصودا من الرعي، وإن كان قد يحصل به؛ لأن المواشي لا تجعل في مراعيها للحفظ، بل للرعي فلم يوجد الأخذ من حرز، بخلاف العطن، أو المراح فإن ذلك يقصد به

📚بدائع الصنائع


البته ناگفته نماند ،در مواردی که سرقت قطع ید را موجب نشود امام و حاکم اسلامی به جای آن تعزیز مناسب آن را برای سارق در نظر می گیرد.

همچنین در مذهب ابو حنیفه رحمه الله اگر قبل از مرافعه و رفتن به دادگاه سارق مال سرقت شده را به صاحبش برگرداند قطع ساقط می شود.


(ومنها) رد السارق المسروق إلى المالك قبل المرافعة عندهما، وإحدى الروايتين عن أبي يوسف.

وروي عنه أنه لا يسقط، ولا خلاف في أن الرد بعد المرافعة لا يسقط الحد.

(وجه) رواية أبي يوسف: أن السرقة حين وجودها انعقدت موجبة للقطع فرد المسروق بعد ذلك لا يخل بالسرقة الموجودة؛ فلا يسقط القطع الواجب، كما لو رده بعد المرافعة، ولهما أن الخصومة شرط لظهور السرقة الموجبة للقطع؛ لما بينا فيما تقدم، ولما رد المسروق على المالك فقد بطلت الخصومة، بخلاف ما بعد المرافعة؛ لأن الشرط وجود الخصومة لا بقاؤها، وقد وجدت

بدائع الصنائع


همچنین اگر سارق مال مسروقه را قبل از قضاوت دادگاه و قاضی مالک شد یعنی صاحب مال مالش را به سارق هبه نمود قطع دست ساقط می شود و نزد امام ابوحنیفه و امام محمد رحمهما الله اگر بعد از حکم قاضی نیز مالش را به سارق هبه نمود قطع ید ساقط می شود.


(ومنها) ملك السارق المسروق قبل القضاء نحو ما إذا وهب المسروق منه المسروق من السارق قبل القضاء، وجملة الكلام فيه أن الأمر لا يخلو إما أن وهبه منه قبل القضاء، وإما أن وهبه بعد القضاء قبل الإمضاء فإن وهبه قبل القضاء يسقط القطع بلا خلاف، وإن وهبه بعد القضاء قبل الإمضاء يسقط عندهما، وقال أبو يوسف: لا يسقط، وهو قول الشافعي - رحمهما الله

📚بدائع الصنائع


خلاصه کلام نمی توان بر حکومت و امارت اسلامی که فقهای زیادی در آن حضور دارند ایراد گرفت مطمئنا ايشان از دایره شرعی و فقهی خارج نمی شوند.

والله اعلم.

person فرید
chat
•••

اندیشه زیبا/مثنوی معنوی مولانا

سه شنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۴، 6:15 PM

عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد

بوالعجب من عاشق این هر دو ضد

📚مثنوی مولانا رومی رحمه الله


شرح: کسی که محب و دوستدار خداوند است, تسلیم آن یار و عاشق قهر و لطف اوست زیرا می داند که در نهایت هردو به صلاح خودش است.


آدمی را فربهی هست از خیال

گر خیالاتش بود صاحب جمال

📚مثنوی مولانا رومی رحمه الله


شرح: اگر افکار و اندیشه های انسان حول محور زیبایی و جمال مطلق که خداوند متعال است دور بزند تن و جان او هم قوت و نیرو و نورانیت می پذیرد.

person فرید
chat
•••

منشأ همه مشكلات ما/مثنوی معنوی مولانا رومی بلخی

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۳، 1:27 PM

هر کجا دَردی دَوا آن جا رَوَد

هر کجا فَقری نَوا آن جا رَوَد

هر کجا مُشکل جواب آن‌جا رَوَد

هر کجا کِشتی‌ست آبْ آن جا رَوَد

📚مثنوی مولانا رومی رحمه الله


شرح: همه مشکلات ما ناشی از احساس پُری است.


اینکه فکر می کنیم کسی هستیم و فضیلتی داریم و خوبی و نیکی ای.


ولی واقعیت اين است تا خود را بی نوا ندانیم به دنبال ثروت نخواهیم بود و اگر تشنه نباشیم، آب نمی جوییم.


اگر خود را فاضل و دانا بدانیم هیچگاه سراغ آموختن نمی رویم و اگر خود را خوب بدانیم به پاک کردن بدی هامان همت نمی گماریم.


تا زمانی که عجز را در خود نبینیم، توفیق خدا را هم نخواهیم یافت.


person فرید
chat
•••

درمان سحر و جادو و اذیت اجنه

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۲، 12:54 PM

إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ

300 مرتبه


اول و آخر یازده مرتبه درود شریف


بر آب دم کرده نصف رو بنوشد و نصف دیگر را در ظرف بزرگ با آب دیگر مخلوط و غسل کرده شود تا یازده روز.


بعد از آن گاه گاهی بر آب یا نوشیدنی‌های دیگر این آیه را دم کند.


إن شاء الله مشکل حل خواهد شد.


[به تعویذنویسان مراجعه نکنید و خودتان را با آیات قرآن درمان کنید]

person فرید
chat
•••

آیا لوح و قلم مخلوق اند؟

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۲۲، 6:54 AM

⁉️الاستفتاء ⁉️(شماره ۲۵۶)


السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته: حضرت جان، توضیحاتی در موضوع «لوح محفوظ وقلم» میخواستم، اینکه مخلوق است یا خیر؟ از چه ماده ای است؟ آنچه که در آن نوشته شده است، کلام الهی همچون قرآن است؟

(مفتی....از خراسان )


✍وعلیکم السلام ورحمة و برکاته..عزیز بله لوح و قلم هر دو مخلوق اند.

در مورد قلم روایت صحیح است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرمودند:

إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ، فَقَالَ لَهُ : اكْتُبْ. قَالَ : رَبِّ، وَمَاذَا أَكْتُبُ ؟ قَالَ : اكْتُبْ مَقَادِيرَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ ". يَا بُنَيَّ، إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ : " مَنْ مَاتَ عَلَى غَيْرِ هَذَا فَلَيْسَ مِنِّي ".

📚رواه ابوداود و الترمذی

حكم الحديث: صحيح


وقال الطبراني حدثنا محمد بن عثمان بن أبي شيبة حدثنا منجاب بن الحارث حدثنا إبراهيم بن يوسف حدثنا زياد بن عبد الله عن ليث عن عبد الملك بن سعيد بن جبير عن أبيه عن ابن عباس أن رسول الله صلى الله عليه وسلم - قال إن الله خلق لوحا محفوظا من درة بيضاء صفحاتها من ياقوتة حمراء ....

📚تفسير ابن کثیر


عن ابن عباس قال : " اللوح من ياقوتة حمراء ، أعلاه معقود بالعرش وأسفله في حجر ملك يقال له ماطريون ، كتابه نور ، وقلمه نور ، ينظر الله - عز وجل - فيه كل يوم ثلاثمائة وستين نظرة ; ليس منها نظرة إلا وهو يفعل ما يشاء ; يرفع وضيعا ، ويضع رفيعا ، ويغني فقيرا ، ويفقر غنيا ; يحيي ويميت ، ويفعل ما يشاء ; لا إله إلا هو " . وقال أنس بن مالك ومجاهد ، إن اللوح المحفوظ الذي ذكره الله تعالى في جبهة إسرافيل . وقال مقاتل : اللوح المحفوظ عن يمين العرش . وقيل : اللوح المحفوظ الذي فيه أصناف الخلق والخليقة ، وبيان أمورهم ، وهو أم الكتاب ..

📚تفسير القرطبی


خلاصه لوح نیز مخلوقی است که قضا وقدر الهی و حوادث ممکنات در آن ثبت گردیده است،و آیا درآن تغییر و محو و اثبات صورت می گیرد،در این باره کلام طویل است به تفسیر روح المعانی رجوع کنید در ذیل آیه:یمحو الله ما يشاء و یثبت..."رعد/۳۹

حضرت علامه سیدی علامه سربازی رحمه الله در مورد این بیت قصیده بردیه که اشکال وارد کرده بودند:

و من علومک علم اللوح والقلم

فرمودند:علم لوح وقلم محدود و متناهی است ولی علم خداوند لا محدود و لا متناهی است و تنها در لوح نیست آلوسی رحمه الله نیز قریب سخن حضرت می گوید:امتناع ظرفية المتناهي لغير المتناهي ضروري... غیر از قرآن کریم را که در آن نوشته شده است نمی توان گفت کلام الهی است.

والله اعلم

person فرید
chat
•••

مناظره امام ابوحنیفه با ملحدین زمانش

جمعه ۱۴۰۲/۰۵/۲۰، 11:0 AM

◾ملحدین از امام ابوحنیفه سوال کردند که پروردگارتان در چه سالی به وجود آمده است؟ امام پاسخ داد که الله متعال قبل از تاریخ و زمان موجود بوده و قبل از او کسی نبوده است. امام از آنان‌ سوال نمود: قبل از چهار چه عددی است؟ گفتند: سه. باز از آنان‌ پرسید قبل از سه؟ گفتند: دو. پرسید قبل از دو؟ گفتند: یک. برای آنان گفت: قبل از یک چه عددی است؟ گفتند: هیچ عددی قبل از یک نیست. امام فرمود: هنگامی‌که قبل از واحد عددی هیچ عددی نیست، پس چطور قبل از واحد حقیقی که الله متعال باشد، کسی باشد! براستی که او قدیم است و قبل از او کسی نیست.


◾ملحدین سوال کردند که پروردگارت به چه جهتی روی می‌آورد؟

◻️ امام در پاسخ از آنان‌ سؤال نمود: اگر شما فانوسی را در مکان تاریک بگذارید، نورش به کدام جهت است؟ گفتند: به هر جهت (نور می‌دهد).

امام فرمود: پس هنگامی‌که نور صنعتی به این گونه است، پس الله که نور آسمان و زمین است چگونه می‌شود!


◾ ملحدین سوال کردند: از ذات پروردگارت چیزی برای ما بگو: آیا مثل آهن سخت است یا مثل آب روانِ یا مثل دود و بخار جاری است؟

◻️ امام در پاسخ فرمود: شما تا حالا بالای سر مریضی که در حال جان دادن است نشسته‌اید؟ گفتند: نشسته ایم. فرمود: بعد از مرگ با شما صحبت کرده است؟ گفتند: خیر. باز گفت: آیا قبل از مرگ تحرک و صحبت می‌کرد؟ گفتند: بله. امام فرمود: چه چیزی حالت او را تغییر داد؟ گفتند: خارج شدن روح. امام فرمود: این روح را برایم توصیف کنید که مثل آهن جامد است یا مثل آب روانِ و یا مثل دود و بخاری جاری است؟ گفتند: ما در مورد روح چیزی نمی‌دانیم. امام فرمود: شما هنگامی که به حقیقت روح که مخلوق است علم ندارید، پس چگونه از من می‌خواهید که ذات الهی را برای شما توصیف کنم؟

person فرید
chat
•••

واردات و حالات عرفانی سالک

چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۱۸، 1:53 PM

🔅 الشيخ ابن عطاء الله اسکندری رحمه الله در الحكم العطائیه می فرماید:

🔸« لاتطلب بقاء الواردات بعد أن بُسطت أنوارها، و أودعت أسرارها، فلك في الله غِنيً عن كل شيء، وليس يغنيك عنه شيء. تطلعك إلي بقاء غيره، دليل علي عدم وجدانك له، واستيحاشك لفقدان ما سواه، دليل علي عدم وصلتك به»

"بعد از اینکه انوار واردات و حالات عرفانی در وجودت منتشر گردید و اسرارش را برایت به ودیعت نهاد خواستار بقای آنها نباش خدا در عوض هر چیزی برایت کافی است و هیچ چیزی تو را از خداوند بی نیاز نمي کند منتظر بودن برای بقای غير خدا دلیل بر این است که هنوز خدا را نیافته ای،و وحشت کردن از نبود ما سوای خدا دلیل بر این است که هنوز به خدا واصل نگشته ای"

✔شرح:واردات وحالات عرفانی که برسالک در اثر تقوا و مداومت بر ذکر وارد گردد دارای انوار واسراری است که برای سالک به ارمغان می آورد البته خود واردات دوام ندارند و مقصود نیستند ، پس سالک نباید به واردات چشم بدوزد و به آنها دل بندد بلکه باید دل را به خدا بندد وبس ،و اینکه سالک طالب غير خدا باشد،و از نبود غیر خدا چه واردات و چه حالات و چه دیگر چیزها پریشان و اندوهگین گردد دلیل بر این است که هنوز به خداوند متعال واصل نگشته و او را نیافته است و هنوز در راه سلوک ناقص است

person فرید
chat
•••

اجتناب از مکروهی بهتر از ذکر و مراقبه

چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۱۸، 12:22 AM

گل برگی از مکتوبات امام ربانی مجدد الف ثانی رحمه الله


پس رعایت ادبی و اجتناب از مکروهی،

اگر چه تنزیهی باشد،

فکیف که تحریمی،

به مراتب از

ذکر

و فکر

و مراقبه

و توجه

بهتر باشد.


آری!

این امور

به این رعایت و اجتناب

اگر جمع کند،

فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا

[پس هر آئینه فائز شد به پیروزى بزرگ]

(سوره احزاب آیه 71)

وَ بِدُوْنِهِ خَرْطُ الْقَتَاد


دفتر اول، مکتوب : ۲۹

person فرید
chat
•••

پذیرش قبض در سلوک عرفانی

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۱۵، 7:4 AM

🔆شاد از غم‌شو، که غم دام لقاست

🔆 اندرین ره سوی پستی ارتقاست

📚مثنوی مولانا رومی رحمه الله


شرح:حضرت رومی رحمه الله:در پذیرش غم و به اصطلاح صوفیه قبض به عنوان واقعیتی از سلوک عرفانی معتقد است باید شادمانه آنها را پذیرفت واز وجود آن آشفته و سراسیمه نگردید بلکه باید صبر نمود و از میان آن به مراتب بالاتر کمال و بالندگی دست یافت.حضرت حکیم الامت اشرف علی تهانوی قدس سره نیز می فرمايد حالت قبض ارفع تر است ودر صورت صبر سالک را به مراتب بالاتری عروج می دهد.


مراد از این ره: راه عرفان است

person فرید
chat
•••

نامه یکی از کارگزاران به عمر بن عبدالعزيز رحمه الله

چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۱۱، 2:4 AM

یکی از کارگزاران عمر بن عبدالعزيز -رحمه الله-به نام عدی بن أرطأة نامه‌ای به ایشان نوشت بدین مضمون:


«اما بعد... اینجا مردمانی هستند که خراج ( مالیاتشان ) را نمی‌دهند مگر آنکه شکنجه شوند»


عمر بن عبدالعزیز در پاسخ نوشت: «اما بعد... بسیار جای تعجب است که برای شکنجه‌ی انسان‌ها از من اجازه می‌گیری! انگار اجازه‌ی من تو را از خشم الله نجات خواهد داد و انگار خشنودی من تو را از ناخشنودی الله خواهد رهاند! به الله سوگند اینکه با جرمشان به دیدار پروردگار روند برایم خوش‌تر است که با شکنجه‌شان به دیدار الله روم! والسلام»


کتاب "الخراج" امام ابویوسف رحمه الله

person فرید
chat
•••

حسادت بیماری قلبی

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۹، 7:16 AM

حسادت، یکی از بیماریهای مهم قلبی است.
مرضی عام و فراگیر که فقط تعداد اندکی از مردم، از آن در امان اند.
معروف است که میگویند: هیچ کس از حسادت بری نیست
با این فرق که شخص حریص و آزمند، آن را آشکار میکند
و شخص کریم و محترم آن را پنهان میدارد.
به حسن بصری رحمه الله گفتند: آیا مؤمن، حسد میورزد؟ گفت: مگر داستان یوسف علیه السلام و برادرانش را از یاد برده‌اید؟
حسد در دل انسان رخنه میکند و تا زمانی که به مرحله عمل در نیامده باشد، گناهی محسوب نمیشود.
کسی که در دلش نسبت به شخص دیگری، حسد ورزد، باید با به کار بردن صبر و تقوی، اثر آن را از دل بزداید و آن را برای خود، زشت پندارد.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله

person فرید
chat
•••

توهین به علمای ربانی/جواب استاد مولانا قاری رحمت الله گمشادزهی

جمعه ۱۴۰۲/۰۵/۰۶، 10:19 AM

جواب استاد مولانا قاری رحمت الله گمشادزهی دامت برکاته.، به کسی که به علمای ربانی توهین کرده بود .........
بر آ ای شمس تبریزی زمشرق
که اصلِ اصلِ اصلِ هر ضیایی
=====
اولیا را هست قدرت از اله
تیرجسته باز آرندش زراه

البته کاربعضی غیرمقلدین از پندو موعظه گذشته


پسرجان!!
به ملا و مولوی‌های امروزی که از حصول علم باطن و عرفان و از تزکیه نفس دور مانده‌اند ممکن است لب‌گشایی کنی و آسیب نبینی ولی خیلی مراقب باش که اولیا و دوستان خاص و مقرب الهی که آخرین نمونه بارز آن (مولانا محمدعمر سربازی رحمه‌الله تعالی علیه) بود بی‌ادبی و گستاخی نکنی که نه خودت بلکه اولاد و نوه و نتیجه‌های بیچاره توهم آسیب می‌بینند.

چطور نمیدانی که مولای روم تا قبل از آشنایی با شمس تبریز به علوم ظاهر سرگرم بود و وقتی در مجلس شمس تبریزی نشست آنجا بود که تازه متوجه شد که تابحال به قطره‌ای از دریا اشتغال داشته،
و تصمیم گرفت که از شمس بخواهد که به او درس باطن و مراحل عرفان بدهد، آن روز شمس شرط گذاشت که خود مولانا برود و برایش شراب تهیه کند و گفت بعدا من بشما درس و اسباق عرفان می‌دهم.
هدف شمس روشن بود، تا به مولانا بفهماند که این تعظیم و سرخم کردن و مولانا مولانا گفتن مردم به نخی بند است و نباید به آن اهمیت داد .


دوست عزیز بشما توصیه میکنم کتاب عرفانی مثنوی را بدون تعصب حتما مطالعه کنید
یا حد اقل چکیده آنرا که در چهار جلد چاپ شده بنام سیرمعنوی حتما مرور کنید.


و بگذار در آخر بعد از این همه سال دوباره یادی از خاطرات استادی بی‌همتا و اهل معرفتی بی‌ریا بکنم

روزی مولانا محمد عمر سربازی که آرامگاهش مملو از نور و الطاف الهی باد در درس بخاری شریف یا ترمذی (در این لحظه دقیق یادم نیست) فرمودند:
وقتی به محضر باسعادت شاه غوث محمد هروی تشرف یافتم، و ایامی در مجلس ایشان بسر بردم و توصیه‌هایی فرمودند ،
یک روز قبل از خداحافظی، ایشان خلافت‌نامه‌ای به بنده دادند و فرمودند که شما خلیفه و جانشین بنده در طریقت و عرفان هستید اجازه دارید به بندگان خدا درس باطن بدهید
من عرض کردم جناب استاد و مرشد عزیز من نالایق خود را در آن مقام نمی‌بینم که به همچین مقامی رو کنم و ضعیف هستم.
ایشان فرمود شما را کار نباشد اولیاء‌الله اگر بخواهند از چوب خشکی که بر نوک کوه نصب شده می‌توانند میوه بچینند و میل کنند، اما سعی کن در شهرها زندگی نکنی و در کوهی ساکن شو،
من عرض کردم یاشیخ کوه و روستا در اطراف ما بسیار است دقیقا بفرمایید کجا ؟
ایشان فرمود چنین مکانی که در آنجا بار اول ورود کنی قلبت آنجا را می‌پذیرد و نوعی حس آرامش به تو دست می‌دهد.

دوستان و ای بندگانی که گمان می‌کنید تقرب جستن به خدا و از مخلصین بارگاه الهی شدن فقط با یک عمامه و ریش دراز و یک عصا و جبه بلند بدست می‌آید سخت در اشتباهید مولانا محمدعمر سربازی خون دل خورد تا به آن مقام رسید
از کوچکترین شبه و مکروهی اجتناب ورزید

چرا بعد از او دیگر هیچ عالمی نتوانست مثل او سرگشتگان و دلدادگان را از دور دست‌ها به کوهی پرت و صعب العبور بکشاند !
به راستی چه چیزی و چه نیرویی وجود داشت که خلق خدا از کردستان و از تاجیکستان ،افغانستان و پاکستان به سمت او سرازیر شوند ...
تقوا، خداترسی، با خدا و خلق یک رو بودن، و از همه مهمتر ناله‌های جانسوز و دعاهای نیمه شب آن عالم ربانی بود که شیفتگان گرداگرد او در کمال ادب و سکوت به صحبت‌های ایشان گوش‌جان می‌سپردند..

و حیف و هزاران حیف که دیگر شخصیتی مثل او نمونه زنده‌ای برای ملت باشد دیگر در میان ما نیست.

person فرید
chat
•••

معرفی کتاب بامداد حسین سلیمان پور

جمعه ۱۴۰۲/۰۵/۰۶، 3:10 AM

کتاب بامداد نوشته حسین سلیمانی‌پور است.


پرونده شاهان ساسانی که حدود چهارصد سال بر ایران حکم‌رانی کردند و مسلمانانِ عرب، طومارشان را در هم پیچیدند و نیز، سلسله شاهان قبل از آنان، هرگز پرونده قابل دفاعی نیست.


ظلم و جور بی‌حد و حصری که آنان بر ملت مظلوم و ستمدیده خود روا داشتند، باعث شد ایرانیان دین جدید، یعنی اسلام را که پیام آن مساوات و رهایی از نوکری انسان‌ها بود، با آغوش باز بپذیرند، حتی اگر پیام‌آوران این دین، با آنان هم‌وطن و هم‌زبان نباشند.


در رمان بامداد تلاش شده است گوشه‌ای هر چند اندک از اوضاع اجتماعی ایرانِ آن زمان و زندگی خفت باری که ایرانیان در آن می زیستند و جوّ خفقانی که شاهان ساسانی و روحانیان زرتشتی جهت رسیدن به لذات خویش بر مردم تحمیل کرده بودند، به تصویر کشیده شود تا خواننده را با واقعیت‌هایی که کمتر به آن پرداخته شده است آشنا سازد.


خواندن کتاب بامداد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به رمان تاریخی پیشنهاد می‌کنیم


بخشی از کتاب بامداد:


شب هنگام پریچهر بر حصیری زِبر و خشن که اندام نرم و نازکش را می‌آزرد، دراز کشیده بود و به آسمانِ بی‌کران و ستاره‌های نورانی‌اش نگاه می‌کرد. صدای زمزمهٔ مادر که رو به اخگرهای نیمه‌جانِ آتشِ دیگدان، با اهورامزدا نیایش می‌کرد، به گوشش می‌رسید:

«باور دارم به دین مزداپرستی که آوردهٔ زرتشت است. پیرو آموزش‌های اهورایی هستم که از دیو به دور است. من اهوراپرست زرتشتی‌ام. من می‌ستایم و ارج می‌گذارم و خشنود می‌کنم فرشتهٔ پاسبان شب پاک را. من هماره و در همه‌حال اهورامزدا را می‌ستایم...»

پریچهر با چشمان زیبای خود به دنبال ستارهٔ اقبالش در آسمان زرنگار شب می‌گشت. چشمش به ستاره‌ای پرنور و روشن که در افق خودنمایی می‌کرد، افتاد. با خود گفت: «یافتم، ستارهٔ من همین است.»

اما حسی به او می‌گفت: «نه پریچهر، این نمی‌تواند ستارهٔ تو باشد. تو چنین ستارهٔ پرفروغی نداری! این ستارهٔ دختران طبقات برتر است که در ایران‌زمین و در قلمرو حکومت ساسانیان زندگی می‌کنند. تو از طبقهٔ پایین و پست دهقانانی و ستاره‌ات به این درخشانی و زیبایی نیست. این ستاره مال دختران طبقهٔ سلحشوران، موبَدان و شاید هم شاهان است. اصلا چه معلوم که این ستارهٔ دختر شاهنشاه ساسانی نباشد؟!»...

person فرید
chat
•••

عشق عارفان/مثنوی معنوی

پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۵، 2:20 PM

🔆عشق چون کشتی بود بهر خواص

🔆کم بُوَد آفت بود اغلب خلاص

🔆زیرکی بفروش و حیرانی بخر

🔆زیرکی ظنّ است و حیرانی نظر

مثنوی_مولانا رومی رحمه الله


عشق برای بندگان خاص و عارفان خدا همانند کشتی است و بیشتر آنها با آن نجات می یابند و آسیب های کمی دارد.

زرنگی و عقل گرایی خودت را بفروش و به جای آن حیرت عرفانی را جستجو و خریداری کن. زیرا زرنگی همراه با شک و تردید است ولی حیرانی عرفانی همراه با یقین و اطمینان.


زیرکی: تکیه بر عقل محاسبه گر جهت کشف حقیقت است.

حیرانی: مرحله ی مستی فرا عقلی است.

person فرید
chat
•••

عقيده صحيح در سلام تشهد

سه شنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۳، 3:36 PM

سؤال:

عقيده‌ي اهل سنت و جماعت در مورد سلام به پيامبر صلی‌الله علیه وسلم در تشهد با الفاظ «السلام عليك» (كه عقيده‌ي ما نيز بر لفظ خطاب است) بر چه مبنايي مي‌باشد؟ آیا لفظ خطاب علیک بر حاضر و ناظر بودن پیامبرمان دلالت می‌کند؟


جواب: علماي مذهب احناف در اين مورد دو نظر دارند:

گروهي سلام دادن به نبي صلی‌الله علیه وسلم را حكايتي از واقعه‌ي شب معراج مي‌دانند كه خداوند متعال به نبي مكرم خود در بالاي آسمان هفتم در شب معراج سلام داده و ما بنابر همان واقعه، سلام مذكور را در نماز يادآوري و وِرد زبان خود مي‌گردانيم ( برای مطالعه دلایل فقهی به حاشیه یک در آخر مطالب مراجعه کنید)

ولي گروهي ديگر از علماي احناف چون علامه ابن عابدين شامی رحمه‌الله سلام مذكور را به حالت انشاء بهتر مي‌دانند ( برای مطالعه دلایل فقهی به حاشیه دو در آخر مطالب مراجعه کنید)

؛يعني وقتي مسلمان در تشهد سلام مي‌دهد، گويا كه خود او اين سلام را از محل نماز خود نثار روح «محمّد مصطفي» صلی‌الله علیه وسلم مي‌كند، ولي در هر دو صورت ـ كه صحيح هستند ـ داشتن چنين عقيده‌اي كه روح پيامبر اكر م صلی‌الله علیه وسلم در وقت سلام دادن در تشهد حاضر و ناظر است، در هيچ كتاب معتبر فقهي نيامده است و اين عقيده‌ي خلاف سنت، عقيده‌اي است كه بعضی ها بنابر ظن و گمان‌هاي خود از احاديث و عبارات فقهي فهميده‌اند.!!!

عقيده‌ي ما در فرستادن سلام به نبی صلی‌الله علیه وسلم و نحوه‌ي رسيدن آن به ذات اقدس ايشان به مانند اعتقاد در فرستادن صلوات در ديگر مواقع مي‌باشد ( برای مطالعه دلایل فقهی به حاشیه سه در آخر مطالب مراجعه کنید)

يعني همان‌طور كه در وقت فرستادن صلوات اعتقاد داريم كه فرشتگان صلوات ما را به نبي صلی‌الله علیه وسلم مي‌رسانند در مورد سلام تشهد نيز لازم است كه چنين عقيده‌اي را داشته باشيم؛ چنان‌كه در حديث «مشكوة شريف» كتاب «الصلوة باب صلوة علي‌النبي» آمده است:

ان للهِ ملائكةً سياحين في‌الارض يبلغوني من امتي السلام

يعني: «يقيناً براي خداوند متعال، فرشتگاني در حال سياحت در كره زمين وجود دارند كه سلام امت مرا به من مي‌رسانند.» (نه اين‌كه من همه جا حاضر و ناظر باشم)

علامه و محدث كبير، مولانا محمديوسف بنُّوري رحمه‌الله شاگرد بزرگوار امام‌العصر، الحافظ محمد انورشاه كشميری رحمه‌الله (اين دو عالم برجسته از بزرگ‌ترين محدثين مذهب حنفي در قرن گذشته بوده‌اند) در كتاب «معارف‌السنن» ج3، ص90 بحث تشهد در اين مورد مي‌فرمايند:

«واعلم أن من قال: السلام عليك و هو يزعم أنه عليه‌السلام يسمع كلامه و يعلمه فارتكب امراً‌ منكراً في الشرع، فان علم النبي صلی‌الله علیه وسلم اطلاعي لا كلي و علم الله غير متناهٍ و علمهصلی‌الله علیه وسلم متناه كما نطقت به نصوص من الكتاب و السنة كثيراً و لهذا الفقهاء يكفرون من اثبت علم الغيب لغيره تعالي... كما في رد المحتار باب المرتد.»

يعني: «توجه داشته باشيد، اگر كسي در حين گفتن «السلام عليك» در نماز اعتقاد داشته باشد كه نبي صلی‌الله علیه وسلم كلام او را مي‌شنود و از حال او خبر دارد، به گناه بزرگي مبتلا شده است؛

زيرا علم نبي اكرم صلی‌الله علیه وسلم اطلاعي است (فرشتگان به او سلام و صلوات را مي‌رسانند) نه آن‌كه خود نبي اكرم صلی‌الله علیه وسلم از همه چيز خبر داشته باشد و علم خداوند متعال نامتناهي است و علم نبي اكرم صلی‌الله علیه وسلم محدود است (که به آن انباء الغیب گفته می‌شود نه علم غیب)

چنان‌كه چنين مطلبي از آيات قرآن و احاديث شريفه به كثرت ثابت است و از همين جهت فقهاء در مورد كسي كه علم غيب (علم امور پنهان از چشم‌ها و گوش‌ها) را براي غير خدا ثابت كند، حكم كفر را داده‌اند؛ چنان‌كه اين مطلب در ردالمحتار باب مرتد آمده است.»


توضیحات و پاورقی ها:

( حاشیه یک )

ر. ك به هدايه تاليف أبي الحسن علي بن أبي بكر بن عبد الجليل الرشداني المرغيناني الحنفي رحمه‌الله متوفي 593 هـ ج/1 باب صفة الصلوة بحث تشهد، حاشيه علامه لكهنوي رحمه. قوله السلام عليك حكاية للسلام الذي رده الله تعالي علي نبيه ليلة المعراج لما اثني علي الله تعالي بثلثه الاشياء.


( حاشیه دو )
ردالمحتار ج2/269 مطلب في عقد الاصابع عند التشهد: (و يقصد بألفاظ التشهد) معانيها مراده له علي وجه (الانشاء) كانه يحيي الله تعالي و يسلم علي نبيه و علي نفسه و اوليائه (لا الاخبار) عن ذلك.


( حاشیه سه)

(من صلي علي عند قبري سمعته ومن صلي علي نائيا) أي بعيدا عني (أبلغته) أي أخبرت به علي لسان بعض الملائكة لان لروحه تعلقا بمقر بدنه الشريف وحرام علي الارض ان تأكل أجساد الانبياء فحاله كحال النائم (هب عن أبي هريرة) قال ابن حجر رحمه‌الله اسناده جيد. (التيسير بشرح جامع‌الصغير ج2/828)

التماس دعا.


نویسنده: مفتی حافظ امان الله آخوند یلمه

person فرید
chat
•••

هر گریه ای، علامت و دلیلِ  کمال نیست

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۲، 9:24 PM

✍ حضرت شیخ التفسیر والحدیث مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله


🔹 بزرگان فرموده اند: هر گریه، دلیل بر کمال فرد نمی شود‌.

افراد زیادی هستند که در ظاهر صاحب کمال به نظر می آیند و در حین سخن گفتن گریه می کنند، اما در واقع هیچ کمالی ندارند.

🔹کمالات و کرامات افراد باید با ترازوی شرع سنجیده شود؛ زیرا اگر احوال و اعمال کسی مورد تایید شرع نباشد، به پشیزی نمی ارزد و دلیل ولایت وی نیستند.

اگر خداوند متعال بر یکی بر مبنای خوف الهی گریه طاری کند، نعمت خوبی است.

اما گریه به تنهایی کمالی نیست و چنین هم نیست که انسان با گریه به کمال می رسد.

🔹بنابراین، تمنای گریه کمال نیست.

بسیاری از افراد طبعاً نرم دل و بلکه "بُز دل" هستند که به اندک امری گریه می کنند.

من خودم بسیاری را دیده ام که خیلی گریه می کنند و به کوچکترین سخنی، اشک چشمانشان می ریزد، اما می دانم که اغلب اینان از ترس خداوند متعال نمی گریند، بلکه در طبع او ضعف و جُبن هست و خود به خود از مسایل و حوادث متاثر می شوند.

این جُبن و ترس، نامردی است.

مثل یک مریض که به اندک موضوعی شروع می کند به گریستن و داد و فریاد به راه انداختن.

[این ها عیب است، نه کمال.]

🔹در اصل عجز و نیاز انسان است که او را به جایی می رساند و این عجز از قلب نشأت می گیرد.

عجز و نیازی که انبیاء علیهم السلام داشتند، از قلب شان سرچشمه می گرفت؛ در قلب آنان دغدغه و لرزش می آمد و قلب شان می گریست.

نزد آنان گریه ی چشم چندان نبود.

🔹صاحبان کمال زمانی که به کمالات می رسند، اشک چشم شان نمی ریزد، بلکه قلب شان می گرید و اشک آلود می شود.

عرفی رحمه الله در این مورد گفته است:

عرفی به گریه اگر میسّر شدی وصال / صد سال می توان که به تمنا گریستن

خاقانی رحمه الله هم گفته است:

پس از سی سال این معنا محقق شد به خاقانی ‌/ که یک دم با خدا بودن، به از ملک سلیمانی

پس، کسی تا سی سال هم به تمنا بگرید، به درجه ای که مقام ذکر الله و عبادت است، نمی رسد.


📕 تفسیر تبیین الفرقان: جلد: ١٣

person فرید
chat
•••

«ابلیس»، نخستین مروج موسیقی در جهان

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۲، 9:19 AM

نخستین کسی که موسیقی نواخت، «ابلیس لعین» بود.


غزنوی می گوید: حضرت «آدم» علیه السلام، اولاد «هابیل» علیه السلام، را در بالای کوه و اولاد «قابیل» را که دخترانی بسیار زیبا داشت، در پایین کوه اسکان داده بود. «شیطان» برای این که آنان را گمراه سازد، به فکر جمع کردن شان افتاد. او نزد آنان به نی زدن پرداخت.


پیش اولاد «قابیل» رفت و به آنان گفت: شما را پریشان و غمگین می بینم؛ اما من کاری می کنم که شاد و خرم شوید. آن گاه شروع به زدن نی کرد و آنان دور او جمع شدند.


سپس پیش اولاد «هابیل» علیه السلام، رفت و آنان را نیز برای شرکت در مجلس شاد خود دعوت کرد. آنان نیز شرکت جستند.


بدین ترتیب راه مخالطت میان اولاد ذكور و إناث این دو برادر گشوده و زمینه ی فحشا هموار شد و آنان به زنا مبتلا گردیدند.


📚منبع: تفسیرتبیین الفرقان ص ٣٢ج ١٦
📌اثری گــرانقدر از : قطب الارشـاد شیخ التــفسیر والحــدیث عـلامــه شهــیدمــولانا محــمد عـمرســربازی رحمــةاللــه علیــه

﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌
﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌﹌

person فرید
chat
•••

از هستی مجازی خویش بگذر

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۵/۰۱، 5:54 PM

🔆ما بها و خونبها را یافتیم

🔆جانب جان باختن بشتافتیم


📚مثنوی مولانا رومی رحمه الله


ما به این راز پی بردیم که چه ارزشی داریم و با چه کسی باید معامله کنیم, بنابراين باید در راه رسیدن به خداوند متعال جان خویش را فدا و فنا کنیم و از همه هستی خویش بگذریم تا به عشق حقيقی و وصال الهی که خونبهای فنا شدن در راه اوست دست یابیم.


یعنی مولانا رحمه الله می گوید:از هستی مجازی خویش بگذر و نفس خود را پایمال کن تا به وصال الهی که خون بهای این بهای پرداخته شده است برسی


احمد عبدالحق مجددی غفرله

person فرید
chat
•••