محبت دیوبندیان به اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم

شنبه ۱۴۰۳/۰۸/۱۲، 3:20 AM

حساسیت شدیدی که دیوبندیان نسبت به صحابه رضی الله عنهم و مقام شامخ آن عزیزان دارند

در اثر تعلیمات مجدد الف ثانی قدس سره است

کسانی که مکتوبات ایشان را مطالعه کرده اند

به وضوح در خواهند یافت که در هندوستان در آن دوران تاریک

که در اثر مجاورت و روابط با صفویان

مقام اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم کمرنگ شده بود

این مجدد الف ثانی قدس سره بود که در این امر اصلاحات بزرگی ایجاد فرمود.

جزاه الله عن الامة خير الجزاء


فکر و تفکر جهادی برای احیای خلافت اسلامی و احیای سنت و از بین بردن بدعات از اهداف اساسی بنای دارالعلوم دیوبند بوده است.

گروهی فکر می کنند مکتب دیوبند محض مکتبی علمی است یا فقط مکتبی عرفانی است که در واقع این تفکری اشتباه ست بلکه

مکتب دیوبند مکتبی، علمی، عملی و جهادی است در جهت سر وسامان دادن به وضعیت پریشان این امت هر کس غير از اين گمان دیگری دارد مکتب دیوبندیان را نشناخته و هضم نکرده

✍احمد عبدالحق مجددی غفرله


الحمد لله زندگی نامه و سیرت امام و مجاهد مجدد قرن سیزدهم سید احمد شهید قدس سره به نام "سیرت سید احمد شهید "تالیف علامه سید ابوالحسن ندوی رحمه الله به فارسی ترجمه شده است خواندن این کتاب روح ایمانی را سرشار می کند به نظر بنده نابود خواندن اين کتاب و آشنایی با سیره و مسلک این امام بر پیروان مسلک دیوبندیان لازم و ضروری است، ناگفته نماند حضرت سید احمد شهید قدس سره یکی از ستون های سه گانه مکتب دیوبندیان است.

خواندن سیرت اسلاف و پیشوایان مکاتب فکری بر رهروان راه این عزیزان امری لازمی است.

سید احمد شهید آن امام مجید

بدعت را سر برید سنت را کرد تجدید

جان فدا کرده با عشق در راه جهاد

او امام ماست بی هیچ شک و تردید

همه مشایخ سر در رهش نهادند

چون شاه عبدالرحیم با هزارن مرید

گفت مریدان را به آواز بلند

مصطفی را دیدم سید را کرد تایید

مکتب دیوبند دانی که چیست؟

غیرت الف ثانی، فکر دهلوی ،جهاد سید احمد شهید

✍احمد عبدالحق مجددی غفرله

person حسام الدین💚
chat
•••

❇️ آنگاه که بهترین خلایق بدترین آن می شوند 

پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۲۳، 2:59 PM

امام ربانی مجدد الف ثانی شیخ احمد سرهندی نقشبندی رحمه الله


بسم الله الرحمن الرحیم

علماء را محبت دنیا و رغبت در آن، کَلَفِ(- رنگی بین سیاهی و سرخی. سیاهی زردی آمیخته. چیزی مانند کنجد است که بر روی پدید آید. لکه ای که در صورت انسان پدید می آید. کک و مک. ماه گرفتگی روی.) چهره جمال شان است.

خلائق را اگر چه از ایشان حصول فواید است، اما علم شان در حق ذات های ایشان نافع نیامد. هر چند تایید شریعت و تقویت ملت بر ایشان مترتب است، اما گاه است که این تایید و تقویت، از اهل فجور و ارباب فتور هم می آید.

چنان که سید انبیاء، عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی آلِهِ الصَّلَوَاتُ وَ التَّسْلِیْمَاتُ، از تایید آن مرد فاجر خبر داده اند و فرموده:

إنَّ اللهِ لَیُؤیِّدُ هَذَا الدِّیْنَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ

(به تحقیق خداوند این دین را به وسیله مردی فاجر و فاسق هم تأیید و تقویت می کند).

در رنگ سنگ پارس(سنگ کیمیا) اند که از مس و آهن هر چه به او رسد، زر گردد.

و او فی حد ذاته بر حجریت خود است.

و هم چنین آتشی که در سنگ و نی مُودَع(به ودیعت نهاده شده است.) است، عالَم را از آن آتش حصول منافع است، اما آن سنگ و نی، از آن آتش درونی بی نصیب اند

(یعنی آتشی که به صورت بالقوة و به صورت یک خاصیت، در سنگ آتش زنه و نی و چوب به ودیعت نهاده شده، که خود آن ها از آن محروم اند).

بلکه گوییم که این علم در ذوات ایشان مضر آمد، که حجت را بر ایشان تمام ساخت.

إنَّ أشَدَّ النَّاسِ عَذَابًا یَوْمَ الْقِیامَةِ عَالِمٌ لَمْ یَنْفَعْهُ اللهُ بِعِلْمِهِ

(به تحقیق شدید ترین عذاب ها در روز قیامت بر کسی است که علمش به او فایده ای نرسانده است)

چگونه مضر نباشد علمی که نزد خدای عَزّ وَ جَلَّ عزیز است، و اشرف موجودات آن را وسیله دنیای دنیّه، از مال و جاه و ریاست ساخته اند.

حال آن که دنیا نزد حق تعالی، ذلیل و خوار است و بدترین مخلوقات.

پس عزیز خدا را عَزَّ وَ جَلَّ خوار ساختن، و ذلیل او را سبحانه عزت دادن، به غایت مستقبح است، و فی الحقیقت معارضه است به حق سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی.

و تدریس و افتاء وقتی نافع آید، که خَالِصًا لِوَجْهِ اللهِ سُبْحَانَهُ باشد، و از شائبه حب جاه و ریاست و حصول مال و رفعت، خالی باشد.

و علامت این خلوّ، زهد در دنیاست و بی رغبت بودن است از دنیا و مَا فِیْهَا.

علمایی که به این بلاء مبتلاء اند و به محبت این دنیّه گرفتار، از علمای دنیا اند.

ایشان اند علمای سوء، و شرار مردم، و لصوص دین.

و حال آن که ایشان خود را مقتدای دین می دانند و بهترین خلائق می انگارند.

وَ یَحْسَبُوْنَ أنَّهُمْ عَلَی شَیْءٍ، ألاَ إنَّهُمْ هُمُ الْکَاذِبُوْنَ، اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ، فَأنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللهِ، أولَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ، ألاَ إنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُوْنَ

(و مى پندارند كه ايشان بر چيزى هستند، آگاه باش هر آئينه ايشان دروغگویان اند. شيطان بر ايشان غالب آمده است، پس از خاطر ايشان ياد كردن خدا را فراموش ساخت، اين جماعه لشكر شيطان اند. آگاه باش هر آئينه لشكر شيطان، زيانكاران اند.

(سوره مجادله آیه 18 و 19)).


عزیزی ( یکی از اولیای خدا )، شیطان لعین را (در مکاشفه) دید که فارغ نشسته است. و از تضلیل و اغواء، (گمراه نمودن)خاطر جمع ساخته.

آن عزیز سرّ (علت) آن را پرسید. (شیطان) لعین گفت که علمای سوء این وقت، در این کار، با من، خود مدد (کمک) عظیم کردند، و مرا از این مهم(امر گمراهی) فارغ ساختند.

و الحق در این زمان، هر سستی و مداهنتی که در امور شرعیه واقع شده است، و هر فتوری که در ترویـج ملت و دین ظاهر گشته است، همه از شومی علمای سوء است، و فساد نیات ایشان است.


📚مکتوبات امام ربانی مجدد الف ثانی قدس سره

https://t.me/mulanafeghhi

person فــــــریــــــد🩵
chat
•••

یادی از مردان راه معرفت

چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۱۵، 2:48 PM

✍️محمد سعید مجددی غفرله


حضرت خواجه محمد معصوم سرهندی رحمه الله در سن چهارده سالگی بودند که بعرضِ والد خود امام ربانی مجدد الف ثانی رحمه الله رسانیده بودند که من از خود نوری می‌یابم که تمام عالم از آن منور است، چون آفتاب اگر آن نور فرو رود عالم ظلمانی است.


حضرت مجدد الف ثانی رحمه الله بشارت قطبیّت بایشان دادند و فرمودند که تو قطب وقت می‌شوی چنانچه در بعضی مکاتیب خود بعد از نقل بشارت مسطوره در اطراف و اکناف عالم منتشر شد چنانچه این نوشته ایشان بر این مدعا شاهدِ عدل است مصرع:

■بر حال تو هم حال تو برهان و دلیل


بیت:

■آنکه نامش بزبان برونم از بی‌ادبیست

■گرچه ذرات تنم جمله بنامش گویاست

■لیک زانجا که زبان نیز سعادت طلب است

■گر باین نام شریفش نرسانم ز جفاست

■قطب حق هادی دین خواجه محمد معصوم

■آنکه پیشش بتواضع قدِ افلاک دوتاست

■ظاهرش جمله بانوار شریف روشن

■باطنش جمله اسرار حقیقت داناست

■قطع شد بر قد او خلعت قیومیّت

■آری این خلعت فاخر بچنین قد زیباست


📚مکتوبات معصومیه [مقدمه ۲۴] مجموعه مکتوبات عروة الوثقی حضرت خواجه محمد معصوم فاروقی نقشبندی مجددی سرهندی متوفی ۱۰۷۹ ه.ق سرهند

person فــــــریــــــد🩵
chat
•••

مذمت دنیا و اهل دنیا

چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۱/۲۳، 1:19 AM
حضرت ایشان در وقت درس مکتوبات قدسی آیات حضرت امام‌ ربانی قیوم‌ زمانی مجدد‌ الف‌ ثانی رضی‌الله ‌تعالی‌ عنه در آن مقام مذمت دنیا و اهل دنیا ارقام فرموده بودند که هر که متلبس بدنیاست او را جز حسرتی و ندامتی در روز جزا نیست
و ارشاد کردند: که دنیا طلب زیادتی است بر ما یحتاج الیه
و ایضا فرمودند: که هر چیزیکه دل را از حق سبحانه و تعالی غافل سازد او دنیاست و این شعر خواندند:
چیست دنیا و لباس دنیوی
از خدا غافل شدن ای مولوی
چیست دنیا از خدا غافل شدن
نی قماش و نقره و فرزند و زن

و ایضا فرمودند: که روزی جناب پیغمبر علیه صلوات والسلام در خانه حضرت سیده النساء قرة عین‌الرسول الزهراء البتول رضی الله تعالی عنها تشریف آورده بودند دیدند که در دست مبارك آن سیدة النساء سوار نقره هستند

فرمودند (ما لی و للدنیا)

پس چون آنحضرت صلی الله علیه و سلم بخانه خود تشریف آوردند و حضرت فاطمه که فاطمه[باز دارنده] بودند محبان خود را از آتش آن هر دو دست برنجن را یك دست از دستهای خود جدا ساخته بحضور آنجناب علیه صلوات والسلام فرستادند

حضرت امام الانبیاء علیه صلوات والسلام آنرا بفقرا تصدق فرمودند.

❤#درالمعارف💙ملفوظات امام‌المتقین آیة من آیات رب‌العالمین سلطان‌الاولیا و محبوب الٰهی💛حضرت شاه عبدالله المعروف بشاه غلام‌علی قدس الله سره‌السامی

person حسام الدین💚
chat
•••

کمال کاملان

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۱/۱۴، 3:57 AM

حضرت ایشان ارشاد فرمودند:

که طالب را باید که هر لحظه و هر لمحه در خیال وصل مطلوب خود باشد و انتظار جلوه او کشد

پس آهی از دل فیض منزل خود کشیدند و فرمودند: که مناسب حال ما مضطربان فراق یار و بیقراران اشتیاق نگار این ابیات دردآلود و این اشعار غم‌آلود هستند:


ز گرمهای دوشین تو امشب یاد میکردم
سپند آسا زجا می جستم وفریادی میکردم

فریب خویش میدادم که اینك یار می آید
بهر آواز پای خاطر خود شاد می‌کردم


بعد از آن مذکور حضرت امام‌ربانی مجدد الف‌ثانی رضی‌الله‌تعالی‌عنه آمد، ارشاد فرمودند که هر کمالی که در نوع انسان ممکن الوقوع است در ایشان جلوه ظهور یافته است، مگر نبوت که ختم گردیده است بخاتم‌الرسل علیه من الصلوات اتمها ایشانند مطلع جمال پیغمبر و مظهر کمال سید بشر ‌علیه صلوات:

هر لطائف که نهان بود پس پرده غیب
همه در صورت خوب تو عیان ساخته‌اند

هرچه بر صفحه اندیشه کشد کلك خیال
شکل مطبوع تو زیباتر از آن ساخته‌اند

#درالمعارف ملفوظات امام‌المتقین آیة من آیات رب‌العالمین سلطان‌الاولیا و محبوب الٰهی حضرت شاه عبدالله المعروف بشاه غلام‌علی قدس الله سره‌السامی
person حسام الدین💚
chat
•••

صوفیه و انکار حقایق اشیاء

سه شنبه ۱۴۰۲/۰۱/۰۸، 4:31 AM

صوفیه و انکار حقایق اشیاء


✍خُویدم


بعون الله وبا مشوره ودستور پیر بزرگوارم حضرت شیخ مولانا احمد عبدالحق حفظه الله تعالی، مشغول نوشتن توضیحاتی بر شرح عقاید نسفی هستم، در یکی از حاشیه های قدیمی، قول انکار حقایق اشیاء به صوفیان کرام نسبت داده شده است که نادرستی این نسبت واضح است در این موضوع چند سطری را نقل میکنم؛


بیشتر ناآشنایان با مباحث عرفاني، وقتي مي‌شنوند به نظر عرفاء يك وجود، هستي را فرا گرفته و آن هم وجود خداوند متعال است، مي‌پندارند اين سخن به معناي انكار وجود اشیاء و كثرات است، و ازاین‌ رو عرفان را به انكار بديهيات متهم مي‌کنند، و حتي برخي دوست ‌داران عرفان نیز با تمسك به بخشي از عبارات عرفاء كه به‌ ظاهر موهم همين معناست بر اين باور شده‌اند كه از منظر عرفاني عالم يك ‌سر هيچ و پوچ است و جز خواب و خيال و سراب نيست.

علت اين كج ‌فهمي‌های مخالفان عرفان یا موافقان مزبور، آن است كه ایشان نتوانسته‌اند مدعاي عرفا را به ‌درستی درك کنند؛ زيرا آنچه در عرفان اسلامي نفي و انكار شده، وجود حقيقي موجودات است.

به نظر عرفا تنها يك وجود لايتناهي همه سطوحِ واقعيت را به معناي متن فراگرفته است، از منظر عرفاني همه كثرات واقعيت خود را به نحو تقييدي، و نه تعليلي، از متن وجود حق و از متن واقع مي‌گيرند، و به تحقق وجود حق متحقق‌اند.

در اصطلاح عرفاني، از اين نوع وجود و تحقق، با عنوان وجود مجازي، بالعرض، وهمي و خيالي تعبير مي‌شود، و همين تعابير ‌ـ كه نزد اهل آن به‌گونه‌ای بسيار دقيق نحوه تحقق كثرات را گزارش مي‌كند‌ موجب این توهم باطل مي‌شود كه به نظر عرفاء، عالم سرابي بيش نبوده كه انسان آن را در عالم توهم و خيال خود مي‌سازد.

بدین ترتیب روشن می‌شود که ایشان وهم و خيال وجودي را با وهم و خيال معرفتي و شناختي خلط کرده‌اند.

باز تأكيد مي‌كنيم که از منظر عرفان اسلامي، ما و شما و جهان و دنيا و آخرت و زمين و آسمان و فرد و اجتماع و مرگ و زندگي و كوه‌ها و درياها و ستارگان و كهكشان‌ها و... همه و همه واقعيت دارند؛ زيرا هريك از اينها با آنكه از وجود بهره ذاتي ندارند و وجود نيستند، شئون و احوال وجود بوده، به واقعيت او واقعي‌اند.


وحدة الوجود در کلام امام ربّانی


از آنجا که این اشکال بیشتر متوجه عرفای وحدت الوجودی است،نیاز است این نظریه توضیح داده شود خصوصا در کلام امام ربانی مجدد الف ثانی چراکه ایشان به ‌صراحت از دید باطنی خویش پرده بر‌می‌دارد و ‌می‌گوید که اختلاف دیگران با صوفیه، علمی‌ و از راه استدلال است و اختلاف من با ایشان عینی و از راه مشاهده: «خلاف علما با مشایخ در امور اختلافیه کمسألة‌‌ التوحید و غیرها از راه نظر و استدلال است و خلاف این فقیر با ایشانان در این امور از راه کشف و شهود»

شیخ احمد قدس الله سره در علم کلام، ‌صاحب ‌رأی و نظر و در عرفان و تصوّف از اولیای بزرگ طریقت است. وی برخلاف بیشتر مخالفانِ یک بعدی شیخ ابن‌عربی، وجوه متعددی دارد؛ حافظ، فقیه، محدث و دلبسته شریعت است؛ در عین حال قشری‌نگر و ظاهربین نیست.

هم در علوم عقلی و نقلی مرجع است و هم در علوم باطنی و سلوک، صاحب مسلک. هم به پای استدلال ‌می‌رود و هم به بال شهود و مکاشفه ‌می‌پرد؛ برای همین نقد و سخن او درباره شیخ اکبر منصفانه و مهم است.

او رعایت حقوق شیخ ابن‌عربی را بر خویش و دیگران واجب ‌می‌داند و همواره، حتی زمان نقد و نکوهش، از الفاظ و عبارات محترمانه‌ای همچون حضرت، شیخ بزرگ و شیخ اکبر استفاده ‌می‌کند و ‌می‌گوید: او نخستین کسی است که دم از علم توحید زد و وجود را از ماسوی نفی کرد. او خود را متواضعانه و فروتنانه واپس ‌مانده‌ای ‌می‌خواند که از معارف و علوم شیخ ابن‌عربی حظ ‌ها و بهره‌ها گرفته است.

مهم‌ترین و مشهورترین اثر امام شیخ ‌احمد سرهندی که حاوی نظرات اصلی اوست کتاب «مکتوبات» است، شامل علوم دینی، مسائل فقهی، کلام، فلسفه، عرفان، علم اصول و حدیث و نیز نامه‌هایی خطاب به شخصیت‌های درباری و دیوانی است که در جهت تقریب مبانی شریعت و اصلاح امور دینی به آنان نگاشته شده است.
شیخ احمد سرهندی در ابتدا خود، وحدت وجودی بوده چنانکه خود اشاره میکنند؛
«معتقَد فقیر از خوردی بار مشرب اهل توحید بود. والد فقیر قُدِّسِ سِرُّهُ به ظاهر همین مشرب بوده اند و بر سبیل دوام به همین طریق اشتغال داشته اند... فقیر را از این مشرب، از روی علم، حظ وافر بود و لذت عظیم داشت...». (مکتوبات، دفتر اول نامه ۳۱)

شیخ احمد سرهندی اعتقاد داشت که سالکان در راه معنوی و سفر باطنی خود به جایی ‌می‌رسند که از شدت محبت، هرچه جز دوست، از نظر ایشان پنهان ‌می‌شود و از وحدت وجود یا عینیّت مظهر و ظاهر و معیّت ذاتی با حق‌تعالی دم ‌می‌زنند؛ اما اگر در این مرحله گرفتار نشوند و به سیر صعودی خویش ادامه دهند، درمی‌یابند که آنچه ‌می‌دیدند، درست نبوده و مظهر، عینِ ظاهر نشده است.

او برای واضح‌تر‌شدن این معنا مثال جالبی ‌می‌آورد و چنین ‌می‌گوید که در هنگام روز ستارگان در آسمان موجودند ولی از نظرها مخفی‌اند و ما به‌علت شدّت نور خورشید و ضعف چشمان خویش، از دیدنشان محروم هستیم؛ اما اگر کسی در شب ستارگان را دیده باشد، به عین‌الیقین از وجودشان آگاه است و تابش نور خورشید در روز سبب انکارش نمی‌شود. حال اگر کسی نور چشمانش با نور خورشید مناسبتی بیابد و توانمندتر گردد، ‌می‌تواند ستارگان را در روز هم نظاره کند؛ احوال سالکانی که از شدت عشق، محبّت و عظمت مشاهدة محبوب از دیدن موجودات دیگر در‌می‌مانند و جز محبوب هیچ در نظرشان نمی‌آید، اینچنین است (همان: 1/161). او قول و ادعای وحدت وجود را نتیجة سکر و مستی ‌می‌داند و به شرط تقلیدنکردن سالک از اقوال توحیدی بزرگان، این‌گونه سخنان را تا گذشتن از این مرحله و رسیدن به مرتبة بالاتر بلااشکال ‌می‌داند و به‌سبب خطای کشفی، ملامت و طعن را از این‌گونه معارف به دور می‌بیند.

تا این هنگام که امام ربانی، داخل در طریقه نقشبندیه نشده بودند از روی علم، اعتقاد به نظریه وحدت الوجود داشته اند اما بعد از داخل شدن در این طریقه، این حال نیز بر ایشان غلبه میکند؛ وتا مدت ها دراین حال می مانند واشعاری را در این زمینه برای شیخ خود نوشته اند؛
🔹«ای دریغا کین شریعت ملت ایمانی است
🔹ملت ما کافری و ملت ترسایی است
🔹کفر و ایمان زلف و روی آن پری زیبایی است
🔹کفر و ایمان هر دو اندر راه ما یکتایی است.»
و در این حال تا مدت مدید کشید و از شهور به سنین انجامید.» شیخ احمد بعد از مدت ها از این حال بیرون آمده ونظریه وحدت الشهود را ارائه کرده اند.

در همین نامه، سرمنشا نظریه وحدت الوجود را سه چیز میدانند؛ این اقوال یا از کثرت مراقبات بر توحید است یا تکرار مکرر علم توحید- که هردو اینها علم است و ارتباطی به حال ندارد ـ و یا از حال و غلبه محبت است،«منشأ این احکام غلبه محبت است که به ‌واسطه استیلاء حب محبوب، غیرمحبوب از نظر محب برمی‌خیزد و جز محبوب هیچ نیست» شیخ ‌احمد این غلبه محبت و احکام ناشی از آن را در وحدت وجود مخالف عقل و شرع می‌داند اما آن را از سوی کسانی حرام می‌داند که بخواهند با تکلف، ‌این معانی را به شرع نسبت دهند- از دیدگاه او کسانی چون اخوان الصفا- اما کسانی چون شیخ ابن‌عربی و یارانش به این دلیل که خطای کشفی‌ شان حکم خطای اجتهادی دارد، «ملامت و عتاب از آن مرفوع است بلکه یک درجه از درجات صواب در حق او متحقق است» (مکتوبات، دفتر اول نامه ۳۱)

امام ربانی در مکتوبی میفرمایند: شیخ محی الدین ابن عربی و متابعان او می فرمایند که : اسماء و صفات واجبی جل و علا عین ذات واجب اند تعالی و تقدس، و همچنین عین یکدیگر اند. مثلا علم و قدرت چنان چه عین ذات اند تعالی عین یکدیگر اند نیز. پس در آن موطن به هیچ اسم و رسم تعدد و تکثر نباشد و تمایز و تباین نبود.

غایة ما فی الباب؛ آن اسماء و صفات، و شیون و اعتبارات، در حضرت علم تمایز و تباین پیدا کرده اند، اجمالا و تفصیلا. اگر تمییز اجمالی است، معبر به تعین اول است، و اگر تفصیلی است، مسمی به تعین ثانی.تعیّن اول را وحدت می نامند، و آن را حقیقت محمدی می دانند. و تعین ثانی را واحِدیت می گویند، و حقایق سایر ممکنات می انگارند. و این حقایق ممکنات را اعیان ثابته می دانند.

و این دو تعین علمی که وحدت و واحدیت اند، در مرتبه وجوب اثبات می نمایند. می گویند این اعیان بویی از وجود خارجی نیافته اند، و در خارج غیر از احدیت مجرده، هیچ موجودی نیست و این کثرت که در خارج می نماید، عکس آن اعیان ثابته است، که در مرآت ظاهر وجود که جز او در خارج موجودی نیست منعکس گشته است، و وجود تخیلی پیدا کرده. در رنگ آنکه در مرآت(آیینه) صورت شخصی منعکس گردد، و وجود تخیلی در مرآت پیدا کند، این عکس را، وجودی جز در تخیل ثابت نیست. و در مرآت، امری حلول نکرده است، و در روی آن مرآت، چیزی منقش نگشته. اگر انتقاش است، در تخیل است که در روی مرآت متوهم شده.(دفتر دوم، نامه اول).

خلاصه اعتقادات شیخ اکبر ابن‌عربی در موضوع وحدة الوجود طبق گفته امام ربانی اینست؛
الف) اسماء و صفات واجبی جل ‌و علاء عین ذات واجب‌اند و همچنین عین یکدیگرند مثلاً علم و قدرت هم ‌عین ذات‌اند هم عین یکدیگر. بین اسماء و صفات و نیز بین خود صفات در موطن اول که موطن حق است هیچ‌ گونه تفکیک و تمیزی وجود ندارد.
ب) اسماء و صفات در علم حضرتِ حق تمایز و تباین پیدا کرده‌اند. این تمایز هم بُعد اجمالی داشته هم تفصیلی. بُعد اجمالی تعین اول است که آن را تعین وحدت و حقیقت محمدی می‌گویند و بعد تفصیلی، تعین دوم یا عالم احدیت است که آن را اعیان ثابته می‌گویند. اعیان ثابته، حقایق سایر ممکنات اند.

این دو تعیّن، تنها وجودِ ذهنی و عقلی دارند و در خارج وجود عینی ندارند؛ فقط احدیّت محض است که در خارج موجود است و کثرات عکس آن اعیان‌ثابته (که در علم الهی تمایز پیدا کرده بودند) است که در عالم خارج، وجود تخیلی یافته‌اند؛ همانند پدیدار‌شدن چهره در آینه؛ چراکه چهره نه در آینه حلول کرده و نه بر آینه نقش بسته، بلکه فقط در تخیل موجود شده است. لهذا نسبت حلول به صوفیه وحدت الوجودی خطا است. زیرا حلول در جايي معنا دارد كه دو وجود مطرح باشد و يكي در ديگري حلول کند، يا اتحاد در صورتي معنا مي‌يابد كه دو وجود با يكديگر يگانه شوند؛ در حالی که عارفان معتقدند در كل هستي فقط يك وجود هست و مابقي شئون اويند و هيچ حظّي از اصل وجود ندارند. هرچند امام ربانی مجدد الف ثانی با نظریه وحدت الوجود، مخالف هستند ولی هنگامی که طاعنان نسبت اتحاد وحلول به شیخ اکبر میدهند به دفاع از شیخ ابن‌عربی برمی‌خیزد و معنای سخن شیخ اکبر را شرح ‌می‌دهد و او را از اتهام اتحاد وحلول مبرّی می‌کند.
از همين روست كه عارف شبستري رحمه الله مي‌ فرمایند:
🔹حلول و اتحاد اينجا محال است
🔹كه در وحدت، دویي عين ضلال است
گروهی مي‌پندارند عرفا معتقدند همه چيز خداست. زمين و آسمان و درخت و برّ و بحر و هرچه هست خداست. در حالي كه عرفا نه‌ تنها براي مخلوقات بهره‌اي از الوهيت و خداوندي و ربوبيت ذاتي قايل نيستند بلكه اساساً غير حق‌تعالي را بهره ‌مند از وجود نیز نمی‌دانند؛ يعني عكس آنچه را که عرفا مي‌گويند، به ايشان نسبت مي‌دهند. عارفان مسلمان، شأن خَلق را بسيار بسيار ضعيف مي‌شمارند، تا جايي كه براي هیچ‌یک از مخلوقات هيچ حظي از حقيقت وجود قايل نیستند و تحقق خارجي آنها را در حد حالات و شئون حقيقت وجود مي‌دانند. بر همين اساس مي‌توان گفت بينونتي كه عرفان براي حق و خلق قايل است، در هيچ برداشت ديگري وجود ندارد؛ زیرا عارفان مسلمان، وجود را مساوي حق‌تعالي مي‌دانند. از سوی ديگر، خلق را شأن وجود مي‌شمارند نه خودِ آن.
اشکال؛ شاید بگویید این موجودات که میبینیم عکس آن اعیان ثابته ی موجود درعلم الهی هستند وعلم الهی چیزی جدا از ذات الهی نیست،در نتیجه وجودِ اصلی نداریم پس چرا مکلف به عبادتیم ( یعنی مبنای شرایع بر کثرت است و تغایر احکام به کثرت مربوط است و دعوت انبیاء عَلَیهِمُ الصَّلَوَاتُ وَ التَّسلِیمَات و تنعیم و تعذیب اخروی، همه به کثرت تعلّق دارد واینها منافی وحدت الوجود هستند) ؟ جواب؛ حضرت امام ربانی جواب میدهند؛ این متخیل و متوهم، چون صُنع خداوندی است جل سلطانه، که اتقان تمام دارد، به رفعِ وهم و تخیل، مرتفع نگردد، و ثواب و عذاب ابدی بر آن مترتب باشد.
امام ربانی بعد از تشریح عقیده وحدت الوجود، به نقد این اندیشه میپردازد میفرمایند؛«این بزرگواران هرچند از تشریک وجود، تنزّه نموده اند، و از اثنینیّت گریخته، اما غیر وجود را وجود یافته اند، و نقایص را کمالات گفته اند».(دفتر دوم مکتوب اول).


نظریه امام ربانی در موضوع حقایق اشیاء


امام ربانی شیخ ‌احمد سرهندی نیز چون شیخ اکبر معتقد است تمیزات بی‌چونیِ صفات و وسعت بی‌کیفیِ اسماء در خانه علم، تفصیل و تمیز پیدا کرده و منعکس گشته‌اند با این تفاوت که شیخ ‌احمد معتقد است هر اسم و صفت متمیزه، خود مقابلی دارد در مرتبه عدم، مثلاً علم، مقابلی دارد که عدمِ علم است (جهل) و قدرت مقابلی دارد که عدم قدرت است (ضعف) از دیدگاه متفاوت شیخ ‌احمد، نه تنها صفات واجبی در علم حق تفصیل پیدا کرده‌اند بلکه «آن عدمات متقابله نیز در علم واجبی جل شأنه تفصیل و تمیز پیدا کرده‌اند و مرایای اسماء و صفات حقایق ممکناتند، آن عدمات در رنگ اصول و مواد آن ماهیات‌اند و آن عکوس همچون صور حاله در آن مواد، پس حقایق ممکنات نزد شیخ‌ محی‌الدین همان اسماء و صفات متمیزه‌اند در مرتبه علم و نزد فقیر(امام ربانی) حقایق ممکنات، عدمات‌اند که نقایض اسماء و صفات‌اند(نه خود اسما وصفات)».
پس نزد امام ربانی اسماء و صفاتِ واجب با مقابلان خود (عدمات) که در عالم امکانند متمزج می‌شوند و ماهیات به وجود می‌آیند. بدین‌ترتیب، ماهیات وجهی وجوبی و وجهی عدمی دارند. حال هرگاه خداوند بخواهد ماهیتی از این ماهیات را به وجودِ ظلی، که پرتویی از حضرت وجود است متصف گردانده و موجود کند، پرتویی از خود را بر این ماهیتِ متمزج افکنده و مبدأ آثار خارجی می‌گرداند. بنابراین از دیدگاه شیخ سرهندی تمامی موجودات عالم امکان، ظل و سایه حضرت وجودند.
اشکال؛ چون نیک بنگریم تفاوتی میان نظریه شیخ اکبر و شیخ ‌احمد نمی‌بینیم. شیخ ‌اکبر و پیروانش وجود را خیال و توهم ‌انگاشته و وحدت را یکسره به حق می‌دهند و آنچه در کثرت جریان دارد را ظهورات و تجلیات آن وجودِ واجبِ واحد می‌گیرند و شیخ ‌احمد نیز وجود را ظلِ وجود واجب گرفته و موجودات را پرتو آن ذات. می‌بینیم واژه‌ها تغییر کرده‌اند و به جای مفاهیمی چون ظهور و تجلی، ظل و پرتو نشسته‌اند؟

جواب؛ امام ربانی خود به این معنا و اقف بوده بنابراین از سوی مستشکلی اشکال می‌کند که: «اگر گویند شیخ محی‌الدین و تابعان او نیز عالم را ظل حق می‌دانند تعالی، پس فرق چه بود؟ در نفی وجود اصلی از ظلّ، فقیر و ایشانان شریک اند و در اثبات وجود ظلی نیز متفق، لیکن این فقیر وجود ظلی را در خارج اثبات می نماید و ایشانان، وجود ظلی را در وهم و تخیل می انگارند و در خارج جز احدیّت مجرده را موجود نمی دانند.(دفتر دوم، مکتوب اول)
در نامه ای نیز اشاره فرموده اند: لیکن نزد فقیر، ظل شیء، عین شیء نیست، بلکه شبحی است و مثال آن شیء و حمل یکی بر دیگری ممتنع است. پس نزد فقیر، ممکن، عین واجب نباشد، و حمل در میان ممکن و واجب ثابت نبود، چه حقیقت ممکن، عدم است، و عکسی که از اسماء و صفات است در آن عدم منعکس گشته است. شبح و مثال آن اسماء و صفات است، نه عین آنها. پس همه اوست گفتن، درست نباشد؛ بلکه همه از اوست... پس ناچار او تعالی نور آسمانها و زمین باشد و ماورای او سبحانه، همه ظلمت بود. کَیْفَ وَ الْعَدَمُ فَوْقُ جَمِیْعِ الظُّلُمَاتِ(- ماورای او سبحانه چگونه تاریکی نبود و حالانکه حقیقت همه آنها عدم است و عدم اعلای همه تاریکی هاست.).
شیخ سرهندی قدس سره دیدگاه خود را انتخاب طریقه‌ای میانه، میان علمای ظاهر که وجودِ ممکن را وجود اصلی می‌دانند و شیخ ابن‌عربی و اتباعش- که وجود خارجی را انکار می‌کنند – می‌داند:« علمای ظواهر و ایشانان رضی الله تعالی عنهم دو طرف اقتصاد را اختیار فرموده اند و حق متوسط، نصیب این فقیر بوده که به آن موفق گشته. اگر ایشانان نیز این خارج را، ظل آن خارج می یافتند، از وجود خارجی عالم انکار نمی نمودند و بر وهم و تخیل اقتصار نمی فرمودند و انکار از وجود خارجی صفات واجب الوجود نیز نمی کردند. و اگر علما نیز از این سرّ آگاه می گشتند(- که در اثبات وجود اصلی برای ممکن، تشریک ممکن است به واجب تعالی در کمالات و فضایل که از وجود ناشی گشته اند. تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا.)، هرگز ممکن را وجود اصلی اثبات نمی کردند. و به وجود ظلی اکتفاء می نمودند.»
و آن چه فقیر در بعضی مکتوبات نوشته است که اطلاق وجود بر ممکن به طریق حقیقت است، نه به طریق مجاز، منافی این تحقیق نیست، زیرا که ممکن در خارج به وجود ظلی به طریق حقیقت موجود است، نه بر سبیل توهم و تخیل، کَمَا زَعَمُوْا(- چنان چه شیخ (ابن عربی) و متابعان او گمان برده اند.).
حال که آرای عارفان در این موضوع واضح گردید بر گردیم بر سر بحث اصلی؛ امام ربانی در نامه ای صراحتاً فرق بین نظریه صوفیه وسوفسطائیه(منکرین حقایق اشیاء) را در موضوع حقایق اشیاء بیان میدارند خود ایشان سوال طرح نموده سپس جواب می دهند:«جواب: صوفیّه هرچند عالم را معدوم خارجی می دانند ، اما در خارج وجود وهمی آنرا اثبات می نمایند و وجودات خارجی می گویند و از کثرت وهمیّه خارجیّه، انکار نمی کنند. مَعَ ذلِکَ می گویند که این وجود وهمی که در خارج نمود پیدا کرده است، نه از قسم آن وجودات وهمیّه است که به ارتفاع وهم مرتفع گردد و ثبات و استقرار ندارد، بلکه این وجود وهمی و این نمودِ خیالی، چونکه به صنع حق است سُبحَانَه و انتقاشِ قدرت کامله اوست تَعَالی از زوال محفوظ است و از خلل مصون. و معامله این نشأة و آن نشأة به آن مربوط است.
سوفسطائی که عالم را اوهام و خیالات می داند ، ارتفاع اشیاء را به ارتفاع وهم و خیال می انگارد و می گوید که وجود اشیاء تابع اعتقاد ماست. نفس امر، تحقُّقی ندارد. اگر آسمان را زمین اعتقاد کنیم، زمین است و زمین به اعتقاد ما آسمان. و شیرین را اگر تلخ دانیم، تلخ است و تلخ به اعتقاد ما شیرین. بالجمله این بی خردان انکار ایجاد صانع مختار جَلَّ سُلطَانَه می نمایند و اشیاء را به او تعالی مستند نمی دارند. ضَلُّوا فَاَضَلُّوا (دفتر دوم مکتوب ۴۴).»
میبینیم که هدف انکار حقایق اشیاء از جانب سوفسطائیه، انکار ذات باری تعالی است اما از جانب صوفیه، اثبات باری تعالی است. دانستیم که شیخ با نظریه وحدت وجود می‌باشد به‌شدت مخالف بود ولی صاحبان این نظریه را از حلول واتحاد مبری میدانست ونوعی وجود برای اشیاء در این نظریه اثبات مینمود وروشن ساختند که مراد عرفا از عینیت حق تعالی با اشیاء، غیر از تصور عوامانه از عینیت وحتی مغایر با انواع مختلف عینیت مطرح در فلسفه است و در عین حال خود، نیز آرایی وحدت‌گرایانه داشت، وجود حقیقی را از آن حق می‌دانست و بقیه موجودات را ظل او، همچنان که دیدیم چون تبیین این ظلال را به مدد مثال صور در مرآت یا آیینه انجام می‌داد و کثرت را آیینه‌ای عدمی مقابل وحدت می‌گرفت، بدین شکل به ورطه حلول و اتحاد و الحاد و انکار نمی‌افتاد.

person حسام الدین💚
chat
•••

هفت گام رسیدن به خدا در گفتار خواجه مجدد الف ثانی قدس الله سره

شنبه ۱۴۰۱/۱۲/۲۷، 3:1 AM
روز یکشنبه سیزدهم جمادی الآخر ۱۲۳۱ ه‌ق
بحضور فیض گنجور حاضر گردیدم.

حضرت ایشان ارشاد فرمودند که متصوفین متقدمین فرموده‌اند که راه الهی جل ّ‌جلاله دو گام است گامی بیرون هستی خود زدن و گام دیگر بخدا پیوستن است.

حضرت مجدد الف ثانی رضی الله تعالی عنه فرموده اند که راهی که ما در صدد قطع آنیم همگی هفت گام است، دو گام بعالم خلق تعلق دارد و پنج گام بعالم امر،

اول که سالك در عالم امر قدم میزند تجلی افعالی رو میدهد که عبارت از فناء قلبی است

و به‌ گام دوم تجلی صفات ثبوتیه که عبارت از فناء روحی است

و به‌ گام سوم تجلی شیونات ذاتیه الهیه که عبارت از فناء سرّی است

و به‌ گام چهارم تجلی صفات سلبیهٔ الهیه که عبارت از فناء خفی است

و به‌ گام پنجم شان جامع الهی که عبارت از فناء اخفی است

و دو گام که تعلق بعالم خلق دارد

گام اول فناء لطیفهٔ نفس است

و‌ گام دوم فناء لطیفهٔ قالب


بعد از آن حضرت ایشان ارشاد فرمودند که تا به اینجا که قطع لطائف سبعه می شوند نصف راه سلوك طریقهٔ شریفهٔ مجددیه طی می شود و نصف دیگر که باقی است ازین نصف اول بمراتب وسیع تر و عالی تر است

و آن عبارت است از کمالات ثلثه( کمالات نبوت، کمالات رسالت، کمالات اولوالعزم) و حقائق سبعه(حقیقت کعبه ربانی، حقیقت قرآن، حقیقت نماز، حقیقت ابراهیمی، حقیقت موسوی، حقیقت محمدی، حقیقت احمدی) که تفصیل آنها در مکتوبات قدسی آیات حضرت امام ربانی رضی الله تعالی عنه مفصلا و مشروحا مسطور است.

#درالمعارف ملفوظات امام‌المتقین آیة من آیات رب‌العالمین سلطان‌الاولیا و محبوب الٰهی حضرت شاه عبدالله المعروف بشاه غلام‌علی قدس الله سره‌السامی

person حسام الدین💚
chat
•••

اخذ فیض از مکتوبات قدسی امام ربانی قدس سره

شنبه ۱۴۰۱/۱۲/۲۰، 3:5 PM

حضرت ایشان درس مکتوبات قدسی آیات امام ربانی مجدد الف ثانی رضی‌الله عنه ارشاد میفرمودند و معمول حضرت ایشان مدام همین بود

که کلام فیض نظام حضرت مجدد الف ثانی رضی الله تعالی عنه بعد از عصر خوانده میشد.

پس حضرت ایشان متوجه شده در مراقبه نشسته سماع مکتوبات شریفه مینمودند و بزبان گوهر فشان ارشاد نمودند

که من ازین مکتوبات قدسی آیات فیضی اخذ می نمایم چنانکه مریدان از پیران خود اخذ فیوض و برکات می نمایند

و ایضاً فرمودند‌ که سبحان الله چه تقدیس و تنزیه حضرت حق جل ّجلاله بیان‌فرموده اند کلام‌ ایشان ورای بیان انسانی است الحق که سراسر الهام ربانی است

و ایضا فرمودند تصنیفات اکابران طریقت و‌ تألیفات عارفان حقیقت مملو از توحید وجودی و ذوق و شوق و بیان مقامات عشره که عبارت از توبه و انابت و صبر و قناعت و زهد و توکل و رضا و تسلیم و غیره است در آن مندرج

لیکن مقاماتیکه حضرت مجدد الف ثانی رضی الله عنه تحریر فرموده‌اند هیچکس از عارفان این معارف را در سلک تحریر منتظم نکرده

در زمین و آسمان کتابی در عرفان یزدان مثل مکتوبات قدسی آیات حضرت مجدد نیست و چون کلام شریف فیض نظام آنقبله انام اینچنین هادی خواص و عوام است متکلم را برین قیاس باید ساخت ‌و بوصف‌ و سپاس ‌او باید پرداخت.
بیت:
من چه گویم وصف آن عالیجناب‌
نیست پیغمبر ولی دارد کتاب

#درالمعارف ملفوظات امام‌المتقین آیة من آیات رب‌العالمین سلطان‌الاولیا و محبوب الٰهی حضرت شاه عبدالله المعروف بشاه غلام‌علی قدس الله سره‌السامی

person فــــــریــــــد🩵
chat
•••

توصیه امام ربانی رضی الله عنه برای عروج سالکان

پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۱۸، 3:44 AM

حضرت ایشان فرمودند که

حضرت فانی فی‌الله خواجه باقی‌بالله رضی الله عنه عنایت نامهٔ خود بحضرت امام ربانی مجدد الف‌ثانی رضی الله تعالی عنه نوشته بودند

متضمن این احوال که

درینولا یاران طریقهٔ ما در مقامی بند شده‌اند عروج واقع نمیشود

حضرت مجدد الف‌ثانی رضی الله تعالی عنه نیاز نامه در جواب این نوشتند

که یاران را فرمایند که کثرت اشغال و مراقبات وتهلیل و تسبیح و تلاوت و نوافل نمایند تا عروج واقع شود
بیت:
کثرت اشغال دل را واکند
آن خیال قد سوی بالا کشد

#درالمعارف ملفوظات امام‌المتقین آیة من آیات رب‌العالمین سلطان‌الاولیا و محبوب الٰهی حضرت شاه عبدالله المعروف بشاه غلام‌علی قدس الله سره‌السامی

person حسام الدین💚
chat
•••

نامه مراقبه وقوف قلب

پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۰۶، 7:8 AM

نامه

السلام علیکم ورحمت الله وبرکاته

مرشد عزیزم امیدوارم سالم و سلامت باشید پدرجان حدود دو یا سه هفته می شود که مراقبه وقوف قلب را از جانبتان گرفتم

الحمدالله توفیق ذکر هست اگر لحظه ای بدون ذکر باشم انگار چیزی گم کرده ام هرموقع ذکر می کنم فکر می کنم از تمام مخلوقات الله جل جلاله کمترم حتی از یک مورچه

محبت تمام امت در دلم آمده و دلم می خواهد هرکسی را که می بینم او را دعوت بدهم و با الله آشتی دهم

اگر فردی را بی نماز ببینم از ته قلب دلم براش می سوزد

وقتی مراقبه وقوف قلب را می کنم فکر می کنم روحم درآسمان پرواز می کند و خود را در زمین نمی بینم و احساس می کنم از طرف الله پاک بر قلبم به حالت بسیار نرمی فیض به رنگ آبی آسمانی وگاهی به رنگ زرد می آید و احساس می کنم دست مبارک شما برقلب من هست و دست شما را به شکل نورانی می بینم درحالیکه قلبم را فشار میدهید

مراقبه اکثر وقت نیم ساعت تا چهل دقیقه میشود‌ ولی بیشتر وقتم را می دهم به ذکر

الحمدالله توفیق تهجد و دعا برای حفاظت شما ودیگر‌ مشایخ میشود

جواب

عزیزم حافظ ... علیکم السلام و رحمة الله و برکاته

امام ربانی مجدد الف ثانی رحمه الله لطائف را همچون ریشه درخت و نفی و اثبات را تنه و شاخ و برگ آن و مراقبات را به منزله میوه و نتیجه و ثمره سالک تشبیه می کنند که در این مرحله مقصد اصلی مرید مخلص نمایان می شود

سالک باید در این مرحله سعی و تلاش را زیاد بکند تا بهره کافی را ببرد

حالات شما در ابتدای مراقبات مبارک است

نتیجه ابتدایی همان خود کم بینی و دلسوزی خلق است که الحمدلله حاصل شده

مراقبات اتصال معنوی به عالم قدس را به ارمغان می آورد و راهیست که باید با طی منازل آن را طی نمود و در هر پله عروج می داند که در گذشته در چقدر کمی و کاستی داشته و خداوند متعال را بهتر از قبل می شناسد و می داند حقیقت ماورای عقل و دانش اوست بقول شیخ ربانی رحمه الله انه وراء الوراء ثم وراء الوراء ثم وارء الوراء

همچون جوجه پرنده است که تخم حقیر را شکافته و بیرون شده و به اندازه توفیق الهی که منوط به استعداد و تلاش و اخلاص است بال و پر درآورده و بسوی حقیقت پر می کشد

در این میان ابتدا الوان و رنگ ها و عجایب را مشاهد می کند

سالک دون همت گاهی دلخوش بدان شده و از مسیر راه باز می ایستد اما مرید دارای همت بلند نگاه را به بلندای آسمان دوخته و برای خویش آشیانه و منزلی را جهت توقف نمی بیند و به پرواز ادامه داده و بدون خستگی مسیر را ادامه می دهد

کم و مختصر گفتم اما زیاد بدانید

بنده نیز دعاگوی وجود شریف بوده و از باری تعالی بهترین ها را برایتان آرزومندم

(مولانا) شمس الحق فقهی

چهارشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۱

۰۲ رجب ۱۴۴۴

person حسام الدین💚
chat
•••

ختم خواجگان

دوشنبه ۱۴۰۰/۰۶/۱۵، 8:15 PM

فوائد ختم خواجگان و تاثیر ختم

«لاحول ولا قوه الا بالله»


شیخ التفسیر حضرت قطب الارشاد مولانا محمد عمر سربازی رحمه الله تعالی در تفسیر آیه مبارکه ﴿ وَلَوْلَآ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ﴾. (کهف ۳۹) می‌فرمایند:


حضرت امام ربانی مجدد الف ثانی رحمه الله تعالی می‌نویسد: هر کس هنگام بروز هر نوع مشکل دنیوی یا دینی تا ۴۰ شب هر شب پانصد بار «لاحول ولاقوة إلا بالله» و در ابتدا و انتهای آن درود شریف را ۵ یا ۱۰ بار بخواند، حتما الله تعالی آن را به برکت این دعا برطرف می‌فرماید. اگر وصف «العلى العظيم» را هم به آن اضافه کنند، اشکال ندارد.


حضرت مجدد رحمه الله فرموده‌اند که اگر بعد از مرگ من ثواب آن را به روح من ببخشند، الله تعالی مشکل را زودتر حل خواهد کرد.


معلوم می‌شود که ایشان خود بر این دعا عامل بوده است. چون اگر ثواب یک عمل به روح عامل آن ایصال شود، در آن روح از سر خوشی یک انفعال پیدا می‌گردد و در بارگاه خداوند متعال برای ایصال کننده دعا می‌کند.


به همین معنا است آن چه به نام «ختم خواجگان» معروف است.


یعنی هر یکی از بزرگان به چیزی از اوراد عامل بوده و همان ورد ختم آن بزرگ قرار گرفته است و ثواب‌اش به او هدیه می‌شود. ختم حضرت مجدد الف ثانی همین دعا «لاحول ولاقوة إلا بالله» بوده است.


📚تفسیر تبیین الفرقان [۱۶/۳۴۷]

person حسام الدین💚
chat
•••