تـــصـــوف و عـــرفـــان

(تــزکــیــه و احــســان)

داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصّب»از کتاب کلید مثنوی

جمعه ۱۴۰۲/۰۱/۱۱، 4:22 AM

حکایت عاشق شدن پادشاه به کنیزک


داستان آن پادشاه جهود که نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصّب


مولانای بزرگ در ابیات پیشین به بیان مکر و فریب پیران دروغین پرداخت. داستان فعلی هم با همان مضمون قبلی مرتبط است زیرادر این داستان نیز یک وزیر یهودی با فریب دادن نصرانیها خود را پیر و مرشد قلمداد می‌کند و دین و دنیای آنها را تباه مي سازد.


🔸بود شاهی در جهودان ظلم ساز
🔹دشمن عیسی و نصرانی گداز

🔸عهد عیسی بود و نوبت آنِ او
🔹جان موسی او و موسی جان او

🔸شاه احول کرد در راه خدا
🔹آن دو دَمساز خدایی را جدا


📝 تشریح: در زمان حضرت عیسی یک پادشاه ظالم یهودی که دشمن حضرت عیسی و هلاک کننده‌ی عیسویان بود زندگی می‌کرد. این داستان مربوط به قبل از عهد رسالت پیامبر است. آن هنگام عهد دین مسیحیّت و مردم مکلّف به پیروی از شریعت حضرت عیسی بودند.

حضرت موسی و عیسی هر دو یک جان بوده یعنی به اعتبار رسالت هر دو متّحد امّا پادشاه احول درون، دین این دو نبی را که در مسیر حق متحد و متفق بودند جدا از یکدیگر می‌پنداشت و یکی را تصدیق و دیگری را تکذیب می‌کرد. آیه قرآن مجید به این مضمون اشاره کرده است: لَانُفَرِقُ بَينَ اَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ (بقره : 285) «میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نمی‌گذاریم».


🔸گفت: استاد احولی را کاندرآ
🔹رو برون آر از وثاق آن شیشه را

🔸چون درون خانه احول رفت زود
🔹شیشه پیش چشم او دو می‌نمود

🔸گفت احول زان دو شیشه تا کدام
🔹پیش تو آرم بکن شرحش تمام

🔸گفت استاد آن دو شیشه نیست، رَو
🔹احولی بگذار و افزون بین مشو

🔸گفت ای استا مرا طعنه مزن
🔹گفت اُستا: ز آن دو یک را بر شکن

🔸چون‌یکی‌بشکست هردوشد زچَشم
🔹مرد احول‌گردد ازمیلان وخشم

🔸شیشه یک‌بود وبه‌چشمش دو نمود
🔹چون شکست اوشیشه رادیگر نبود


📝 تشریح: مولانا در این حکایت با ذکر تمثیلی، ضمیر بیمار پادشاه یهودی را به تصویر می‌کشد.

حکایت این است که استادی به یکی از شاگردان خود که دوبین بود امر کرد برود و از خانه، فلان بطری شیشه‌ای را بیاورد.

شاگرد وقتی وارد خانه شد بطری را دو تا ‌دید. نزد استاد برگشت و گفت آنجا دو بطری است کدام یک را بیاورم؟ استاد گفت: آنجا دو بطری نیست بلکه یکی است کج بینی را رها کن!
او گفت: ای استاد! شما مرا به دروغ طعنه می‌زنید، واقعاً آنجا دو تا بطری وجود دارد. استادگفت پس یکی را بشکن و دیگری را بیاور. شاگرد وقتی یکی را شکست هر دو بطری از دیدگانش پنهان شد.

مولانا می‌فرماید: شهوت و خشم انسان را دوبین می‌کند چنانکه دیدید بطری در واقع یکی بود ولی آن شاگرد احول آن را دو تا می‌دید و وقتی یکی را شکست آن یکی دیگر هم از نظر او غایب شد.

مولانا در ادامه به تشریح سبب احول شدن بر اثر غلبه خشم و شهوت می‌پردازد. امّا در واقع مولانا با بیان این حکایت در پی آن است تا ضمیر دوبین پادشاه را به نمایش بگذارد.

ضمیر کج‌نگری که پیامبران الهی را سواي از هم و متفاوت از یکدیگر می‌دید. یکی را تصدیق و دیگری را تکذیب می‌نمود.

اگر چه تکذیب یکی به مفهوم تکذیب هر دو بود ولیکن تکذیب یک نبی، تکذیب تمام انبیا شمرده می‌شود.


🔸خشم و شهوت مرد را احول کند
🔹ز استقامت روح را مُبدَل کند

🔸چون غَرض آمد هنر پوشیده شد
🔹صدحجاب‌ازدل‌بسوی دیده شد

🔸چون‌دهدقاضی‌به دل‌رشوت قرار
🔹کی شناسد ظالم از مظلوم زار؟


📝 تشریح: مولانا در این ابیات به تفصیل مضمون بالا می‌پردازد.
«مرد احول گردد از میلان و خشم» این مفهوم را در بردارد که خشم و شهوت باعث می‌شود انسان کج اندیش شده و استقامت روحش متزلزل گردد زیرا این دو سبب غلبه اغراض نفسانی و هرگاه غرض نفسانی بر انسان غلبه نماید چشم بصیرت انسان کور و هنر و قابلیت و اصالت هر چیز از دیده انسان پنهان می ماند.

حجاب نفسانی ابتدا قلب را فرا گرفته و ادراک انسان را مضمحل می‌گرداند چرا که حواس آدمی غالباً در آثار خود از حالات قلب تبعیّت می‌نماید.

به همین دلیل از قلب به سمت چشم پرده می‌افتد یعنی قدرت ادراک احساس را دچار اشتباه می‌سازد مثل اینکه قاضی این موضوع را در دل بپروراند که از فلان پرونده رشوه بگیرد لذا دیگر هرگز نخواهد توانست ظالم و مظلوم را از هم تشخیص دهد.

✅توضیح این مطلب اینکه غرض نفسانی دو گونه است

یکی کسب منفعت محض که به آن «شهوت» می‌گویند.

دوّم دفع نمودن مضرت که به آن «خشم و غضب» گویند

و این دو امر سبب کور دلی شده به نحوی که شخص نفع و نقصان دیگران رعایت نمی‌کند و زمانی که قصد رعایت نفع و ضرر دیگران نباشد حقیقت امر از دیده پنهان می‌ماند و تنها به استناد برداشت شخصی خود اکتفا نموده و حقیقت را از دیگران مخفی نگه داشته حتّی سعی دارد حواس قلبش را از ادراک حقیقت پرت کند؛

لذا در چنین حالتی قلب و حواس در راستای هم و همسو با هم کار نمی‌کنند و این یعنی پرده افکندن قلب بر چشم.


🔸شاه از حِقد جهودانه چنان
🔹گشت احول،کالامان یا ربّ امان

🔸صد هزاران مؤمن مظلوم کُشت
🔹که پناهم دینِ موسی را و پُشت


📝 تشریح: پادشاه به خاطر کینه‌ی یهودانه‌اش چنان احول و بد اندیش شده بود که صدها هزار مظلوم اهل ایمان را کشت با این ادّعا که من پشت و پناه دین موسوی هستم و از فرط دین داري‌ام نصرانی‌ها را به قتل می‌رسانم.
مراد از حقد جهودانه در بیت اول کینه شدید است زیرا یهودیان بسیار کینه توز هستند.


ادامه دارد.....


📚 كتاب: كليد مثنوی
📖مولف: حکیم الامت حضرت مولانا اشرف علی تهانوی رحمه الله تعالی
✏️مترجم: امید محمدی


person حسام الدین
chat
•••